خلاصه داستان قسمت ۱۲ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر
در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۱۲ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت میکند. خانوادهای که علیرغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختیهای زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی و خوبی را نشان میدهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun و …
خلاصه داستان قسمت ۱۲ سریال ترکی خواهران و برادران
قدیر به دم در مغازه همان فردی می رود که مهمت بهش آدرسشو داده بود. وقتی بهش میگه از طرف مهمت اومدم حسابی میترسه و جا میخوره که قدیر بهش میگه نترس منم بدهکارم بهش برو خودتو گم و گور کن تا برم بهش بگم نبودی پیدات نکردم، اینجوری خودتو منو نجات میدی اون مرد به سرعت از اونجا میره. شنگول و آیبیکه به طرف خانه آکیف میروند وقتی میرسند خدمتکارش بهش میگه که رفتن اینجا نیستن کارشون دارین بگین تا بهشون اطلاع بدم اما شنگول آدرس جایی که رفتن را میگیرن و به طرف کلوپ میرن. قدیر وقتی به مغازه مهمت میرسه بهش میگه مرده اونجا نبود انگار فهمیده فرار کرده از اونجا مهمت سر تکان میده و صندوق عقب ماشین را باز میکنه و اون مردو نشان میده که دست و پایش را بستن و دهانش را هم چسب زدن سپس به نوچه هایش اشاره میکنه تا قدیر را با چوب بزنند و بهش میگه اینم مزد خر فرض کردن من که فرار کرده آره؟ بعد از کلی کتک زدن بهش میگه از حالا بدهیت شد ۵۰ هزارتا و تا فرداشبم باید بیاری وگرنه اتفاق های بدتری میوفته! شنگول و آیبیکه به طرف کلوپ میرن که ازش میپرسن رزرو داشتین؟ شنگول برای اینکه اجازه بدن بره داخل میگع واسه نظافت دستشویی اومدیم ولی چون دفعه اولمونه نمیدونیم کجاست! اون مرد آنها را راهنمایی میکنه و میگه ایتجا زیاد آفتابی نشین. آنها به سر میز آکیف میرن که نباهت با دیدنشون میگه من دارم درست می بینم؟ سوزان میترسه و میگه باز اومدن اینجا هم آبروریزی کنن؟ شنگول بعد از سلام کردن میگه نمیخواستم مزاحمتون بشم ولی دخترمو آوردم تا ازتون معذرت خواهی کنه بهش گفتم شما بزرگترین میبخشین!
آیبیکه میگه مارو از مدرسه بیرون نندازین من دروغ گفتم ببخشید که اون حرفو زدم! آکیف میگه ما از اولم میدونستیم که اون حرف دروغ بود سپس ازشون میخواد تا سریعتر از اونجا برن. نباهت میگه من میرم راهنماییشون کنم و زود میام. جلوی در نباهت بهشون توهین میکنه و میگه سریعتر از اینجا گمشین برین دیگه نمیخوام ببینمتون بدبختای بی شرف! شنگول با عصبانیت پیشش میره و میگه بی شرف کسیه که مرتکب جنایت میشه اونم کسی نیست جز شوهرت! سپس جواب حرف هاشو میده که نباهت میگه تو چقدر بی تربیتی! از عمچین مادری اون دخترم برمیاد دیگه! شنگول میگه چطور شما مارو زیر پاتون له میکنین چیزی نیست حرف های ما مارو میکنه بی تربیت؟ سپس بهش میگه اگه میخوای بفهمی شوهرت چجور آدمیه میتونی بیای خونمون و میرن. نباهت حسابی ذهنش درگیر شده جوری که تو کلوپ آکیف با دیدن چهره اش متوجه میشه که نباهت به بهونه خسته شدن میپیچونه و چیزی نمیگه. قدیر را تو کوچه از ماشین پرت میکنن بیرون که ملیسا همون موقع اونو تو تاکسی میبینه و بهش میگه وایسه و با ظاهر داغونش میخواد تا خانه اش کمکش کنه اما قدیر میگه با این سر و وضع نمیرم خونه سپس قدیر به دوستش مظلوم زنگ میزنه و میگه من دم در خانه ات اومدم و ازش میخواد تا سریعتر بیاد. مظلوم با دیدنش شوکه میشه و به داخل خانه میبرتش سپس زخم هایش را پانسمان میکنه و تمام ماجرارو واسش تعریف میکنه که ملیسا همه ی حرف هارو میشنوه و بهش میگه اگه بخوای من میتونم این پولو واست جور کنم فقط اگه بخوای! اما قدیر از کوره در میره و میگه من ازت کمک خواستم؟کی گفتم پول میخوام؟و باهاش بد صحبت میکنه که ملیسا دلش میشکنه و با ناراحتی از اونجا میره سپس مظلوم سرزمشش میکنه به خاطر رفتارش.
نباهت بعد از کلوب به دم در خانه اورهان میره و به شنگول میگه اون چه مزخرفاتی بود که گفتی؟ شنگول میگه حقیقت! چیزی که باید بدونین ومدرکم دارم! نباهت به خانه شنگول میره انجا فیلم را به شنگول نشان میده و نباهت حسابی حالش بد میشه. شنگول میگه میزاری بچه ها به مدرسه شون برن و اورهان و قدیر هم سر کارشون برگردن، اینجوری باهمدیگه هیچ مشکلی نداریم. شنگول نباهت را به دم در خانه قدیر میبره و بهشون میگه نباهت خانم میخواد بهتون یه چیزی بگه سپس نباهت میگه برگردین به مدرسه تون آیبیکه اومد عذرخواهی کرد و گفت دروغ گفته من هم بخشیدمش قدیر تو هم برگرد سر کارت سپس از اونجا میره. اولجان خواهرش را سرزنش میکنه و میگه اون چه دروغ زشتی بود که زدی! آیبیکه میگه دروغ نگفتم با چشمای خودم دیدم ولی عذرخواهی کردم دیدین که چیشد قدیر و بابا برگشتن سر کار ماهم برگشتیم به مدرسه دیگه بقیه اش مهم نیست باد هواست! شب سر میز شام نباهت اعلام میکنه که بچه ها را گفتم برگردن سر درس و کلاسشون. ملیسا لبخند میزنه و دوروک با عصبانیت میگه چی؟ یعنی چی که برمیگردن مدرسه؟ آکیف خوشحال میشه و میگه آفرین به زن خوش قلب و مهربونم سپس با دوروک دعوا میکنن و میگه از دیشب از دستت خیلی عصبانیم بهتره ساکت بشی! او با عصبانیت به طرف اتاقش میره. نباهت شیشه نوشیدنی را برداشته و شروع میکنه به خوردن آکیف بهش میگه چیشده؟ این واست خیلی سنگینه! نباهت سر رو سینه اش میزاره و میگه که چقدر دوستش داره و اگه اتفاقی واسش بیوفته نمیدونه باید چیکار کنه و چجوری بچه هاشو بزرگ کنه آکیف جا میخوره و میگه من که گفتم این واست خیلی سنگینه ببین داری هذیون میگی! سپس سعی میکنه آرومش کنه. اورهان وقتی شب به خانه میاد آیبیکه بهش میگه که برگشتن به مدرسه وخودتم برگشتی سرکارت او حسابی خوشحال میشه و دلیلشو میپرسه که شنگول میگه خود نباهت اومد اینجا عذرخواهی هم کرد خیلی باشعوره! همگی خوشحال میشن…..
بیشتر بخوانید:
خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس