خلاصه داستان قسمت ۱۵ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر
در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۱۵ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت میکند. خانوادهای که علیرغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختیهای زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی و خوبی را نشان میدهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun و …
خلاصه داستان قسمت ۱۵ سریال ترکی خواهران و برادران
دوروک آسیه را تو مدرسه میبینه و بهش میگه یه چیزهایی شنیدم درباره برادرت خواستم ببینم حالش خوبه یا نه؟ آسیه مدام با دعوا باهاش حرف میزنه و تیکه میندازه. اوگولجان تو کلاس با عمر درباره هاریکا صحبت میکنه و بهش میگه ببین دوباره چشمای آبی خوشگلش غمگینه نمیدونی اونشب چقدر خوب بود تو بغل من گریه میکرد و دردودل میکرد! برک از ملیسا میخواد تا بعد از دندانپزشکیش برن بیرون اما ملیسا قبول نمیکنه و میگه میخوام برم خونه. اوگولجان به عمر میگه این پسره از ملیسا آویزون شده نمیدونه اون از تو خوشش میاد! آیبیکه که میدونه ملیسا از قدیر خوشش میاد بهش میگه الکی بهش امید واهی نده اول مطمئن بشین شاید از یکی دیگه خوشش بیاد! شنگول تو خونه میبینه که برق ها قطعه و فکر میکنه فیوز پریده و میره بیرون تا درستش کنه که میبینه مامور اومده و داره برق هارو قطع میکنه وقتی دلیلشو میپرسه میگه قبضو پرداخت نکردین اینجوری شده، شنگول عصبی شده که قدیر همان موقع میاد و میگه چیشده زن عمو؟ او بهش میگه قبضو پرداخت نکردین قطع کرد عموتم که نتونسته پرداخت کنه اینم شده وضعیتمون قدیر میگه بزارین حقوقمو گرفتم پرداخت میکنم. اوگولجان پیش هاریکا میره و میگه چیشده؟ اون شب هم خوب بودیم چیشد داری چند روزه ازم فرار میکنی؟ هاریکا میگه چی میگی واسه خودت؟ اونشب هرکی به جای تو هم بود همون اتفاق میوفتاد چیز خاصی نبوده و میره. برک میشنوه و میره پیش دوروک و ماجرارو بهش میگه او حسابی عصبی شده و به دستشویی میرن. عمر میپرسه باز چیشده؟ دوروک میگه تو دخالت نکن با پسرعموت کار دارم سپس برک یقه اوگولجانو میگیره که دوروک میگه تو دخالت نکن او میخنده و میگه واقعا آدم دوروکیا فقط واسه اطلاع میپرسم که اگه بگی بشین میشینه؟ برک عصبی میشه و میگه چرت نگو! دوروک میپرسه که ماجرای اون شب چی بوده؟ با هاریکا چیکار داری؟
اوگولجان وقتی میبینه بیخیال نمیشه میگه حالا که دوست داری بشنوی باشه رفتیم کافه بعدشم دور دور خیلیم خوب بود دوروک عصبی میشه و یقه اش را میگیره که او بهش میگه به من چه اون شب به جای تو میخواسته من پیشش باشم دوروک با عصبانیت از اونجا میره به طرف هاریکا. او تو بوفه نشسته و تو خودشه که دوروک میاد و ازش میپرسه تو چند وقته تو خودتی ولی به منم چیزی نمیگی نمیخواستی اون شب من پیشت باشم ولی دست رد نتونستی به سینه اوگولجان بزنی!؟ هاریکا میگه چرا داری چرت میگی من با اون چیکار دارم؟ بعد از کمی بحث کردن دوروک میگه باشه هرچی بوده تموم شد برو با همون اوگولجان و باهاش رابطه اش را تمام میکنه. مدرسه به دنبال خواننده ست تا دوروک باهاش تو مسابقات شرکت کنه اما هرکی میاد تست صدا بده دوروک اصلا خوشش نمیاد. آسیه هم طبق گفته آیبیکه اسمشو واسه تست رد کرده. ملیسا به هوای دندانپزشکی مدرسه اش را ول میکنه و میره پیش قدیر و میگه کیک گرفتم چای داری باهاش بخوریم؟ بعد از کمی صحبت کردن ملیسا میگه که من باید یه چیزیو بهت اونم این که من اونارو به پلیس لو دادم قدیر عصبی میشه و میگه کار تو بود؟ مگه نکفتم دخالت نکن! من نزدیک بود بمیرم میفهمی؟ ملیسا گریه میکنه و میگه احمقم دیگه احمق قدیر آرومش میکنه و میگه گریه نکن حالا سپس قدیر میگه باید برم دنبال امل که ملیسا میگه باشه منم برم دیگه. آیبیکه تو حیاط نشسته که برک پیشش میره و میگه که ازم خوشت میاد آره؟ آیبیکه میگه یخورده خوشتیپی ولی زیادی بزرگش نکن! برک میگه حالا که تنهاییم میخوام یه چیزی بگم بهت و ازش تعریف میکنه و میگه خوشگلی و میخواد بهش پیشنهاد دوستی بده که وسطش میخنده آیبیکه که خوشحال سشده جا میخوره و میگه مسخره میکنی؟ چیه ملیسا بهت محل نمیده اومدی اعتماد به نفستو ببری بالا؟
برک میگه چه ربطی داره؟ چرا باید بهم محل نده! آیبیکه میگه تابلوعه تو از ملیسا خوشت میاد ولی اون اصلا بهت محل نمیده تازه از یکی دیگه خوشش میاد! برک میگه اون پسرعموت در حد ملیسا نیست! آیبیکه میگه کی گفته عمره؟ از یکی دیگه خوشش میاد و به حالت مسخرگی اداشو در میاره و میره. نوبت آسیه میشه و میره برای تست دوروک اول به مدیر میگه بس کنیم این مسخره بازیو! اما بعد از گوش دادن به صدای آسیه شوکه میشه و باهم شروع میکنن شعری را خوندن و دوروک گیتار میزنه که همه دورشون جمع میشن و آنها را تشویق میکنن دوروک میگه واقعا شوکه شدم به نظرم نتیجه را زودتر اعلام کنیم. آیبیکه به یک فروشگاه میره تا برای تفریح لباس های مورد علاقه اش را بپوشه و عکس بگیره اونجا هاریکارو میبینه که هرچی خوشش میاد برمیداره و میخره آیبیکه میگه خوش به حالش سپس متوجه میشه که چیزیو یواشکی تو کیفش گذاشت او جا میخوره و ازش فیلم میگیره. سر میز شام آکیف به بچه هاش میگه فردا ۱۹امین سالگرد ازدواجمونه ملیسا و دوروک خوشحال میشن و باهم دست جمعی عکسی خانوادگی میگیرن و تو فضای مجازی میگذارند. هاریکا با دیدن عکس نگاهی به خانواده خودشون میندازه و سر میز شام بهشون میگه چطوره تعطیلات آخر این هفته برین مسافرت خیلی وقته نرفتین کنعان میگه نمیشه کار دارم هاریکا ناراحت میشه که سوزان میگه خوب حالا که نمیتونیم بریم مسافرت بریم رستوران غذا بخوریم و از کنعان میپرسه فرداشب میز رزرو کنم میای؟ کنعان میگه اگه کار یهویی پیش نیاد آره هاریکا خوشحال میشه. خانواده قدیر و اورهان تو تاریکی نشستن و غذا میخورن. ملیسا به خانه کنعان پیش هاریکا میره تا باهاش حرف بزنه و بپرسه مشکلشون چیه. اونجا ملیسا کیف جدید هاریکا را میبینه و متوجه میشه توش روسری هست که هنوز دزدگیرش روشه سپس بهش میگه باز دوباره برگشتی به اون روزا؟ هاریکا میگه نه من خوبم فقط یخورده بهم ریخته بودم این کارو کردم حالم خوب بشه. ملیسا میگه بهتر نیست بری پیش دکتر تا حالت بهتر از این بشه؟ هاریکا میگه خوبم چیزی نیست دیگه انجام نمیدم قول میدم…..
بیشتر بخوانید:
خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس