خلاصه داستان قسمت ۱۴ سریال ترکی ایگو + تصویر
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۴ سریال ترکی ایگو را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم با ما همراه باشید. سریال ترکی ایگو (به مرد نمیشه اعتماد کرد) با نام کامل Erkeğe Güven Olmaz و مخفف EGO به کارگردانی دوعا جان آنافارتا (Doğa Can Anafarta) و شنول سونمز (Şenol Sönmez) ساخته شد. نویسندگی این مجموعه ترکیه ای نیز برعهده جمعی از نویسندگان بود و در واقع اقتباسی از سریال کره ای وسوسه (Temptation) که خالق آن هان جی-هون (Han Ji-hoon) بود، محسوب میشود. این اثر از اوایل سال ۲۰۲۳ از شبکه فاکس ترکیه پخش و پس از چند ماه به پایان رسید.
قسمت ۱۴ سریال ترکی ایگو
شوکران تو اتاقش نشسته و منتظره طاهره که وقتی میاد ازش میپرسه تا این موقع شب کجا بودی؟ طاهر میگه با دوستام نوشیدنی میخوردم اینم قدغنه؟ شوکران میگه داری دروغ میگی پیش اون دختره بودی، طاهر پیشش میره و میگه داری اشتباه میکنی اون فقط به دختر بود که میخواستم بهش کمک کنم چون وضعیت خوبی نداشت شوکران میگه داری راستشو میگی؟ طاهر تایید میکنه و او را در آغوش میگیره شوکران آروم میشه. سیبل در حال طراحی کردنه، ارهان حلقه شو درمیاره و بهش نگاه میکنه از طرفی الیف تو فکر ارهانه و عصین تو اتاق هتل گریه میکنه. فردای آن روز ارهان به خونه سیبل میره و بهش میگه به پیشنهادت فکر کردم قبوله باید چیکار کنیم اما سیبل میگه اون پیشنهاد دیشب موعدش تموم شد همونجایی که منو تنها گذاشتی و رفتی دیگه پیشنهاد کنسل شد ارهان میگه خوب من معذرت میخوام سیبل میگه واسه عذرخواهی دیره ارهان میگه پس هیچی خداحافظ و میخواد بره که سیبل میگه همیشه انقدر زود جا میزنی؟ ارهان سرجاش وایمیسته.
همگی سر میز صبحانه هستن که بگوم مدام به طاهر و الیف و تونجای تیکه میندازه. الیف احساس میکنه حالت تهوع داره و میره به سرویس بهداشتی تا کمی حالش بهتر بشه و استرس میگیره که نکنه باردار باشه و مدام به خوش میگه نه نمیشه نباید بشه! سیبل و ارهان به اونجا میان که طاهر با عصبانیت میگه این مرتیکه اینجا چیکار داره؟ سیبل بهش میگه همه حرفاتونو باور دارم که اشتباه کردم و میخوام دیگه ازدواج کنم و به زندگی و بچه هام برسم شوکران خوشحال میشه که طاهر میگه باشه ولی اینو از اینجا بفرست بره! سیبل دست ارهانو میگیره و میگه میخوام با ارهان ازدواج کنم همگی جا میخورن که طاهر حسابی عصبی میشه و حالش بد میشه و میخواد به طرف ارهان حمله کنه که تونجای جلوشو میگیره و ازش میخواد به خودش مسلط باشه سپس به ارهان میگه از اونجا گم بشه بره سیبل بهش میگه ما بریم؟ و وقتی دست تو دست میخوان برن روی پله ها با الیف روبرو میشه که ارهان دست سیبل را ول میکنه و سرشو پایین میندازه و میره. تونجای متوجه حال بد الیف میشه. بعد از آنها الیف بیرون میره و از داروخانه کیت بارداری میخره سپس به طرف خانه میره و پدرشو در آغوش میگیره و با گریه میگه ارهان با اون دختر میخواد ازدواج کنه برهان سعی میکنه آرومش کنه.
ارهان و سیبل به دفترخانه میرن تاوقت بگیرن واسه عقد که سیبل بهش میگه میتونی همینجا پا پس بکشیا من دیدم چقدر بهم ریختی با دیدن الیف اما ارهان یاد حرف های الیف درباره تونجای و خودش میوفته و میگه نه مشکلی نیست و وقت میگیرن واسه عقد. برهان به الیف میگه خداروشکر کن دخترم که زود فهمیدی همچین آدمی بود اگه با یه بچه میفهمیدی میخواستی چیکار کنی؟ الیف استرس میگیره و میره سرویس تا ببینه بارداره یا نه که وقتی دوخط را میبینه گریه میکنه و با حالی داغون از خونه میره بیرون. سیبل در حال ساعت خریدن برای ارهانه. ارهان تو خونه داره عکس و فیلماشو با الیف پاک میکنه که یکدفعه الیف به اونجا میره و ازش میخواد منصرف بشه و برگردن باهمدیگه و دوباره شروع کنن سپس او را می بوسد که سیبل همان موقع از پنجره اونارو میبینه و جا میخوره که ارهان با دیدن او از الیف فاصله میگیره و جلوشو میگیره….