معجزه آیه ۳۵ سوره نور چیست؟ + متن و ترجمه و تفسیر سوره
در این مطلب از جدول یاب به بررسی معجزه آیه ۳۵ سوره نور به همراه متن و ترجمه و تفسیر سوره و بهترین زمان خواندن این آیه می پردازیم . امیدواریم مفید واقع شود.
معجزه آیه ۳۵ سوره نور
درمان ضعف چشم
اگر آیه ۳۵ سوره نور را بنویسند و بشویند و از آن آب در چشم کشند تاریکی و ضعف او از بین برود.
معجزه آیه ۳۵ سوره نور در روایات و احادیث
امام رضا (- عبداللهبنجندب گوید: نامهای به امام رضا (نوشته و از حضرت پیرامون آیه: أَللهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ … پرسیدم؛ امام (اینگونه پاسخم را فرمود: «این آیه در شأن ما اهل بیت نازل شده و خداوند برای ما [در این آیه] مثال زده است و علم مرگ و میرها و مصیبتها، علم اسباب غیب و اینکه چه کسانی بر دین اسلام به دنیا آمده و از دنیا میروند، نزد ما اهل بیت است؛ و هیچ گروه و دستهای که تعداد زیادی را گمراه کرده یا هدایت نماید، نیست مگر اینکه ما جهتدهنده، پیشوا و پیروانش را تا روز قیامت میشناسیم».
منبع / تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۰، ص۲۴۲ تأویل الآیات الظاهرهًْ، ص۳۵۹
امام صادق (- صالحبنسهل همدانی گوید: از امام صادق (شنیدم که درباره: اللهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاهٍ میفرمود: «مِشْکَاهٍ؛ فاطمه (است؛ فِیهَا مِصْبَاحٌ؛ مصباح حسن و حسین (هستند. فِی زُجَاجَهٍ الزُّجَاجَهُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ؛ گویی فاطمه (ستارهای درخشان در بین زنان زمین است، یُوقَدُ مِن شَجَرَهٍ مُّبَارَکَهٍ؛ از شجره ابراهیم (نور میگیرد و برافروخته میشود. لَّا شَرْقِیَّهٍ وَ لَا غَرْبِیَّهٍ؛ یعنی نه یهودی است و نه مسیحی است، یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ؛ نزدیک است که چشمههای علم از آن بجوشد. وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَی نُورٍ مراد از نورٌ علی نُورٍ، امامی بعد از امامی دیگر است، یَهْدِی اللهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاء یعنی خداوند بهسوی ائمّه (هدایت میکند؛ هرکس را که بخواهد او را وارد نور ولایت آنها میگرداند؛ یَضْرِبُ اللهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَ اللهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ.
منبع / تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۰، ص۲۴۴ بحارالأنوار، ج۲۳، ص۳۰۴/ بحارالأنوار، ج۴، ص۱۸/ کشف الیقین، ص۴۱۶/ القمی، ج۲، ص۱۰۲/ العمدهًْ، ص۴۲۲
امام صادق (- فضیلبنیسار گوید: از امام صادق (در مورد: اللهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ پرسیدم و ایشان در جواب فرمود: «خداوند عزّوجلّ همینگونه است». در مورد مَثَلَ نُورِهِ پرسیدم. فرمود: «مراد محمّد (است». گفتم: «کَمِشْکَاهٍ»؟ فرمود: «سینهی محمّد (است». گفتم: «فِیهَا مِصْبَاحٌ». فرمود: «در آن نور علم است؛ یعنی همان نبوّت». گفتم: «الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَهٍ»؟ فرمود: «علم رسول خدا (است که بهسوی علی (جاری گشت». گفتم: «کَأَنَّهَا». فرمود: «چرا کَأَنَّهَا میخوانی»؟ عرض کردم: «جانم فدایت پس چگونه بخوانم»؟ فرمود: «کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ». عرض کردم: «یُوقَدُ مِن شَجَرَهٍ مُّبَارَکَهٍ زَیْتُونِهٍ لَّا شَرْقِیَّهٍ وَلَا غَرْبِیَّهٍ». فرمود: «مراد، علیّبنابوطالب (است که نه یهودی است و نه نصرانی». گفتم: «یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ». فرمود: «نزدیک است که علم از دهان عالم آل محمّد (خارج شود قبل از آنکه دربارهی آن زبان بگشاید». گفتم: «نُّورٌ عَلَی نُورٍ» فرمود: «امامی درپی امام دیگر».
منبع / تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۰، ص۲۴۶ بحارالأنوار، ج۴، ص۱۵/ التوحید، ص۱۵۷/ معانی الأخبار، ص۱۵/ نورالثقلین/ البرهان
امام باقر (- مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاهٍ فِیها مِصْباحٌ؛ علم در سینهی محمّد رسول خداست. و زُجاجَهٍ؛ سینهی علیّبنابیطالب (است. کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبارَکَهٍ زَیْتُونَهٍ؛ نور علم. لا شَرْقِیَّهٍ وَ لا غَرْبِیَّهٍ؛ از ابراهیم خلیلالرحمن بهسوی محمّد رسول الله؛ بهسوی علیِّبنابیطالب (لا شَرْقِیَّهٍ وَ لا غَرْبِیَّهٍ؛ نه یهودی است و نه نصرانی است. یَکادُ زَیْتُها یُضِیءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلی نُورٍ؛ نزدیک است عالم آل محمّد (به علم سخن گوید قبل از اینکه از او درخواست شود.
منبع/ تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۰، ص۲۴۶ بحارالأنوار، ج۲۳، ص۳۱۱/ نورالثقلین؛ «بتفاوت لفظی»/ البرهان
امام رضا (- مَثَل ما در کتاب خدا همچون چراغدان است که آن چراغدان در قندیل قرار گرفته است، پس ما همان چراغدانیم که فِیها مِصْباحٌ؛ چراغ، رسول خدا (است. تا آنجا که میفرماید: لَّا شَرْقِیَّهٍ وَلَا غَرْبِیَّهٍ؛ یعنی نه بیاصل و نسب و نه ناشناس است. یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ؛ مراد، قرآن است. نُّورٌ عَلَی نُورٍ؛ یعنی امامی در پی امامی دیگر. یَهْدِی اللهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاء؛ نور همان علی (است، خداوند هرکه را دوست بدارد به ولایت ما هدایت میکند، بر عهدهی خداوند است که دوستدار ما را با چهرهای تابناک و برهانی آشکار و حجّتی ظاهر در نزد خداوند برانگیزد.
منبع / تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۰، ص۲۴۸ بحارالأنوار، ج۱۶، ص۳۵۶
امام صادق (- از امام صادق (روایت شده که [در مورد چگونگی خواندن نماز حاجت] فرمود: «چون روز جمعه شد، غسل نما … و دو رکعت نماز بجای آور … آنگاه دو دست خود را رو به آسمان بلند کن … و بگو: … ای نور! ای ن-ور آسمانها و زمین! تو همانگونهای که خودت را در کتابت (قرآن) و بر زبان پیامبرت (توصیف نمودی و کلام تو حقّ است، تو خجسته و برتری، و [چنین] فرمودی و کلام تو حقّ است: اللهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاهٍ فِیها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فِی زُجاجَهٍ الزُّجاجَهُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبارَکَهٍ زَیْتُونَهٍ لا شَرْقِیَّهٍ وَ لا غَرْبِیَّهٍ یَکادُ زَیْتُها یُضِیءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلی نُورٍ یَهْدِی اللهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَضْرِبُ اللهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ، خداوندا! پس مرا به نور خویش هدایت فرما.
منبع/ تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۰، ص۲۴۸ بحارالأنوار، ج۸۷، ص۴۱
امام علی (- از امام حسین (روایت است: روزی شخصی یهودی خدمت رسول خدا (آمد و پرسید: «به کاربردن حروف الفبا چه سودی دارد»؟ در آن وقت امیرالمؤمنین (در محضر آن بزرگوار حضور داشت، پیغمبر خدا به علی (فرمود: «پاسخ او را بده»! پس دست به دعا برداشت و چنین گفت: «پروردگارا او را یاری فرما و استوارش بدار»! آنگاه علی (فرمود: «هریک از حروف نامی از نامهای خداوند است». سپس چنین ادامه داد: «امّا الف؛ اللَّه؛ معبود به حقّی نیست جز او که زندهکننده و برپا دارنده و نگهدارندهی همهی موجودات است. …نون؛ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ؛ شمّهای از فروغ عرش عظمت او میباشد».
منبع/ تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۰، ص۲۵۰ بحارالأنوار، ج۲، ص۳۱۹
پیامبر (- ابوسلمی گوید: از رسول خدا (شنیدم که میفرمود: «آن شبی که مرا به معراج بردند خداوند جلیل به من فرمود: پیامبر، خود به آنچه از جانب پروردگارش به او نازل شده ایمان دارد. (بقره/۲۸۵)؛ گفتم: «وَ الْمؤْمِنُونَ». فرمود: «راست گفتی ای محمّد (آیا برای اُمّتت جانشین تعیین کردی»؟ گفتم: «بهترین را». فرمود: «علیبنابیطالب»؟ گفتم: «آری پروردگارا»! فرمود: «یا محمّد (من نظری بر زمین افکندم و تو را از میان ساکنان آن برگزیدم و نام تو را از نام خودم مشتق نمودم، به گونهای که در جایی نام من برده نمیشود مگر اینکه نام تو با من برده شود، پس محمود منم و تو محمّدی سپس دوباره نظری افکندم و علی را از آن برگزیدم و نامی از نام خودم برایش مشتق کردم، من أعلی هستم و او علیّ؛ ای محمّد، من، تو و علی، فاطمه، حسن و حسین (را از شبحی از نور خودم آفریدم و ولایت شما را بر ساکنان آسمانها و زمینها عرضه کردم، پس هرکس آن را پذیرفت، نزد من از مؤمنان خواهد بود. و هرکه آن را انکار نمود، نزد من از جمله کافران خواهد بود؛ ای محمّد (اگر بندهای از بندگان من مرا آنقدر عبادت کند که بُبِرَّد و چون مَشک خشکیده فرسوده شود و سپس در حالی نزد من آید که منکر ولایت شما باشد، تا به ولایت شما اقرار نکرده، او را نمیآمرزم؛ ای محمّد، دوست داری آنان را ببینی»؟ گفتم: «آری پروردگارا». پس فرمود: «به سمت راست عرش برگرد»، چون برگشتم ناگاه علی، فاطمه، حسن، حسین، علی، محمّد، جعفر، موسی، علی، محمد، علی، حسن و مهدی (را در هالهای از نور در حالت قیام و مشغول نماز دیدم و مهدی (در میان آنها بود که چون ست-ارهای از دُرّ میدرخش-ید. پس فرم-ود: «ای مح-مّد (آنان حجّ-تها و ای-ن قی-ام کننده و خونخواه، از عترت تو هستند؛ ای محمّد، به عزّت و جلالم سوگند، او حجّت واجبه برای اولیای من است و انتقامگیرنده از دشمنان من است».
منبع / تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۰، ص۲۵۴ بحارالأنوار، ج۳۶، ص۲۱۶
متن آیه
اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاهٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ ۖ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَهٍ ۖ الزُّجَاجَهُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبَارَکَهٍ زَیْتُونَهٍ لَا شَرْقِیَّهٍ وَلَا غَرْبِیَّهٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ ۚ نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ ۚ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ ۗ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیم
ترجمه آیه / الهی قمشه ای
خدا نور (وجودبخش) آسمانها و زمین است، داستان نورش به مشکاتی ماند که در آن روشن چراغی باشد و آن چراغ در میان شیشهای که از تلألؤ آن گویی ستارهای است درخشان، و روشن از درخت مبارک زیتون که (با آنکه) شرقی و غربی نیست (شرق و غرب جهان بدان فروزان است) و بیآنکه آتشی زیت آن را برافروزد خود به خود (جهانی را) روشنی بخشد، پرتو آن نور (حقیقت) بر روی نور (معرفت) قرار گرفته است. و خدا هر که را خواهد به نور خود (و اشراقات وحی خویش) هدایت کند و (این) مثلها را خدا برای مردم (هوشمند) میزند (که به راه معرفتش هدایت یابند) و خدا به همه امور داناست!
ترجمه انگلیسی آیه
Allah is the Light of the heavens and the earth. The example of His light is like a niche within which is a lamp, the lamp is within glass, the glass as if it were a pearly [white] star lit from [the oil of] a blessed olive tree, neither of the east nor of the west, whose oil would almost glow even if untouched by fire. Light upon light. Allah guides to His light whom He wills. And Allah presents examples for the people, and Allah is Knowing of all things
تفسیر آیه / تفسیر نمونه
آیه ۳۵)- آیه نور! پیوند و ارتباط این آیه با آیات گذشته از این نظر است که در آیات پیشین سخن از مسأله عفت و مبارزه با فحشاء با استفاده از طرق و وسائل گوناگون بود، و از آنجا که ضامن اجرای همه احکام الهی، مخصوصا کنترل کردن غرائز سر کش، بخصوص غریزه جنسی که نیرومندترین آنهاست بدون استفاده از پشتوانه «ایمان» ممکن نیست، سر انجام بحث را به ایمان و اثر نیرومند آن کشانیده و از آن سخن میگوید.
نخست میفرماید: «خداوند نور آسمانها و زمین است» (اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
اگر بخواهیم برای ذات پاک خدا تشبیه و تمثیلی از موجودات حسی این جهان انتخاب کنیم- گر چه مقام با عظمت او از هر شبیه و نظیر برتر است- آیا جز از واژه «نور» میتوان استفاده کرد؟! همان خدایی که پدید آورنده تمام جهان هستی است، روشنی بخش عالم آفرینش است، همه موجودات زنده به برکت فرمان او زندهاند، و همه مخلوقات بر سر خوان نعمت او هستند که اگر لحظهای لطف خود را از آنها باز گیرد همگی در ظلمت فنا و نیستی فرو میروند.
و جالب این که هر موجودی به هر نسبت با او ارتباط دارد به همان اندازه نورانیت و روشنایی کسب میکند:
قرآن نور است چون کلام اوست.
آیین اسلام نور است چون آیین اوست.
پیامبران نورند چون فرستادگان اویند. ج۳، ص۲۹۷
امامان معصوم انوار الهی هستند چون حافظان آیین او بعد از پیامبرانند.
«ایمان» نور است چون رمز پیوند با اوست.
علم نور است چون سبب آشنایی با اوست.
بنا بر این اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
بلکه اگر نور را به معنی وسیع کلمه به کار بریم یعنی «هر چیزی که ذاتش ظاهر و آشکار و ظاهر کننده غیر باشد» در این صورت به کار بردن کلمه «نور» در ذات پاک او جنبه تشبیه هم نخواهد داشت، چرا که چیزی در عالم خلقت از او آشکارتر نیست، و تمام آنچه غیر اوست از برکت وجود او آشکار است.
و به این ترتیب همه انوار هستی از نور او مایه میگیرد، و به نور ذات پاک او منتهی میشود.
قرآن بعد از بیان حقیقت فوق با ذکر یک مثال زیبا و دقیق چگونگی نور الهی را در اینجا مشخص میکند و میفرماید: «مثل نور او (خداوند) همانند چراغدانی است که در آن چراغی (پر فروغ) باشد، آن چراغ در حبابی قرار گیرد، حبابی شفاف و درخشنده همچون یک ستاره فروزان» (مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاهٍ فِیها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فِی زُجاجَهٍ الزُّجاجَهُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ).
و «این چراغ با روغنی افروخته میشود که از درخت پر برکت زیتونی گرفته شده که نه شرقی است و نه غربی» (یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبارَکَهٍ زَیْتُونَهٍ لا شَرْقِیَّهٍ وَ لا غَرْبِیَّهٍ).
روغنش آن چنان صاف و خالص است که «نزدیک است بدون تماس با آتش شعلهور شود»! (یَکادُ زَیْتُها یُضِیءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ).
«نوری است بر فراز نوری» (نُورٌ عَلی نُورٍ).
و «خدا هر کس را بخواهد به نور خود هدایت میکند» (یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ).
«و خداوند برای مردم مثلها میزند» (وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ).
«و خداوند به هر چیزی داناست» (وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ). ج۳، ص۲۹۸
توضیح این مثل: نور ایمان که در قلب مؤمنان است دارای همان چهار عاملی است که در یک چراغ پر فروغ موجود است:
«مِصْباحٌ» همان شعلههای ایمان است که در قلب مؤمن آشکار میگردد و فروغ هدایت از آن منتشر میشود.
«زُجاجَهٍ» و حباب قلب مؤمن است که ایمان را در وجودش تنظیم میکند.
و «کَمِشْکاهٍ» سینه مؤمن و یا به تعبیر دیگر مجموعه شخصیت و آگاهی و علوم و افکار اوست که ایمان وی را از گزند طوفان حوادث مصون میدارد.
و «شَجَرَهٍ مُبارَکَهٍ زَیْتُونَهٍ» (ماده انرژیزا) همان وحی الهی است که عصاره آن در نهایت صفا و پاکی میباشد و ایمان مؤمنان به وسیله آن شعلهور و پر بار میگردد.
در حقیقت این نور خداست، همان نوری که آسمانها و زمین را روشن ساخته و از کانون قلب مؤمنان سر بر آورده و تمام وجود و هستی آنها را روشن و نورانی میکند.
دلائلی را که از عقل و خرد دریافتهاند با نور وحی آمیخته میشود و مصداق نُورٌ عَلی نُورٍ میگردد.
و هم در اینجاست که دلهای آماده و مستعد به این نور الهی هدایت میشوند و مضمون «یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ» در مورد آنان پیاده میگردد.
و این نور وحی باید از آلودگی به گرایشهای مادی و انحرافی شرقی و غربی که موجب پوسیدگی و کدورت آن میشود بر کنار باشد.
آن چنان صاف و زلال و خالی از هر گونه التقاط و انحراف که بدون نیاز به هیچ چیز دیگر تمام نیروهای وجود انسان را بسیج کند، و مصداق «یَکادُ زَیْتُها یُضِیءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ» گردد.
معجزه آیه ۳۵ سوره نور در جلوه های بلاغت این آیه
- تشبیه
در اصطلاح علم بلاغت، بیان مماثلت و شباهت، بین دو یا چند چیز، در یک صفت یا بیشتر از یک صفت است.[۱۲] در آیه شریفه مذکور، سه نوع تشبیه؛ تشبه بلیغ، تشبیه مرسل و تشبیه تمثیل، به کار رفته است
الف) تشبه بلیغ؛ که بالاترین مرتبه تشبیه است، ادات تشبیه و وجه شبه در آن حذف شده و به ذکر مشبه و مشبهٌ به اکتفا می شود.[۱۳]در عبارت «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» با حذف ادات تشبیه، بین مشبّه (الله) و مشبّهٌ به (نور)، ادّعای همانندی شده و با حذف وجه شبه ادّعا میشود که بین مشبّه و مشبّهَ به از هر جهت تشابه وجود دارد.[۱۴]
بهترین تشبیه و تمثیل برای ذات پاک خداوند از میان موجودات محسوس جهان هستی «نور» است، چرا که در تعریف «نور» گفتهاند: «هرچیزی که ذاتش ظاهر و آشکار و ظاهر کننده غیر باشد.»[۱۵] نور زیباترین ولطیف ترین موجودات درجهان ماده و وسیله تبیین اجسام و مشاهده موجودات مختلف این جهان و رمز بقاى همه موجودات زنده است و بالاترین سرعت را در جهان ماده دارد. گرما و حرارت و تمام انرژی هاى موجود در محیط ما(غیر از انرژى اتمى) همه از نور آفتاب سرچشمه مىگیرند. خداوند نور آسمان ها و زمین است خدای متعال نوری است که به وسیله او آسمان ها و زمین ظهور یافته اند.[۱۶] اضافه «نور» به «السَّموات» دلالت بر وسعت اشراق نور میکند که آسمان ها و زمین را فراگرفته است و گویای این حقیقت است که خدای سبحان(همانند نور) برای هیچ موجودی مجهول نیست. و هر موجودی به میزان نسبت و ارتباطی که با خداوند برقرار میکند، از او روشنایی و نورانیّت دریافت میکند. [۱۷]
ب) تشبیه مرسل؛ در آن ادات تشبیه به کار برده می شود،[۱۸] در عبارت شریفه «مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاهٍ فِیها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فِی زُجاجَهٍ الزُّجاجَهُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ» «کاف» در «کَمِشْکاهٍ» از اداه تشبیه است، که مَثَل نور خداوند سبحان را به چراغدانی تشبیه کرده که در آن چراغی باشد و آن چراغ در محفظه ای شیشه ای قرار دارد و مانند ستاره فروزان است.[۱۹]
ج) تشبیه تمثیل؛ آن است که در آن وجه شبه، صورتی برگرفته از امور متعدّد (محسوس یا غیر محسوس) است.[۲۰] تشبیه تمثیل از غیر تمثیل رساتر است چون وجه شبه آن دارای تفصیلی است که نیاز به ژرف کردن تفکّر و باریک اندیشی دارد تشبیه تمثیل بازتاب بزرگ تری در معانی ایجاد می کند، ارزش معانی را بالا می برد و قدرت معانی را در تحریک انسان ها چندین برابر می سازد. بنابراین اگر تمثیل ستایش باشد دلپذیرتر و اگر نکوهش باشد دردخیز تر، و اگر برهان و دلیل باشد روشن تر می گردد؛[۲۱]
به اعتقاد گروهی که این فراز آیه را «تمثیل» میدانند، آیه شریفه این گونه توضیح داده میشود: در آیه، منظور از «نوره»؛ معرفت الهی است، که مانند چراغ است و قلب مؤمن، مانند محفظه شیشه ایست و صدر مؤمن نیز به چراغدان تشبیه شده است،[۲۲]
بنابراین همانطور که چراغ در محفظهای شیشهای و حفاظت شده، هرگز خاموش نمی شود، معرفت خداوند در قلب مؤمن نیز هیجگاه به خاموشی نمی گراید.
- طباق
جمع کردن دو لفظ متقابل، در یک کلام، «طباق» نامیده میشود؛ مانند؛ «تحت و فوق»، «یمین و یسار»؛ و از محسّنات معنوی کلام است. وجود طباق در سخن بر زیبایی و ظرافت آن میافزاید؛[۲۳] در برخی از آیات قرآن خداوند به این شیوه سخن گفته است، همچون؛ آیات دوّم و سوّم سوره حدید: «لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ یُحْیِی وَ یُمِیت… هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ»، «مالکیّت و فرمانروایى آسمان ها و زمین فقط در سیطره اوست، زنده مىکند و مىمیراند،… اوست اوّل و آخر و ظاهر و باطن». در عبارت شریفه «یُوقَدُ مِن شَجَرهٍ مبارکهٍ زیتونهٍ لا شرقیهٍ و لا غربیّهٍ»؛ «شرقیه» و «غربیه» دو لفظ متقابل هستند که در آیه شریفه ذکر شدهاند.
- تشابه الاطراف
«تشابه الاطراف» آن است که متکلّم جمله بعدی را با کلمه آخر جمله قبل آغاز کند؛ بر دو نوع معنوی و لفظی است[۲۴] که در آیه شریفه از نوع لفظی است؛ «مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاهٍ فِیها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فِی زُجاجَهٍ الزُّجاجَهُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ»، کلمات «المصباح» در آغاز جمله، که در پایان جمله قبل(از حیث ظاهر و لفظ) نیز ذکرشده و «الزجاجه» درپایان جمله دیگر, که جمله قبل نیز با همین کلمه به اتمام رسید، قرار گرفتهاند.[۲۵]
- مبالغه
«مبالغه» که یکی از محسّنات معنوی است؛ که متکلم ادّعا می کند صفتی در شدّت یا ضعف بحدّ بعید یا محال رسیده است وبر سه نوع؛ تبلیغ، اغراق و غلوّ می باشد. و «غلوّ» آن است که این ادّعا، عقلاً و عادتاً محال باشد؛ برخی از انواع غلوّ مقبول و برخی مردود است، که اگر غلوّ همراه چیزی باشد و آن را به صحت نزدیک کند، مانند این که با افعال مقاربه یا ادات فرض مثل «لو» همراه باشد، مقبول و پذیرفته است؛ در آیه مورد بحث مبالغه از نوع غلوّ به کار رفته است[۲۶] و در قسمتی از آیه شریفه که می فرماید: «یَکادُ زَیْتُها یُضِیءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ»، ادّعا شده است؛ روغن چراغ بدون تماس داشتن با ماده مشتعل کننده، مشتعل می شود، در این مورد چون غلوّ با فعل«یکاد» از افعال مقاربه همراه است، غلوّ مقبول، شمرده میشود. از این رو آیه شریفه می خواهد؛ بیان کند که این روغن چراغ، به قدرى شفاف و درخشنده است و به قدری قدرت اشتغال آن بالاست که؛ حتّى اگر آتشى هم با آن در تماس نباشد، این گونه به نظر می رسد؛ که میخواهد مشتعل شود و نورافشانىکند.[۲۷]
- تنکیر
گاهی متکلّم در کلام خود، به دلایلی کلمه ای را به صورت نکره استعمال می نماید؛ یکی از این دلایل تعظیم و بزرگ نمایی چیزی است؛ مانند کلام خداوند متعال در سوره بقره، آیه دوّم که می فرماید:«ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدىً لِلْمُتَّقِین» «در [وحى بودن و حقّانیّت] این کتابِ [با عظمت] هیچ شکى نیست سراسرش براى پرهیزکارانْ هدایت است.»؛در این آیه «هُدىً» نکره آورده شده تا عظمت هدایت را برساند.[۲۸]
در آیه مورد بحث نیز نکره آوردن «نور» در «نُورٌ عَلى نُورٍ» برای مبالغه و تعظیم است و بر کثرت این نور دلالت دارد؛ نور زجاجه مذکور، نورى عظیم بالاى نور عظیمى دیگر است، یعنى نورى درکمال درخشش، متضاعف و دو چندان، که نور زیتون و نور خود چراغ و نور شیشه، در آن ظهور یافته، بدون این که هر یک از دیگرى متمایز باشد.[۲۹]
- حصر
تقدیم جارو مجرور«بکلّ» در «اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ» بر متعلّق آن (علیم) حصر را میرساند. شکّى نیست که ذات مقدّس پروردگار به هر چیزى علم و آگاهى دارد.ٍو خدا به همه چیزها از دقایق معقولات و محسوسات و حقایق نهان و آشکار، عَلِیم(دانا) است، پس همه اشیاء را در مواضع خود قرار میدهد.
- ایجاز حذف
«ایجاز» به معنای مختصر گویی در کلام و رساندن معنای بسیار با الفاظ کم است به گونه ای که مقصود کلام روشن و واضح باشد؛ که بر دو نوع است : ایجاز قصر و ایجاز حذف.
«ایجاز حذف»، با حذف کلمه، جمله یا جملاتی در کلام در صورت وجود قرینه با حفظ معنای کلام محقق میشود.[۳۰]
بعضی از مفسّران در آیه شریفه «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»، «نور»را مضاف الیه و مضاف را محذوف(ذو) دانسته و تقدیر آیه شریفه را؛ «اللَّهُ ذُو نُورِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» ذکرکردهاند، یعنی خداوند صاحب نور آسمان ها و زمین است.
در ترکیب فراز دیگر آیه «نورٌ علی نور»، «نور» را خبر برای مبتدای محذوف(هذا) و تقدیر آن را «هذا نورُعلی نور» ذکر کردهاند.[۳۱] مطابق این دو ترکیب در آیه شریفه «ایجاز حذف» صورت گرفته است که از موضوعات مورد بحث علم معانی است. که با حذف کردن یک کلمه یا عبارت، کلام با حفظ معنا مختصر میشود.
- استمرار نور
«یوقدُ»: فعل مضارع است و فعل مضارع بر زمان حال و آینده دلالت میکند و استمرار را میرساند. از این رو در آیه شریفه فعل مضارع «یوقدُ» به کار رفته تا دلالت کند این نور دائمی است و هرگز از بین نمی رود.[۳۲]
- اطناب
زیاد آوردن لفظ بر معنا، بیشتر از حدّ متعارف، به منظور تقویت وتأکید کلام است و اقسامی دارد؛ یکی از اقسام آن تذییل است[۳۳] که در آیه به کار رفته است تذییل آن است که به دنبال جمله، یک جمله مستقّل دیگری ذکر میشود که در بر دارنده معنای جمله اوّل و تأکید کننده مفهوم(چیزی که از عبارت برداشت میشود) یا منطوق(چیزی که لفظ آن در عبارت ذکر شده است) جمله اوّل است[۳۴] در آیه مورد بحث «یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ» تذییل برای تمثیل است؛ به عبارت دیگر درآیه شریفه جمله «یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ»جمله مستقلی است که تمثیل آیه شریفه «مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاهٍ فِیها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فِی زُجاجَهٍ الزُّجاجَهُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ» را تأکید میکند. [۳۵]
همچنین جمله «وَاللَّهُ بکلُِّشىَْء ٍعَلِیم» جمله مستقل و تأکید کننده دو جمله قبل میباشد.[۳۶]
منابع
[۱] . طیّب، سیدعبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن ، ج۱، ص ۴۱و ۴۲(تلخیص)
[۲]. نور، آیه ۳۵
[۳]. قرشیّ، سیّدعلی اکبر، قاموس قرآن، دارالکتب الاسلامیّه، تهران، ششم، ۱۳۷۱، ج۷، ص۱۲
[۴]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، محقق: صفوان ادنان، دارالعلم، دمشق، اوّل،۱۴۱۲، ص ۸۲۷
[۵]. قرشیّ، همان، ج۴، ص۱۰
[۶] . قرشیّ، همان، ج۴، ص ۶۶
[۷] . همان، ج۳، ص۱۵
[۸] . همان، ج۶، ص ۱۶
[۹] . همان، ج۲، ص ۳۳۷
[۱۰] . همان، ج۷، ص: ۲۳
[۱۱] . راغب اصفهانی، همان، ص ۳۸۴
[۱۲] . رک: الهاشمی، احمد، جواهرالبلاغه، قم، مرکزمدیریت حوزه های علمیه، سوم، ۱۳۹۲، ص۱۷۶
[۱۳] . رک: همان، ص۱۹۲
[۱۴] . رک: درویش، محیی الدّین، اعراب القرآن و بیانه، سوریه، دارالارشاد، چهارم، ۱۴۱۵، ج۶، ص۶۰۸
[۱۵] .مکارم شیرازی، ج۱۴، ص۴۷۵
[۱۶] . همان، ص۴۷۴
[۱۷] . رک: همان، ص۴۷۲ و ۴۷۳
[۱۸] . الهاشمی، همان، ص۱۱۹
[۱۹] . مکارم شیرازی، ج۱۴، ص۴۷۶
[۲۰] . الهاشمی همان ص۱۸۳
[۲۱] . عرفان، حسن، ترجمه و شرح جواهرالبلاغه تالیف احمدالهاشمی،قم، نشربلاغت، ششم، ۱۳۸۵، ج۲، ص۵۳
[۲۲] . رک: مکارم شیرازی، همان
[۲۳] . رک: الهاشمی، همان، ص۲۶۳
[۲۴] . همان، ص۲۸۶
[۲۵] . «الْمِصْباحُ فِی زُجاجَهٍ» و «الزُّجاجَهُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ»، دو جمله اسمیه هستند؛ در جمله اوّل، الْمِصْباحُ، مبتدا و فِی زُجاجَهٍ، خبرآن؛ و در جمله دوّم؛ الزُّجاجَهُ، مبتدا و کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ، خبر آن می باشد
[۲۶] . رک: الهاشمی، همان، ص۲۷۷
[۲۷] . رک:عرفان، همان، ص۲۸۷
[۲۸] . رک: الهاشمی، همان، ص۱۰۷
[۲۹] . رک: طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، انتشارات جامعه مدرسین، پنجم، ۱۴۱۷ق، ج۱۵، ص۱۲۲ و مکارم شیرازی، همان و ابن عاشور، محمدبن طاهر، التحریر و التنویر، بی نا، بی چا، بی تا، ج۱۸، ص۱۸۴و شوکانی، محمدبن علی، فتح القدیر، دارالکلم الطیب، بیروت، اوّل،۱۴۱۴ق، ج۴، ص ۳۸
[۳۰] . رک: الهاشمی، همان، ص۱۵۱
[۳۱] . رک: ابن عاشور، همان، ج۱۸، ص۱۹۴، کاشانی، ، منهج الصادقین فی الزام المخالفین، ج۶، ص۲۹۰ و قرشیّ، علی اکبر، تفسیر احسن الحدیث،ج۷، ص۲۴۴
[۳۲] . رک: ابن عاشور، همان، ج۱۸، ص۱۹۲
[۳۳] . رک: الهاشمی، همان، ص۱۵۵و ابن عاشور، همان
[۳۴] . رک: الهاشمی، همان، ص۱۵۹
[۳۵] . رک: ابن عاشور، ج۱۸، ص۱۹۵
[۳۶] . رک: همان، ص۱۹۶
بیشتر بخوانید:
فضیلت و خواص سوره نور چیست؟ به همراه متن و ترجمه