خلاصه داستان قسمت ۲۱۱ سریال ترکی شربت زغال اخته + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد قسمت ۲۱۱ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. همراه ما باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.
قسمت ۲۱۱ سریال ترکی شربت زغال اخته
دختری به اسم مهتاب رفته به دفتر کار آذرخش و زندگی سختی که داشته و تجربه کرده را واسش تعریف میکنه آذرخش متاثر میشه و میگه چه کاری از دستم برمیاد؟ او میگه تجربیات زندگیم شده این کتاب ازتون میخوام کمک کنین چاپ بشه تا صدام به گوش همه برسه تا کسی اشتباهات منو نکنه آذرخش میگه خودم کمکت میکنم پشتتم مهتاب خوشحال میشه. هاله دختری که گورکم اجیر کرده به مصطفی زنگ میزنه و میگه که من همونیم که باهاتون تصادف کردم گفته بودین کمک خواستم زنگ بزنم اگه بحث سلامتی دخترم نبود مزاحم نمیشدم ولی دخترم مریضه مصطفی میگه خوب کردی زنگ زدی لوکیشن بفرستین من با دکتر میام اونجا او خوشحال میشه و قبول میکنه سپس بعد از قطع تماس زنگ میزنه و میگه انجام شد داره میاد اینجا. جانسو به عامر زنگ میزنه و واسه شب قرار شام میزارن. مصطفی به هاله میگه که میخوام هزینه های اِبرو بچه تونو برعهده بگیرم او تشکر میکنه موقع رفتن مصطفی هاله بازم ازش تشکر میکنه و بغلش میکنه که مصطفی میگه کاری نکردم مردی از اونا عکس میگیره و برای گورکم میفرسته که او با دیدن عکسا خوشحال میشه و بهش زنگ میزنه و میگه عکسا عالیه ولی بازم ادامه بده.
دوعا رفته با جمره تو ساحل قدم میزنن که فاتح به اونجا میره تا به بهونه جمره دوعارو هم ببینه و باهم کمی کل کل میکنن و همدیگرو حرص میدن. مصطفی تو شرکت به یوسف آدرس هاله را میده و ازش میخواد تا بهشون کمک کنه از همه نظر او قبول میکنه. برادر گورکم رفته شرکت و با دیدن نورسما میخواد بهش نزدیک بشه و ازش تعریف میکنه اما او بهش محل نمیده و میره. شب فاتح تو خونه به همه میگه که مصطفی و نیلای با عامر رفته بوده دیشب بیرون سر این موضوع باهم بحث میکنن که در آخر مصطفی میره تو اتاقش و پنبه میخواد تا تموم کنن. مصطفی وقتی با پنبه تنها میشه بهش میگه ماجرای هاله خانمو پنبه ازش میخواد از این به بعد نره دیگه خونه شون به نیلای هم چیزی نگه که حساس نشه بسپاره به یکی از آدم های شرکت مصطفی میگه به یوسف گفتم. آذرخش به عامر زنگ میزنه تا باهم بشینن حرف بزنن چون روز بعد دادگاه طلاقشونه عامر قبول میکنه و باهم قرار میزارن….