تفسیر آیه امن یجیب چیست؟ + خواص و روش ختم دعا
خواص “آیه امن یجیب”:
خیلی وقتهاشده است که به هنگام دعا و مناجات به آیه أمّن یجیب توسل کردهای تا حاجات خود را از خدا بخواهی. بارها و بارها با سوز و شور این آیه را خوانده و زمزمه کردهای تا بر استجابت دعایت تأکید کرده باشی، اما چرا این آیه؟! آیا دلیل خاصی دارد که این آیه را در دعا تکرار می کنیم؟
برای پاسخ به این سۆال باید گفت؛ دعا کردن با آیه امن یجیب کاری ذوقی و استفادهای لطیف و زیبا از این آیه نورانی است و دستور خاصی در این مورد به شکل معمول در بین ما در منابع اسلامی وارد نشده است.
ختم امن یجیب:
ختم امن یجیب به این منظور انجام میگیرد که ما خود را مصداق موجودی مضطر و درمانده و خداوند را مجیب و فریادرس و دستگیر مییابیم و این آیه را با توجه به مضمون و محتوای آن به قصد جلب عنایت و امداد خداوند و نجات یافتن از گرفتاری و بلا میخوانیم.
نحوه ختم دعای امن یجیب:
در یک مجلس دوازده هزار مرتبه آیه ” أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِیلاً ما تَذَکَّرُونَ “ را بخواند و اگر وقت دست ندهد و یک نفس نتواند با مشارکت دیگران هم بخواند خوب است و اگر نتوانست، در یک مجلس صد و بیست مرتبه بخواند که انشاءالله در آن هفته به مراد می رسد و اثر استجابت ظاهر می گردد و در بعضی نسخ دو هزار مرتبه نیز وارد شده است.
تفسیر آیه امن یجیب:
برای آشنایی بیشتر با مضمون و تفسیر آیه مورد بحث به توضیح ذیل توجه کنید:
أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِیلاً ما تَذَکَّرُونَ (۶۲/نمل)
یا کیست آنکس که دعاى مضطر را اجابت مى کند و گرفتارى را برطرف مى سازد، و شما را خلفاى زمین قرار مى دهد، آیا معبودى با خداست؟ کمتر متذکر مى شوید!
آرى در آن هنگام که تمام درهاى عالم اسباب به روى انسان بسته مى شود کارد به استخوانش مى رسد، و از هر نظر درمانده و مضطر مى گردد، تنها کسى که مى تواند قفل مشکلات را بگشاید، و بنبستها را بر طرف سازد، و نور امید در دلها بپاشد، و درهاى رحمت به روى انسان درمانده بگشاید، تنها ذات پاک او است و نه غیر او.
از آنجا که این واقعیت به عنوان یک احساس فطرى در درون جان همه انسانها است، بتپرستان نیز به هنگامى که در میان امواج خروشان دریا گرفتار مى شوند تمام معبودهاى خود را فراموش کرده، دست به دامن لطف اللَّه مى زنند همانگونه که قرآن مى گوید: فَإِذا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ: هنگامى که سوار کشتى مى شوند خدا را مى خوانند در حالى که پرستش را مخصوص او مى دانند (۶۵/عنکبوت)
سپس مى افزاید: نه تنها مشکلات و ناراحتیها را بر طرف مى سازد بلکه شما را خلفاى زمین قرار مى دهد (وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ). آیا با اینهمه معبودى با خدا است؟ (أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ). ولى شما کمتر متذکر مى شوید و از این دلائل روشن پند و اندرز نمى گیرید (قَلِیلًا ما تَذَکَّرُونَ).
پیرامون مفهوم مضطر و مساله استجابت دعا و شرائط آن بحثهایى است که در نکته ها در پایان همین آیات خواهد آمد. منظور از خُلَفاءَ الْأَرْضِ ممکن است به معنى ساکنان زمین و صاحبان آن باشد، چرا که خدا با آن همه نعمت و اسباب رفاه و آسایش و آرامش که در زمین قرار داده انسان را حکمران این کره خاکى ساخته، و او را براى سلطه بر آن آماده کرده است.
مخصوصا هنگامى که انسان در اضطرار فرو مى رود و به درگاه خدا رو مى آورد و او به لطفش بلاها و موانع را بر طرف مى سازد، پایه هاى این خلافت مستحکمتر مى شود (و از اینجا رابطه میان این دو بخش از آیه روشن مى گردد). و نیز ممکن است اشاره به این باشد که خدا ناموس حیات را چنین قرار داده که دائما اقوامى مى آیند و جانشین اقوام دیگر مى شوند که اگر این تناوب نبود، تکاملى صورت نمى گرفت.
گرچه خداوند دعاى همه را – هر گاه شرائطش جمع باشد- اجابت مى کند ولى در آیات فوق مخصوصا روى عنوان مضطر تکیه شده است، به این دلیل که یکى از شرائط اجابت دعا آن است که انسان چشم از عالم اسباب بکلى برگیرد و تمام قلب و روحش را در اختیار خدا قرار دهد، همه چیز را از آن او بداند و حل هر مشکلى را به دست او ببیند، و این درک و دید در حال اضطرار دست مى دهد.
یکى از شرایط اجابت دعا آن است که انسان تمام قلب و روحش را در اختیار خدا قرار دهد
درست است که عالم، عالم اسباب است، و مۆمن نهایت تلاش و کوشش خود را در این زمینه به کار مى گیرد ولى هرگز در جهان اسباب گم نمى شود، همه را از برکت ذات پاک او مىبیند دیدهاى نافذ و سبب سوراخ کن دارد که اسباب را از بیخ و بن بر مى کند و در پشت حجاب اسباب ذات مسبب الاسباب را مى بیند و همه چیز را از او مى خواهد. آرى اگر انسان به این مرحله برسد مهمترین شرط اجابت دعا را فراهم ساخته است.
جالب اینکه در بعضى از روایات این آیه تفسیر به قیام حضرت مهدى- صلوات اللَّه و سلامه علیه- شده؛
در روایتى از امام باقر علیه السلام مى خوانیم که فرمود:
و اللَّه لکأنی انظر الى القائم و قد اسند ظهره الى الحجر ثم ینشد اللَّه حقه … قال هو و اللَّه المضطر فى کتاب اللَّه فى قوله: أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ: به خدا سوگند گویا من مهدى سلام الله علیه را مى بینم که پشت به حجر الاسود زده و خدا را به حق خود مى خواند … سپس فرمود: به خدا سوگند مضطر در کتاب اللَّه در آیه أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ … او است .
در حدیث دیگرى از امام صادق علیه السلام چنین آمده: نزلت فى القائم من آل محمد علیهم السلام هو و اللَّه المضطر اذا صلى فى المقام رکعتین و دعا الى اللَّه عز و جل فاجابه و یکشف السوء و یجعله خلیفه فى الارض: این آیه در مورد مهدى از آل محمد عجل الله فی فرجه نازل شده، به خدا سوگند مضطر او است، هنگامى که در مقام ابراهیم دو رکعت نماز به جا مى آورد و دست به درگاه خداوند متعال بر مىدارد دعاى او را اجابت مى کند، ناراحتىها را بر طرف مى سازد، و او را خلیفه روى زمین قرار مى دهد.
بدون شک منظور از این تفسیر – همانگونه که نظائر آن را فراوان دیده ایم- منحصر ساختن مفهوم آیه به وجود مبارک امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نیست، بلکه آیه مفهوم گستردهاى دارد که یکى از مصداقهاى روشن آن وجود امام مهدی علیه السلام است که در آن زمان که همه جا را فساد گرفته باشد، درها بسته شده، کارد به استخوان رسیده، بشریت در بنبست سختى قرار گرفته، و حالت اضطرار در کل عالم نمایان است در آن هنگام در مقدسترین نقطه روى زمین دست به دعا برمى دارد و تقاضاى کشف سوء مى کند و خداوند این دعا را سرآغاز انقلاب مقدس جهانى او قرار مى دهد و به مصداق وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ او و یارانش را خلفاى روى زمین مى کند .
جایگاه آیه در فرهنگ عمومی
در زبان عموم مردم از این آیۀ شریفه بعنوان دعا تعبیر می شود و چه بسا مراسمی بعنوان ختم امن یجیب رایج هست. میرزا جواد ملکی تبریزی هم می گوید:خوب است انسان زمانی که با مشقات و سختی ها روبرو گردید این آیۀ شریفه را بخوانیدولی توجه به این نکته هم ضروری است که آیه اصلاً سبک و سیاق دعایی ندارد و امامان درصورتی که از این آیه ارادۀ دعا می کردند اینگونه قرائت می کردند: یا مَنْ یجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ.