خلاصه داستان قسمت ۱۱ سریال ترکی بهار + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۱ سریال ترکی بهار را برایتان گذاشته ایم، امیدوارم خوشتون بیاد. با ما همراه باشید. سریال بهار توسط نسلیهان یشیلیورت کارگردانی شده است و آسنا بولبلوگلو نیز بهعنوان تهیهکننده این مجموعه شناخته میشود. این سریال در کشور ترکیه تولید شده است و روزهای فرد از شبکه ترکی جم تیوی به زبان فارسی پخش میشود. بهار، بیست سال پیش، از دانشکده پزشکی فارغ التحصیل شد، اما به جای اینکه حرفه پزشکی را دنبال کند، خانهدار شدن را انتخاب کرد. او با جراح موفق تیمور یاووز اوغلو ازدواج کرده و زندگی خود را وقف همسر و فرزندانش کرده است. اما ناگهان خانواده به ظاهر خوشحال یاووز اوغلو با بیماری بهار دچار مشکلاتی میشود. پزشک بهار، اورن، مصمم به نجات اوست و میگوید تنها راه حل، پیوند کبد است؛ اما تنها کبد سازگار خانواده، متعلق به تیمور است!
قسمت ۱۱ سریال ترکی بهار
درباره جهان رئیس هیئت مدیره، کمیسیون پزشکی تشکیل داده شده و دکتر اِورَن نظرشو میده و با تیمور یه جورائی دوئل میکنن. دوست و همکار آراز که از بهار خوشش اومده وقتی باهاش تنها میشه دست و پا شکسته بهش میگه که ازش خوشش اومده و پیشنهاد دوستی میده بهش که بهار به بهونه کار داشتن میره. دکتر سلن تو اورژانس میبینه که بهار دارو اشتباهی برای بیمار تجویز کرده و دعواش میکنه آراز بهم میریزه و به خاطر این رفتارش با سلن دعوامیکنه و ازش میخواد مثل آدم رفتار کنه. تیمور متوجه میشه و میره جلو سپس میپرسه که چیشده سلن بهش میگه که تیمور میگه بسپارش به من خودم جاشو عوض میکنم. او پیش بهار میره و بعد از کمی حرف زدن بهش میگه ترفیع گرفتی از این به بعد به آقا جهان میرسی بهار میگه همونی که تازه اومده خیلی آدم مراقبشن؟ تیمور تأیید میکنه و بهار خوشحال میشه ولی هربار میره پیشش دعواش میکنه که بهار بهم میریزه تیمور بهش میخنده که بهار میگه میدونم از قصد این کارو کردی به حسابت میرسم و میره.
تیمور به رنگین میگه که بهارو فرستادم پیش آقا جهان کارش تمومه رنگین خوشحال میشه و میگه خوبه آفرین سپس سر قرار با دخترش تو رستوران میره واسه خوردن نهار که هرچی منتظر میشه میبینه پیداش نمیشه و تلفنش را هم جواب نمیده او نگرانش میشه و به طرف خانه میره و به تیمور زنگ میزنه و خبر میده که چیشده تیمور هم به خانه رنگین میره. اونجا برنجینن آروم میکنه و رنگین به دوستای پارلا زنگ میزنه اما هیچکی خبری ازش نداره. بهار که فهمیده تیمور با عجله از بیمارستان رفته بهش زنگ میزنه وقتی به حیاط خونه میرسه و میگه چیشده که تیمور دروغی سرهم میکنه اما همان موقع پارلا در خونه را برای بهار باز میکنه و با معرفی خودش تیمور از پشت تلفن میشنوه صداشو و به رنگین میگه که پارلا خونه ماست و اونا استرس میگیرن چون نمیدونن پارلا میخواد چیکار کنه. پارلا تو خونه از مادرش که با مردی متعهل ارتباط داره حرف میزنه و همه اون مردو سرزنش میکنن که تیمور به زور غذا میخوره و موقع رسوندن پارلا به خونه اش با پارلا حرف میزنه که پارلا جوابشو میده و به داخل خانه میره….