خلاصه داستان قسمت ۲۵ و ۲۶ سریال ترکی بهار + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۵ و ۲۶ سریال ترکی بهار را برایتان گذاشته ایم، امیدوارم خوشتون بیاد. با ما همراه باشید. سریال بهار توسط نسلیهان یشیلیورت کارگردانی شده است و آسنا بولبلوگلو نیز بهعنوان تهیهکننده این مجموعه شناخته میشود. این سریال در کشور ترکیه تولید شده است و روزهای فرد از شبکه ترکی جم تیوی به زبان فارسی پخش میشود. بهار، بیست سال پیش، از دانشکده پزشکی فارغ التحصیل شد، اما به جای اینکه حرفه پزشکی را دنبال کند، خانهدار شدن را انتخاب کرد. او با جراح موفق تیمور یاووز اوغلو ازدواج کرده و زندگی خود را وقف همسر و فرزندانش کرده است. اما ناگهان خانواده به ظاهر خوشحال یاووز اوغلو با بیماری بهار دچار مشکلاتی میشود. پزشک بهار، اورن، مصمم به نجات اوست و میگوید تنها راه حل، پیوند کبد است؛ اما تنها کبد سازگار خانواده، متعلق به تیمور است!
قسمت ۲۵ و ۲۶ سریال ترکی بهار
در بیمارستان دکتر هما جلسه ترتیب میده و به دکترها میگه که قرارداد همکاریشون با دکتر رنگین تا آخر همین ماهه و دکتر رنگین تصمیم نداره که تمدید کنه و میخواد به نیویورک بره. بعد از اتمام جلسه تیمور که این موضوع رو فهمیده به رنگین زنگ میزنه و ازش میخواد که به نیویورک نره و همون جا بمونه سپس قول میده که کم کم رابطهاش را با پارلا درست کنه سپس پیشنهاد میده که شب برن به رستوران و حرف بزنن. رنگین میگه خودت زنگ بزن به پارلا بگو و دعوتش کن اونجا هم بهش بگو از رفتنش به نیویورک ناراحتی پارلا که حرفهای مادرشو شنیده نقشهای میکشه و وقتی میفهمه که به کدوم رستوران میخوان برن به هما هم میگه بیاد اونجا. سلن حسابی به خودش رسیده و تیپ زده که آراز با دیدنش میگه کجا میری؟ سلن بهش میگه به تو ربطی نداره و از اونجا میره. شب تیمور و رنگین به همراه پارلا به رستوران رفتند آنجا به پالا درباره داستان آشناییشون میگن و تیمور اضافه میکنه که به زودی یه خانواده میشن و طلاق میگیره.
از طرفی بهار به همراه چاعلا پیش فالگیر رفتن فالگیر بهش میگه که شوهرت خیلی دوست داره و از دستت نمیده اما یه مرد دیگه که موهاش فرفریه تو فالت دیده میشه بهار که حدس میزنه اون دوروکه به فالگیر میگه فال گیر میگه نمیدونم دیگه خیلی صادقانه و بدون داشتن توقعی دوست داره. تیمور و رنگین دست همدیگرو گرفتن و با پارلا در حال صحبت کردنند که همون موقع هما به اونجا میره و با دیدن آنها حسابی جا میخوره و با حالی بد از اونجا میره. رنگین پارلا را سرزنش میکنه که چرا همچین کاری کرد پارلا میگه من هر کاری میکنم برای خوشحال کردن توئه تیمور خانواده خودشو دوست داره و ولشون نمیکنه! تیمور که دنبال هما رفته بود بهش نمیرسه که به آراز زنگ میزنه و بهش میگه هما همه چیو فهمید بهش زنگ بزن تنها نباشه آراز به هما زنگ میزنه و ازش میخواد بره خونه. آنها وقتی به خونه میرسن مادرشونو از ته دل بغل میکنن و به اتاقشون میرن هما میخواد همه چیزو بگه که آراز کنترلش میکنه و میگه فعلاً نمیتونیم چیزی بگیم مامان مریضه و ازش میخواد قوی باشه.
تیمور به رنگین زنگ میزنه و میگه که هما و آراز به بهار چیزی نمیگن باهاشون حرف زدم رنگین به پارلا میگه و او بهش میگه اون خانواده شو دوست داره گفتم بهت که به راحتی ازشون نمیگذره. فردای ان روز تو بیمارستان بهار دنبال کلیه ست برای بیماری به نام سودا که اورن پیشش میره و میگه که شوهرش میخواد بهش کلیه بده اما نمیتونه بهار میگه یاد خودم افتادم اورن میگه شب تو مراسم خیریه واسش کلیه پیدا میکنیم. گل چیچک به بیمارستان رفته تا برای بهار غذا ببره اما با نورا روبرو میشه و باهم کل کل میکنن. گل چیچک با آراز روبرو میشه و میگه اومدم واسه چکاب ولی بهار چیزی نفهمه او قبول میکنه. گل چیچک وقتی پیش دکتر میره میگن بهش که دکتر مربوط به شما، دکتر رنگینه باید پیش اون برین. نورا هم رفته پیش دکتر اورن و بهش جواب آزمایششو میده که اورن میگه اصلا تغییر نکردی! و به جواب آزمایش رسیدگی میکنه. گل چیچک پیش دکتر رفته و او میگه تخصص بیماریتون مال دکتر رنگینه شما این آزمایشایی که نوشتمو انجام بدین شاید قبل از رفتنشون از این بیمارستان یه نگاه کردن. بهار به مادرش زنگ میزنه که ببینه چیکار میکنه که او میگه تو بیمارستانم بهار جا میخوره و میگه بیا تو اتاق استراحت. اونجا بهار با همکارها و یکسری از مریضها باهمدیگه با گل هایی که واسه ملاقات مریض ها میارن تاج گل درست میکنن برای مراسم خیریه شب و خوش میگذرونن. پارلا وقتی میبینه هما جوابشو نمیده بهش پیام صوتی میده و ازش خواهش میکنه تا بیاد و باهم حرف بزنن….