خلاصه داستان قسمت ۲۲۰ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر
در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۲۲۰ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت میکند. خانوادهای که علیرغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختیهای زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی و خوبی را نشان میدهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun و …
خلاصه داستان قسمت ۲۲۰ سریال ترکی خواهران و برادران
آیبیکه و آسیه با لیلا تو خونه نشستن و باهمدیگه شروع میکنن به حرف زدن و گپ زدن. پسرها هم تو کلبه نشستن و صحبت میکنن و میخندن. بچه ها تو ایستگاه اتوبوس وایسادن و منتظر اتوبوس هستن. تولگا تو سایت دنبال خونه میگرده که میگه با این پولی که داریم نمیشه خونه اجاره کرد! آنها میپرسن کجاها میگردی دنبال خونه؟ تولگا میگه اطراف مدرسه یا نزدیک خونه خودمون تا با محیط آشنا باشیم اوگولجان میگه میتونین بیاین تو این محله همه ی ماها هم اینجاییم! آیبیکه تایید میکنه و میگه منم املاکی آشنا دارم شمارهشو بهت میدم سپس افرا میاد که اوگلوجان طعنه میزنه و میگه دیر نکردی؟ افرا میپرسه چطور؟ اوگولجان میگه باید زودتر بری صندلی صربو گرم کنی! افرا ضربه ای تو بازوش میزنه و میگه خیلی بانمکی سپس به طرف مدرسه میرن. او هان تو بازار شنگول را میبینه و ازش میپرسه اونجا چیکار داره شنگول میگه دیگه نزدیکه زایمانه باید یه چیزهایی بخرم ولی انقدر گرونه که نمیشه و بعد از کمی حرف زدن میره. اورهان به همون مغازه میره و میپرسه که این خانمی که اومده بود چیو نگاه میکرد فروشنده گهواره را نشون میده و میگه ولی فکر کنم با قیمتش مشکل داشتن اورهان از اونجا میره.
آکیف قبل از رفتن به کلوب پیش شنگول میره و میگه چقدر دیر باز میکنی! شنگول میگه توقع داری صبحانه هم به مردم کتلت بدم؟ آکیف میگه شاید یکی هوس کنه سپس به کثیفی گیر میده که شنگول میگه تازه الان باز کردم اینجارو تمیز و مرتب میکنم! سپس بعد از کمی غر زدن از اونجا میره که شنگول به خودش میگه عجب غلطی کردم مینی بوسو بهش فروختم! بچه ها به مدرسه میان که تولگا و لیلا با دیدن پدرشون پشت بچه ها مخفی میشن سپس به کمک اونا به داخل مدرسه میرن. تولگا با استاد بوراک حرف میزنه تا پدرشو دست به سر کنه از اونجا بره تا بتونن برن سر کلاس. تو مدرسه دوروک با دیدن آسیه پیشش میره و متوجه سرسنگینیش میشه که انشاء های دوروک از لای کتاب آسیه میوفته و دوروک میپرسه که ماجرا چیه آسیه میگه من مانع آرزوهات شدم! اما دوروک مخالفت میکنه و میگه اینجوری نیست من همه ی آرزوهامو دارم هنوز اما با تو بهشون میرسم سپس آسیه خیالش راحت میشه. سر کلاس استاد بهشون میگه فردا یه برنامه خاص داریم اونم اینکه با اولیا خودتون یه روز باهم وقت میگذرونین. اورهان به خانه رفته و میخواد بره بیرون که گونور چای میاره و نمیزاره بره اما وقتی اصرار اورهان را میبینه میگه میخوای بری پیش شنگول؟ سپس باهم بحث و دعوا میکنن در آخر اورهان میره.
او پیش یکی از دوستاش که نجاره میره و عکس گهواره ای که شنگول دوست داشت را بهش نشون میده و ازش میخواد تا بسازتش. افرا موقع رفتن از کلاس متوجه میشه صرب درباره یه کفش با برک حرف میزنه و میگه که خیلی دوست داره باید بخرتش افرا به خودش میگه حالا که انقدر دوسش داری میریم پیداش میکنیم واست و میره. بعد از مدرسه عمر، سوزی را با خودش به محل سرپرستی حیوانات خانگی میبره تا سورپرایزش کنه سوزی حسابی خوشحال میشه و باهمدیگه یه سگ انتخاب میکنن تا سرپرستیشو قبول کنن سوزی بلافاصله عکس میگیره باهاش و استوری میکنه تو فضای مجازی. دوروک به خانه میره و با مادرش سر کاری که کرده به شدت دعوا میکنه و میگه این چه کاری بوده که کرده نباهت میگه من از اون دختر خوشم نمیاد و در شأن خانواده ما با این رفاه و اسم و رسممون نیست! دوروک میگه باشه سپس کارت های بانکی و سوییچ ماشینو بهش پس میده و میگه منم از این خونه میرم خودت بمون با این رفاه و اسم و رسمت! افرا تو خونه کتونی مورد علاقه صرب را پیدا میکنه تو سایت و با تعجب میگه چی؟ ۱۰ هزارتا؟ گونور میره پیشش و میگه چیشده؟ افرا میگه قیمت این کفش مورد علاقه صرب ۱۰ هزارتاست! گونور میگه این فکر کنم دیگه موتور هم داره ولی اگه داشت باز هم من نمیخریدمش! افرا میگه ولی من میگیرم یعنی تو میگیری! گونور میگه چی؟ افرا میگه صرب اینو خیلی دوست داره تو میخوای با آدم های پولدار و آدم حسابی دوست بشم خوب باید نشون بدم که ما هم پولداریم! گونور میگه باشه کاری نمیشه کرد! افرا خوشحال میشه. مدیر مدرسه امل به آسیه زنگ میزنه و میگه که امل به خاطر نداشتن گرمکن چند دفعه ست که تو زنگ ورزش شرکت نمیکنه و ازش میخواد تا رسیدگی کنه آسیه میگه ما خبر نداشتیم حتما رسیدگی میکنیم….
بیشتر بخوانید:
خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس