خلاصه داستان قسمت ۲۳ سریال ترکی ایگو + تصویر
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۳ سریال ترکی ایگو را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم با ما همراه باشید. سریال ترکی ایگو (به مرد نمیشه اعتماد کرد) با نام کامل Erkeğe Güven Olmaz و مخفف EGO به کارگردانی دوعا جان آنافارتا (Doğa Can Anafarta) و شنول سونمز (Şenol Sönmez) ساخته شد. نویسندگی این مجموعه ترکیه ای نیز برعهده جمعی از نویسندگان بود و در واقع اقتباسی از سریال کره ای وسوسه (Temptation) که خالق آن هان جی-هون (Han Ji-hoon) بود، محسوب میشود. این اثر از اوایل سال ۲۰۲۳ از شبکه فاکس ترکیه پخش و پس از چند ماه به پایان رسید.
قسمت ۲۳ سریال ترکی ایگو
یکی از ادم های حسابدار شرکت میره پیش طاهر و میگه چکمون برگشت خرده حسابها هم بلوکه شده چیکار کنیم؟ طاهر میگه باشه بعد از رفتنش طاهر به عصین میگه که بهتره این رابطه ادامه پیدا نکنه چون فقط یه هوس زودگذر بوده و چیزی نبوده و ادامه دادن این رابطه غلطه عصین میگه حرف آخرته؟ باشه پس منم فیلم خودمونو به همه نشون میدم و پخش میکنم طاهر جا میخوره عصین میگه فکر کردی میتونی ازم سوء استفاده بکنی؟ نه خیر این فیلم پشتوانمه پس تو منو هیچوقت ترک نمیکنی و با خندیدن از اونجا میره. سیبل به هوش میاد که ارهان را بالاسرش میبینه و میپرسه اینجا کجاست؟ عمل چی؟ ارهان میگه من آوردمت نخواستم عمل بشی اونا باهم حرف میزنن که ارهان میگه پاشو آماده شو که مراسم داریم سیبل جا میخوره که میبینه وسایلی برای تزیین خونه گرفتن واسه مراسم ازدواج و عقد سیبل جا میخوره. طاهر تو خونه میره پیش صنم تا باهاش حرف بزنه. سیبل به سالن میره که میبینه دوستش جمع شدن و عاقد هم حاضره ارهان میگه ایندفعه نمیزارم بری سیبل میگه قبلش حرف بزنیم نمیخوای بدونی الیف چی گفت؟ ارهان میگه هرچی هم گفته باسه تاثیر نداره رو انتخابم سیبل لبخند میزنه و پشت میز میره. طاهر از صنم میخواد با سفر ازدواج کنه و این فداکاری در حق خانواده اش بکنه تا بدبخت نشن صنم میگه نمیتونم ازم نخواه!
طاهر اصرار میکنه و میگه ظفر بالا تو ماشین منتظرته صنم با گریه به اونجا میره. و بهش میگه من باهات ازدواج نمیکنم ظفر میگه همچین گزینه ای نیست یا بدبختی یا ازدواج با من و میرن که طاهر با چشمانی گریان بهشون نگاه میکنه. سیبل و ارهان عقد میکنن و بعد از امضاء همه خوشحالن که عصین به اونجا میره و میگه که اومدم هدیه تونو بدم ارهان بهت تبریک میگم داری بابا میشی و یه جفت کفش نوزادی میزاره جلوش همگی جا میخورن و عصین به سیبل میگه داری فک میکنی از کجا میدونم آره؟ سپس واسش تعریف میکنه که همون شب عقد همه چیزو فهمید ارهان دعوا میکنه که چرا بهش نگفته بود اگه میدونستم دارم بابا میشم شاید اصلا، و حرفشو میخوره که سیبل میگه چی؟ ازدواج نمیکردی؟ بعد از کمی بحث ارهان به طرف الیف حرکت میکنه. شوکران از پشت پنجره الیف با تونجای را میبینه و بهم میریزه. صنم تو ماشین ظفره و با گریه میگه فکر کردی شهر هرته؟ هرکاری بخوای بکنی؟ بزن کنار میخوام پیاده بشم طفر واینمیسته که صنم داد میزنه کمک منو دارن میدزدن او میزنه کنار و میگه به حرفم گوش کن بعد برو هرجا که میخوای. سپس با تهدید فیلم پدرش ازش میخواد باهاش ازدواج کنه وگرنه فیلمو همه جا پر میکنه.
بگوم میره تو حیاط پیش الیف و تونجای و به الیف میگه که تونجای از بابای خودشم دزدی میکنه همینجوری ۱ میلیون جور کرد داد بهم تا طلاق بگیرم الیف جا میخوره که تونجای میگه بعدا حرف میزنیم سپس به دنبال بگوم میره که بگوم به شوکران هم میگه تونجای عصبی میشه و شوکران اونو سرزنش میکنه که ارهان به اونجا میاد و ازش میخواد تا باهم حرف بزنن درباره بچه شون شوکران و بگوم به شدت شوکه شدن که تونجای ناراحت میشه و به داخل میره. ملیس میره پیش سیبل و میگه امشبو تنهات نمیزارم همینجا سیبل با حالی بد به گوشه ای زل زده. الیف از ارهان میخواد ماشینو گوشه ای نگه داره تا با هم حرف بزنن…