خلاصه داستان قسمت ۵۴ سریال ترکی بهار + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۵۴ سریال ترکی بهار را برایتان گذاشته ایم، امیدوارم خوشتون بیاد. با ما همراه باشید. سریال بهار توسط نسلیهان یشیلیورت کارگردانی شده است و آسنا بولبلوگلو نیز بهعنوان تهیهکننده این مجموعه شناخته میشود. این سریال در کشور ترکیه تولید شده است و روزهای فرد از شبکه ترکی جم تیوی به زبان فارسی پخش میشود. بهار، بیست سال پیش، از دانشکده پزشکی فارغ التحصیل شد، اما به جای اینکه حرفه پزشکی را دنبال کند، خانهدار شدن را انتخاب کرد. او با جراح موفق تیمور یاووز اوغلو ازدواج کرده و زندگی خود را وقف همسر و فرزندانش کرده است. اما ناگهان خانواده به ظاهر خوشحال یاووز اوغلو با بیماری بهار دچار مشکلاتی میشود. پزشک بهار، اورن، مصمم به نجات اوست و میگوید تنها راه حل، پیوند کبد است؛ اما تنها کبد سازگار خانواده، متعلق به تیمور است!
قسمت ۵۴ سریال ترکی بهار
تیمور وقتی به خونه میره رنگین با دیدنش میگه چقدر تغییر کردی چه شیک شدی! او بهش میگه که دکتر ثریا برای موفقیت عزیز آراز یه جشن گرفته و تورو هم ویژه دعوت کرده او خوشحال میشه و میگه خوبه باهم دست تو دست میریم تو مراسم. بعد از رفتن هما و آراز به سینما ارن میرن دم در خانه تا با بهار حرف بزنه آنها میرن بیرون و هم قدم میزنن هم حرف میزنن در آخر ارن بهش میگه که من فقط بهت یک روز فرصت فکر کردن میدم و میره. فردای آن روز بهار با دیدن تیمور تو بیمارستان بهش میگه این چه سر و وضعیه دیگه لباس های عزیز آرازو پوشیدی؟ او میگه حسادت نکن! سپس بهار بحثو عوض میکنه و میگه که سرن تصمیم گرفته که به عزیز آراز بگه بچه رو تیمور میگه امیدوارم همون ری اکشنی که فکر میکنیمو بکنه بهار میگه اصلا نمیخواد به چیز دیگه ای فکر کنم! سپس تیمور بهش میگه که مادرمو با پارلا فرستادم مدرسه همون جایی که هما درس میخونه بهار کلافه میشه و میگه همچین چیزیو الان باید بگی؟ نباید از قبل بهم بگی؟! نمیدونی پارلا و هما هنوز باهم مشکل دارن؟ تیمور میگه الان گفتم دیگه او با کلافگی میره. بهار به مادرش زنگ میزنه و بهش میگه که به هما بگه رو درس خوندنش تمرکز کنه و به چیز دیگه ای کار نداشته باشه.
هما اونجا با دیدن پارلا جا میخوره و میرن سر کلاس ریاضی. بیرون کلاس نورا به گل چیچک میگه که پول ضمانت خونه رو رنگین داده او بهم میریزه و دعوا میکنه باهاش در آخر موهاشو میکشه که همه میرن بیرون از کلاس و مدیر مدرسه اونارو به اتاق خودش میبره. همه تو جشن موفقیت آراز شرکت کردن. اونجا سرن میخواد باهاش حرف بزنه و بگه که حامله ست اما دکتر ثریا شروع میکنه به حرف زدن و بعد از تمام شدن حرفش رنگین به همه میگه که قراره با تیمور ازدواج کنن همه تشویقش میکنن و عزیز آراز متأسف میشه واسه پدرش و رنگین. هما تو خونه تنهاست که پارلا میره پیشش و میگه که مادر اون پول ضمانت خونه رو داده و هما به شدت عصبی میشه و اونو بیرون میکنه سپس میره پیش مادرش بهار و بهش میگه باید یه چیزیو بهت بگم همان موقع سرن دلش درد میگیره و خونریزی میکنه که همه شوکه میشن آراز میگه چیشده؟ سرن بهش میگه من حامله ام عزیز آراز شوکه شده….