خلاصه داستان قسمت ۱۶ سریال ترکی بهار + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۶ سریال ترکی بهار را برایتان گذاشته ایم، امیدوارم خوشتون بیاد. با ما همراه باشید. سریال بهار توسط نسلیهان یشیلیورت کارگردانی شده است و آسنا بولبلوگلو نیز بهعنوان تهیهکننده این مجموعه شناخته میشود. این سریال در کشور ترکیه تولید شده است و روزهای فرد از شبکه ترکی جم تیوی به زبان فارسی پخش میشود. بهار، بیست سال پیش، از دانشکده پزشکی فارغ التحصیل شد، اما به جای اینکه حرفه پزشکی را دنبال کند، خانهدار شدن را انتخاب کرد. او با جراح موفق تیمور یاووز اوغلو ازدواج کرده و زندگی خود را وقف همسر و فرزندانش کرده است. اما ناگهان خانواده به ظاهر خوشحال یاووز اوغلو با بیماری بهار دچار مشکلاتی میشود. پزشک بهار، اورن، مصمم به نجات اوست و میگوید تنها راه حل، پیوند کبد است؛ اما تنها کبد سازگار خانواده، متعلق به تیمور است!
قسمت ۱۶ سریال ترکی بهار
آقا جهان به دکتر رها زنگ میزنه و میگه بهارو کار دارم بگو بیاد. بهار تو حیاط داره میره که دکتر اورن صداش میزنه و میگه کجا میری؟ آقا جهان کارت داره کجا داری میری؟ و بهش میگه برگرد داخل. رها وقتی میخواد پاکتو باز کنه هدیه پارلارو واسه مادرش ببینه پارلا از دستش میگیره و میگه الان نه با مادرت باهم ببینین و میخوام اون لحظه از مادرت فیلم بگیری رها قبول میکنه. همه پرسنل و کادر درمان بیمارستان به همراه خبرنگارها جمع شدن تا آقا جهان سخنرانی کنه که اونجا رنگین و تیمور از اینکه جهان خواسته بهار را ببینه و بیاد اونجا جا میخورن. جهان اول از دکتر اورن و تیمور تشکر میکنه سپس تشکر ویژه از بهار میکنه و حسابی ازش تعریف میکنه و در آخر میگه که دکتر بهار میخواسته استعفاء بده اگه اجازه بدین و بفهمم این اتفاق افتاده تمام پولی که وقف میکنمو از حلقومتون بیرون میکشم! دکتر بهار به عنوان متخصص از اینجا بیرون میره بهار حسابی خوشحاله و جهان ازش میخواد یکم سخنرانی کنه. بهار از همه به ویژه آقا جهان تشکر میکنه سپس به اتاقش برمیگرده و وسایلشو میزاره.
رنگین عصبی شده از این وضعیت و تو ماشینش داد میزنه و گربه میکنه که پارلا دخترش عکس از پوستری که برای بهار درست کرده میفرسته و میگه که داده به رها بده به مادرش رنگین عصبی میشه و سریعا میره خونه. او سعی میکنه پاکتو بگیره و ببینه که پارلا میگه نه اون سورپرایزه واسه رها و مادرش رنگین دیگه بیخیال میشه و به تیمور زنگ میزنه تا بره خونه و قبل از دیدن بهار اونو از رها بگیره. تیمور تو خونه منتظره و وقتی رها را میبینه سریع میره بیرون و وسایل رها و مادرشو میگیره و میگه بریم سریع غذا بخوریم و اتفاق خوبی که امروز افتادو جشن بگیریم سپس میرن رستوران. اونجا باهم شام میخورن و تیمور با بهار میرقصه و حسابی خوش میگذرونن. وقتی به خونه برمیگردن تیمور بعد از رفتن همه به اتاقشون هدیه پارلارو پاره میکنه و میندازه تو شومینه تا بسوزه. فردای آن روز هما هرچی میگرده هدیه پارلا را پیدا نمیکنه و وقتی پارلا بهش زنگ میزنه و میپرسه چیشد؟ مامانت دید یا نه به دروغ میگه آره که پارلا میفهمه دروغ داره میگه سپس به تیمور و رنگین پیام میده و میگه آفرین موفق شدین از بین ببرینش ولی من پا پس نمیکشم!….