خلاصه داستان قسمت ۵۸ سریال ترکی بهار + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۵۸ سریال ترکی بهار را برایتان گذاشته ایم، امیدوارم خوشتون بیاد. با ما همراه باشید. سریال بهار توسط نسلیهان یشیلیورت کارگردانی شده است و آسنا بولبلوگلو نیز به‌عنوان تهیه‌کننده این مجموعه شناخته می‌شود. این سریال در کشور ترکیه تولید شده است و روز‌های فرد از شبکه ترکی جم تیوی به زبان فارسی پخش می‌شود. بهار، بیست سال پیش، از دانشکده پزشکی فارغ التحصیل شد، اما به جای اینکه حرفه پزشکی را دنبال کند، خانه‌دار شدن را انتخاب کرد. او با جراح موفق تیمور یاووز اوغلو ازدواج کرده و زندگی خود را وقف همسر و فرزندانش کرده است. اما ناگهان خانواده به ظاهر خوشحال یاووز اوغلو با بیماری بهار دچار مشکلاتی می‌شود. پزشک بهار، اورن، مصمم به نجات اوست و می‌گوید تنها راه حل، پیوند کبد است؛ اما تنها کبد سازگار خانواده، متعلق به تیمور است!

قسمت ۵۸ سریال ترکی بهار
قسمت ۵۸ سریال ترکی بهار

قسمت ۵۸ سریال ترکی بهار

وقتی بهار به خودش میاد با تیمور بحث میکنه و میگه این کارو هم باهام کردی؟ بهم دروغ گفتی این همه وقت؟ بحث اونا بالا میگیره و دعوا میکنن که مادر سرن بهش میگه تو واقعا می‌خوای با همچین خونواده‌ای وصلت کنی؟ اوضاعشونو ببین! پدرش هم میگه چیزهایی که باید می‌فهمیدیمو فهمیدیم این ازدواج نشدنیه و می‌خوان از اونجا برن که سرن بهشون میگه واسه این چیزا دیگه خیلی دیره نمی‌خواستم تو این موقعیت و اینجا این خبرو بهتون بدم ولی من حاملم. مادر و پدر سرن شوکه شدند و سرزنشش می‌کنن و میگن ما تورو اینجوری بار آوردیم؟ این چه آبروریزیه؟ بین آنها دعوا پیش میاد که یک دفعه قلب پدر سرن می‌گیره و تیمور به همراه بهار کمکش می‌کنند و سریعاً با اومدن آمبولانس می‌برنش به بیمارستان. بعد از رفتن اون‌ها هما رنگینو از اونجا بیرون می‌کنه و بهش میگه ازت متنفرم رنگین از وضعی که پیش اومده متاثر شده و به هم ریخته. او وقتی از اونجا می‌خواد بره می‌بینه پارلا به اونجا اومده او دنبالش میره و سعی می‌کنه جلوشو بگیره و میگه اینجا چیکار می‌کنی؟ پارلا بهش میگه ببین چه پستی درباره من و تو گذاشته؟ او همارو صدا می‌زنه و با اومدنش با هم دعوا می‌کنن.

رنگین آنها را از هم جدا می‌کنه اما در آخر پارلا همارو هل میده و سرش می‌خوره به در پارلا و رنگین می‌ترسن و صداش می‌زنن. دکتر رها پدر سرن را معاینه می‌کنه و میگه باید آنژیو بشه. بهار و تیمور وقتی تو حیاط با هم صحبت می‌کنند درباره اتفاق پیش اومده بهار حسابی عصبانیه و بهش میگه فقط از جلوی چشمام برو اونور انقدر هرجا میرم نیا! هما به بهار زنگ می‌زنه و ازش می‌خواد تا بره پیشش او سوار تاکسی میشه و نمیزاره تیمور باهاش بره اما تیمور تاکسی می‌گیره و پشت سرش به طرف خونه میره. بهار به خونه میرسه و با رنگین دعوا میکنه که تو به چه حقی دختر منو هل دادی؟ او میگه عمدی نبود! بهار میگه عمدی نبود؟ اینکه تو بهترین روز پسرم اومدی ناراحتش کردی هم عمدی نبود؟ اینکه اومدی اون وضعیتو پیش آوردی که پدر سرن سکته کنه هم عمدی نبود؟ رنگین سعی میکنه آرومش کنه اما موفق نمیشه بهار میره داخل خونه و با کلنگ شیشه ها و کابینت هارو میشکنه و با عصبانیت باهاشون دعوا میکنه سپس خیانت کردنشون بهشو به روشون میاره و در آخر با گریه دست هما را میگیره و میرن. رنگین تو خونه ای که همیشه آرزوشو داشت با تیمور زندگی کنه میچرخه و به خودش میگه پس چرا من اصلا خوشحال نیستم؟ سپس بعد از کمی حرف زدن با خودش با عصبانیت آینه را میشکنه و رو زمین میشینه و گریه میکنه پارلا میره پیشش و آرومش میکنه. شب پارلا باهاش حرف میزنه و ازش میخواد تا مثل قبل قوی و کوه یخ باشه و تیمورو بندازه از زندگیشون بیرون رنگین گریه میکنه و میگه اما نمیتونم! پارلا بغلش میکنه و میگه گریه مامان جون…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی بهار + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا