خلاصه داستان قسمت ۱ سریال ترکی بهار + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱ سریال ترکی بهار را برایتان گذاشته ایم، امیدوارم خوشتون بیاد. با ما همراه باشید. سریال بهار توسط نسلیهان یشیلیورت کارگردانی شده است و آسنا بولبلوگلو نیز به‌عنوان تهیه‌کننده این مجموعه شناخته می‌شود. این سریال در کشور ترکیه تولید شده است و روز‌های فرد از شبکه ترکی جم تیوی به زبان فارسی پخش می‌شود. بهار، بیست سال پیش، از دانشکده پزشکی فارغ التحصیل شد، اما به جای اینکه حرفه پزشکی را دنبال کند، خانه‌دار شدن را انتخاب کرد. او با جراح موفق تیمور یاووز اوغلو ازدواج کرده و زندگی خود را وقف همسر و فرزندانش کرده است. اما ناگهان خانواده به ظاهر خوشحال یاووز اوغلو با بیماری بهار دچار مشکلاتی می‌شود. پزشک بهار، اورن، مصمم به نجات اوست و می‌گوید تنها راه حل، پیوند کبد است؛ اما تنها کبد سازگار خانواده، متعلق به تیمور است!

قسمت ۱ سریال ترکی بهار
قسمت ۱ سریال ترکی بهار

قسمت ۱ سریال ترکی بهار

چاعلا با دیدن بهار میگه تو چرا انقدر خسته و داغونی؟ بهار ازش میخواد تا یکم بهش پول قرض بده تا آخر ماه بهش بده او میگه باشه بسپار به من ولی به یه شرط باید چروکاتو بسپاری به من! بهار میگه نه نمیخوام ولی چاعلا به زور میبرتش و بوتانش واسش تزریق میکنه و شروع میکنه همزمان باهاش حرف زدن و میگه تو پولداری ولی چرا انقدر حساب کتاب میکنی نمیفهمم! سپس شروع میکنه از ازدواجش حرف زدن که از خودش غافل شده و به خودش نمیرسه ولی بهار میگه چرا بحث ازدواج و بچه بزرگ کردن میشه فکر میکنین کار خاصی نمیکنم؟ بچه بزرگ کردن و زندگی چرخاندن هم سخته و به اندازه شاغل بودن سخته! سپس بعد از کمی حرف زدن از اونجا میره. همسر بهار جراح معروفیه و تو بیمارستان به دستیارش میگه که دانشجوهارو تو سالن کنفرانس جمع کنه. بهار با کشتی در حال رفتن به خانه مادر شوهرش نورا هست که یه نفر تو کشتی حالش بد میشه و مردم هل میکنن بهار میگه من دکترم ولی، مردم نمیزارن حرفشو ادامه بده و میگن نجاتش بده بهار هل کرده و کاری نمیتونه بکنه و میگه به آمبولانس زنگ بزنین. سپس بعد از انتقال به خانه نورا رفته. اونجا مثل کوزت ها نورا ازش کار میکشه و باهاش رفتار میکنه سپس شروع میکنه از چاعلا تعریف کردن و به بهار میگه تو که ناراحت نشدی ازش تعریف کردم! بهار میگه نه مامان جون، نورا میگه تو هم تو سطح بالایی هستی عروس خانواده مایی شوهرت یه جراح سرشناسه بعد ۱۰سریال دیگه چاعلا مجرد و تنهایی باید زندگی کنه ولی تو خانواده تشکیل دادی و از اون جلوتری بهار کمی آروم میشه.

شب همه سر میز شام هستن و تیمور شوهر بهار بهش میگه چرا اصلا تو سوپ نمک نداره! بهار میگه یادم رفت الان میارم و میره نمکدون بیاره که صدای اونارو میشنوه که دارن مسخره اش میکنن و از کارهاش ایراد میگیرن او عصبی و کلافه شده ولی خودشو کنترل میکنه. هما به پزشکی علاقه نداره و میخواد بره دانشگاه هنر که بهار پول کلاسشو از چاعلا گرفه و میگه واست واریز میکنم که بری ولی سر میز شام تیمور بهش میگه باید نمره ریاضیت بالا باشه که پزشکی قبول بشی مراقب باش! سپس به آراز پسرش که پزشکی میخونه میگه که باید همیشه تر و تمیز و مرتب باشی. موقع خواب بهار میخواد به نمیخوره نزدیک و ازش دور میشه و به بهونه خسته بودن میره بخوابه. معشوقه تیمور پیش فالگیر رفته و فال میگیره تا ببینه آینده اش چی میشه او میگه به زودی از هم زندگیشون میپاچه او خوشحال میشه. فردای آن روز بهار بعد از رفتن تیمور میره فروشگاه تا برای تیمور یه عینک جدید بگیره که از حال میره یکدفعه و صاحب اونجا زنگ میزنه به آمبولانس. از طرفی تیمور با معشوقه اش رفتن واسه خرید عینک و او برای تیمور میخره سپس میرن فرودگاه تا برن پاریس که تو فرودگاه بهار به تیمور زنگ میزنه و میگه چه اتفاقی افتاده او نگرانش میشه ولی نمیتونه بره. بهار به نورا زنگ میرنه و میگه ولی او میگه امروز سخنرانی دارم تو خیریه نمیتونم بیام پیشت بعدا میام بهار میگه باشه و از اینکه واسه همه کار میکنه ولی کسی به اون اهمیت نمیده ناراحته. دکتر میره پیشش و میگه سطح آنزیمات نرمال نیست باید چند روزی اینجا مهموناتون باشی بهار قبول میکنه….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی بهار + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا