خلاصه داستان قسمت ۱ سریال ترکی گلجمال + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال های ترکیه ای قسمت ۱ سریال ترکی گلجمال را قرار داده ایم. با ما همراه باشید. سریال گل جمال (Gülcemal) یکی از موردانتظارترین سریالهای جدید ترکی است که با استقبال فوقالعادهای پس از انتشار روبهرو شد. داستان سریال گل جمال حول محور شخصی به همین نام میچرخد. مورات اونلامیش ، ملیس سزن، ادیپ تپلی، نایلای اردونماز ، آتیلا شندیل بیرجه آکالای مروه سوی و… بازیگران اصلی این سریال هستند.
قسمت ۱ سریال ترکی گلجمال
گلجمال از زیبایی مادرش تعریف میکنه که از هر محله ای میگذشت کسی نبود که از او زیباتر باشه. از خونه همه بوی غذا و زندگی میومد اما از خونه ما نه، همیشه بوی موهای مرتب و ظاهر آراسته میومد. من و خواهرم زنجیرهایی بودیم که به پای او پیچیده بودیم! تا اینکه یه روز به آرزوش رسید و مردی به اسم مصطفی که پولدار بود اومد دنبالش و مادرم بدون درنگ رفتن بدون درنیار گرفتن پدرم و التماس های من و خواهرم. ماه ها گذشت و من هنوز منتظر بودم مادرم برگرده تا اینکه یه روز به خانه برگشتم و با جنازه پدرم روبرو شدم درحالیکه عکس قاتلش تو دستاش بود! اون عکس، عکس بارداری مادرم بود که کنار شوهر جدیدش بود و تو اون عکس داشت میخندید چیزی که خیلی بود ازش ندیده بودم! منم با خودم عهد بستم نزارم مادرم دیگه بخنده. واسه همین او رفت دم در خانه شان و وقتی مصطفی روبروش قرار گرفت با چاقو زد تو شکمش. مادرش بیرون میاد و با دیدن مصطفی که رو زمین افتاده دست و پاشو گم میکنه او سیلی محکمی به پسرش گلجمال میزنه و میگه آرزو میکنم هیچ وقت هیچ زنی دوستت نداشته باشه! تو لیاقت نداری ای کاش به دنیات نمی آوردم! از اون روز من شدم پسر نفرین شده که مادرم شده بود دشمنم!
زمان حال؛ سالها گذشته و گلجمال به بورسا برگشته برای انتقام. ظفر مادر گلجمال از خواب میپره و با سرعت میره پیش پسرش که رو ویلچره بغلش میکنه و میگه کابوس بدی دیدم! حالت خوبه؟ او لبخند میزنه و میگه آره مامان جان نگران نباش! گلجمال بالا سر قبر یکی میره و متوجه میشه یکی اونجاست او جلو میره که میبینه یه دختره و به طرفش تیرو کمان گرفته گلجمال اول اسلحه اش را نشون میده اما بعد میزاره تو کمرش و بهش میگه شلیک کن! اون دختر تیر از کمانش در میره که گلجمال جا خالی میده اون دختر عذرخواهی میکنه اما گلجمال با عصبانیت گردنشو میگیره و میخواد بندازتش تو رودخانه که اون دختر ازش میخواد این کارو نکنه چون میترسه از آب و عذرخواهی میکنه گلجمال منصرفش میشه که اون دختر سیلی تو صورتش میزنه گلجمال پرتش میکنه تو آب و با بی اعتنایی از اونجا میره. اون دختر به زور خودشو نجات میده. تو قلعه همه در حال تکاپو هستن تا همه چیز برای ورود گلجمال آماده باشه. اون دختر که اسمش دِواست وقتی به خانه میره ماجرارو برای مامان ظفر تعریف میکنه او میگه کسی نیست تو بورسا که ندونه تو تحت حمایت منی چطور جرأت کرده!
او وقتی مارک داخل اورکتی که دختر ناتنیش در آورده را میبینه میگه اینو از کجا آوردی؟ او میگه همون مرده به جای کمک اینو گذاشت اونجا و میره به اتاقش ظفر به خودس میگه پس واقعا برگشته! گندش بزنن! گلجمال به قلعه اش میره همه به استقبالش اومدن و خواهرش گلِندام بهش خوش آمد میگه. گلجمال اونجارو میبینه و ازشون تشکر میکنه و میگه واقعا شبیه خونه شده اینجا! دِوا به خانه خودشون میره و نامزدش ازش میپرسه کجا بودی؟ او ماجرای گلجمال را نمیگه و فقط میگه افتادم تو رودخانه! خیلی ترسیدم فکر کردم تو همون رودخانه ای که مادرم مرد دارم غرق میشم! او آرومش میکنه. گلجمال وضعیت کارهارو میپرسه، یه پسر که به گلجمال داداش میگه، بهش میگه همه چیزو روبه راهه قراره همه چیزا به اسمت بخوره کارخانه ها هم به خوبی داره پیش میره گلجمال میگه به زودی کار ظفر پهلوان به من میخوره دورتادورشو احاطه کردم! کاری کردم هر سنگین بخواد برداره از زیرش گلجمال درمیاد! ظفر پهلوان تو خونه حلوا درست میکنه که پسرس میره پیشش و میگه عجیبه چیشده؟ ظفر پهلوان میگه یکی اومده بورسا که خیلی دوست داره حلوا منو بخوره دارم واسه اون درست میکنم. گلجمال با خواهرش گلندام در حال حرف زدنه که میگه کاری میکنم ظفر بیاد دم در خونه ما و التماسمون بکنه و بگه که چه خوب که به دنیا آوردمتون. واسه گلجمال حلوا آوردن و میگه از خونه ظفر اومده گلندام میخواد بندازه دور اونو چون امکان داره توش زهر باشه اما اون داد میزنه و میخواد برن. گلجمال حلوا میخوره با گریه که یاد آخرین حلوایی میوفته که مادرش قبل از رفتنش درست کرده بود. زیر حلوا به پیغام هست که نوشته به جهنم خوش اومدی او با عصبانیت کاغذو مجاله میکنه. فردای آن روز دوا تو کارخانه در حال کار کردن است…..