خلاصه داستان قسمت ۶۰ سریال ترکی بهار + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۶۰ سریال ترکی بهار را برایتان گذاشته ایم، امیدوارم خوشتون بیاد. با ما همراه باشید. سریال بهار توسط نسلیهان یشیلیورت کارگردانی شده است و آسنا بولبلوگلو نیز بهعنوان تهیهکننده این مجموعه شناخته میشود. این سریال در کشور ترکیه تولید شده است و روزهای فرد از شبکه ترکی جم تیوی به زبان فارسی پخش میشود. بهار، بیست سال پیش، از دانشکده پزشکی فارغ التحصیل شد، اما به جای اینکه حرفه پزشکی را دنبال کند، خانهدار شدن را انتخاب کرد. او با جراح موفق تیمور یاووز اوغلو ازدواج کرده و زندگی خود را وقف همسر و فرزندانش کرده است. اما ناگهان خانواده به ظاهر خوشحال یاووز اوغلو با بیماری بهار دچار مشکلاتی میشود. پزشک بهار، اورن، مصمم به نجات اوست و میگوید تنها راه حل، پیوند کبد است؛ اما تنها کبد سازگار خانواده، متعلق به تیمور است!
قسمت ۶۰ سریال ترکی بهار
سرن با مادرش حرف میزنه و او سعی میکنه تا راضیش کنه که بچه را سقط کنه و خودشو از اون زندگی نجات بده لطفا نه خودتو نه اون دوتا بچه رو تو آتیش ننداز سرن میره آشپزخانه و جلوی دهنشو میگیره و گریه میکنه تا داد نزنه و صداش بیرون نره. تیمور میره خونه رنگین و میبینه او تمام وسایل مربوط به بهار را جمع کرده و تو کیسه گذاشته دم در. رنگین با دیدنش میگه بالاخره اومدی؟ فکر کردم وقتی بهارو انداختم تو بازداشتگاه میای ازم حساب پس میگیری داد میزنی! اما بازم نیومدی خودم گفتم تا بیای! تیمور میگه دیدم که تو هم ناراحت بودی دیگه چیزی نگفتم چی میگفتم؟ رنگین میگه شکایتمو پس میگیرم ولی به جاش باید تو هم باهامون اینجا زندگی کنی شرطم اینه. تو بازداشتگاه قطره چشمو برای بهار میارن او تو چشم دوستش میریزه و بهش میگه هرروز دوبار قطره بریز تو چشمات بعد از آزادی هم برو دکتر واسه درمان او میگه با کدوم پول آخه!
بهار میگه بیاین بیمارستان خیریه فران آنها خوشحال میشن و قبول میکنن. فردای آن روز رنگین شکایتو پس میگیره و بهار آزاد میشه او وقتی بیرون میاد میبینه اورن اونجا نشسته و منتظرشه. سرن میره پیش پدرش تا از دلش دربیاره و عذرخواهی میکنه که او بهش میگه تو منو سرافکنده کردی باعث خجالتم شدی و با دلخوری میره. بهار با آراز رفته به بیمارستان و بهار میره پیش دکتر ثریا تا ازش به خاطر اتفاق پیش اومده معذرت خواهی کنه تا بهش یه فرصت بدن تا کارشو از دست نده اما دکتر ثریا میگه اینو دیگه فردا هیات مدیره تصمیم میگیره. نورا میره به خونه رنگین و با دیدن چیزهایی که بهار شکسته جا میخوره بعد از کمی حرف زدن رنگین بهش پیشنهاد میده که اونجا با اونا زندگی کنه. یه نفر زخمی شده و خودشو میخواد به بیمارستان برسونه که جلوی بیمارستان میوفته رو زمین.
پرسنل بیمارستان وقتی میبیننش میبرن به داخل و دکترها بالاسرش میرن تا معاینه اش کنن. تیمور میگه باید دستش قطع بشه وگرنه جونش به خطر میوفته اما اورن میگه میتونیم بدون قطع کردن جونشو نجات بدیم اونا کارشونو شروع میکنن. سپس اورن میرن بالاسرش که به هوش میاد اورن ازش میپرسه کسیو نداری بگیم بیاد اینجا دنبالت؟ او میگه اورن اینجا دکتره. اورن جا خورده و میگه خودمم تو کی هستی؟ دو نفر اومدن اونجا و با پیدا کردن اون پسر نقشه میکشن تا بیان کارشو تموم کنن. به دکتر ثریا خبر میدن که بهار باید از بیمارستان بره نظر هیئت مدیره اینه ثریا خوشحال میشه و به ایلم میگه که به بهار خبر بده بیاد تا خودش این خبرو بهش بده. بعد از چند دقیقه او دوتا مرد به داخل اتاق اون پسر میرن تا بکشنش که اورن میره داخل تا جلوشونو بگیره که اورن تیر میخوره و رو زمین میوفته اونا فرار میکنن و نگهبان ها دنبالشون میوفتن بهار با نرس بالاسر اورن رفته و ازش میخواد جایی نره چون دوسش داره….