خلاصه داستان قسمت ۲۴۹ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر
در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۲۴۹ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت میکند. خانوادهای که علیرغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختیهای زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی و خوبی را نشان میدهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun و …
خلاصه داستان قسمت ۲۴۹ سریال ترکی خواهران و برادران
اورهان شنگول را سرزنش میکنه که چجوری تونسته پول خونه را به کسی بده که اصلا نمیشناستش! شنگول میگه میخواستم همه مونو از بدبختی نجات بدم نمیدونستم که اینجوری میشه و شروع میکنه به گریه کردن و خودشو نفرین کردن. در خانه زده میشه و افرادی میان برای بردن وسایلشان از تو خونه اوگولجان میخواد باهاشون دعوا کنه که عمر جلوشو میگیره و میگه اینا چه گناهی دارن؟ سپس انها وسایلشان را برمیدارن تا تیکه بزرگارو اون افراد تو حیاط بزارن. اوگولجان میگه چطوره خارجه ها بریم خونه تولگا اینا شما باباجون با مامان و امیدجان بریم خونه خاله! آنها همگی به طرف خانه خاله شان راهی میشن. زهرا میخواد با تولگا حرف بزنه و دوروک میخواد بره که تولگا میکه نه تو هم باش بالاخره تو هم داری تو این خونه زندگی میکنی! تولگا زهرا را به دزدی کردن متهم میکنه که زهرا با گریه داد میزنه و میگه من دزد نیستم داداشم تهدیدم کرد گفت این کارو بکنم وگرنه به جا گیرت میاره و چاقو میرنه بهت! تولگا عصبی میشه که همان موقع زهرا میگه داداشمه داره بهم میگه برم دم در خونه! تولگا و دوروک به اونجا میرن و شروع میکن به کتک زدن او و بهش میگن که ازش شکایت میکنن داداش زهرا با ترس سریعا از اونجا میره.
خانواده اورهان به دم در خانه خواهر شنگول میرن اما او وقتی از خونه بیرون میاد پیششون از فامیل شوهرش گلگی میکنه که اومدن خونهشون و کنگر خوردن لنگر انداختن! آنها میخوان برن که او ازشون میپرسه واسه چی اومدین که الان میخواین برین؟ آیبیکه واسش تعریف میکنه، او بهشون میگه فقط شنگول و امیدجان میتونه وگرنه جا ندارم دیگه اورهان قبول میکنه ومیگه بازم خوبه. بعد از رفتن داداش زهرا، بهار یهو از حال میره آنها هل میکنن و سریع به طرف بیمارستان راهی میشن. بعد از رفتنشون بچه ها با اورهان به پشت در خانه سان میرسن که میبینن کسی میست آسیه به دوروک زنگ میزنه که میبینه صدای گوشیش از داخل میاد اوگولجان هم به تولگا رنگ میزنه و صدای اونم از تو میاد اورهان میگه بیاین بریم انگاری نیستن خونه باید تا صبح یه جوری سر کنیم. انها به یه ساختمان نیمه کاری میرن برک به آیبیکه زنگ میزنه تا حالشو بپرسه او با ناراحتی و کلافگی از مادر و کاری که کرده گلگی میکنه برک شوکه میشه او پیش مادرش میره و میپرسه حقیقت داره؟ او تایید میکنه که برک میگه باورم نمیشه و بعد از دعوا کردن از خونه میره.
برک به آیبیکه زنگ میزنه که میبینه جواب نمیده او به اوگلوجان زنگ میزنه و احساس شرمندگی میکنه و میگه الان کجان او برای حفظ آبرو میگه که خونه یکی از دوستای باباش رفتن برک بازم معذرت خواهی میکنه و میگه کمکی خواستن بهش بگن. آنها شب را صبح میکنن و دوروک و تولگا با زهرا و بهار صبح به خانه برمیگردن آنها بادیدن گوشیشون که زنگ خورده یادشون میاد که جا گذاشته بودن. دوورک به آسیه زنگ میرنه اما آسیه چیزی درباره اتفاقی که واسشون افتاده نمیگه. اورهان رفته برای صبحانه چیزی بگیره و بره پیش بچه ها که گونور جلوشو میگیره و بعد از کمی حرف زدن بهش میگه من میدونم نقشه درخت زیتون کار کیه. اورهان میگه کی؟ گونور میگه به یه شرط میگم و شهادت میدم که شنگول بتونه خونه شو پس بگیره شرطمم اینه که برگردی پیش من اورهان میگه عمرا اما گونور میگه بهش فکر کن و میره اورهان تو فکر فرو میره….
بیشتر بخوانید:
خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس