خلاصه داستان قسمت ۱۸۸ سریال ترکی قضاوت + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۱۸۸ سریال ترکی قضاوت هستید پس تا آخر این پست همراه ما باشید. قضاوت یک مجموعه تلویزیونی ترکی محصول شرکت آی یاپیم به کارگردانی علی بیلگین، نوشته سما ارگنکون و به تهیه کنندگی کرم چاتای است. اولین قسمت آن در ژانر درام جنایی در ۱۹ سپتامبر ۲۰۲۱ پخش و با استقبال بسیار بینندگان مواجه شد. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۰ از شبکه جم تیوی و یه ساعت بعد از شبکه جم تیوی پلاس پخش می شود. فصل سوم آن نیز از ۲۰۲۳ تا ۲۰۲۴ پخش شد و این سریال در ۹۵ قسمت به پایان رسید.
قسمت ۱۸۸ سریال ترکی قضاوت
بچه ها رفتن پیش پارلا و حالشو میپرسن سپس بعد از کمی حرف زدن از اونجا میخوان برن که چنار از پارلا میپرسه پارلا تو که چیزیو از ما مخفی نمیکنی نه؟ او میگه نه بابا چیو مخفی کنم؟ فقط خسته ام میخوام تنها باشم ماجرای آتش سوزی هم بهمم ریخت سپس از اونجا میرن. یکتا میره پیش ارن و ازش سراغ ایلگاز و جیلین را میگیره او میگه ایلگاز مرده جیلین هم مضنون به قتلشه و الان بازداشتگاه ست خیالت راحت شد؟ یکتا جا میخوره و میگه اصلا شوخی قشنگی نبود! سپس وقتی عصبانیت ارن را میبینه جا میخوره سپس دادستان ارشد و اوزجان به اونجا میان که ارن بهشون میگه من نمیتونم این پرونده رو قبول کنم و پس میده و از اونجا میره. یکتا به دادستان ارشد میگه میخوام من وکالت جیلینو بگیرم و به پرونده اش رسیدگی کنم. جیلین را به اتاق بردن تا به خانواده اش زنگ بزنه و خبر بده.
او به مامان گل زنگ میزنه و با گریه بهش میگه که من کلانتریم ایلگاز مرده و شروع میکنه به گریه و هق هق کردن. مادرش جا خورده و با کلافگی و بهم ریختگی به طرف کلانتری راهی میشه، یکتا پیش جیلین رفته که او با دیدنش بغلش میکنه که یکتا با دیدن او تو اون وضعیت جا خورده و آرومش میکنه. یکتا ازش میخواد تا همه چیزو تعریف کنه اما او میگه نمیتونم فقط میخوام ایلگازو ببینم او میگه نمیشه به این فکر کن که قاتلش بیرون داره راست راست میگرده و تورو مقصر جلوه داده! ارن رفته پیش رئیس متین و بهش خبرو میده او شوکه شده و میخوان برن که چنار میاد و به اونم میگن سپس باهم میرن به کلانتری. مادر جیلین رفته به کلانتری پیش جیلین او بغلش میکنه و با گریه ازش خواهش میکنه بگه که اشتباه شده و ایلگاز زنده ست و باهم گریه میکنن. رییس کلانتری با مأمورها رفته به محل کشته شدن یعقوب که جیلین داده وقتی میرن میبینن همه جا تمیز شده حتی یه قطره خون هم نیست! و به کلانتری پیش دادستان ارشد برمیگرده.
رییس متین و چنار پیش دادستان ارشد و رئیس کلانتری رفته و سرزنششون میکنه که نمیتونن کارشونو به درستی انجام بدن! کی باور میکنه کار جیلین باشه؟ مگه میشه؟ داره تمام تلاششو میکنه بندازه گردن جیلین شما هم باور کردین؟ دادستان ارشد آرومش میکنه و میگه ما تحقیقاتو ادامه میدیم. عمر از دادستان ارشد آدرسو گرفته و سریعتر رفته اونجا همه جارو تمیز کرده و یعقوب را داخل آمبولانس گذاشته و از اونجا دورش میکنه. یعقوب زنده ست و عمر زخمشو پانسمان میکنه و بهش میگه به زودی خوب میشی نگران نباش. چنار و متین با جیلین و دریا رفتن به سمت پزشکی قانونی. اونجا جیلین معاینه میشه و ارن میره پیشش و میگه که پرنده را پس دادم جیلین با گریه میگه چرا؟ ارن میگه میخوام باور کنن که دست کشیدم تا به کارم برسم تو خم باید بهم کمک کنی جیلین هق هق میکنه و ارن اونو بغل میکنه تا آروم بشه. چنار نمیتونه بره سمت سردخانه، متین را دریا میبره که وقتی در اتاقو میبینه قلبش درد میگیره و رو زمین میشینه دریا داد میزنه و کمک میخواد….