خلاصه داستان قسمت ۴۲ سریال ترکی بهار + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۴۲ سریال ترکی بهار را برایتان گذاشته ایم، امیدوارم خوشتون بیاد. با ما همراه باشید. سریال بهار توسط نسلیهان یشیلیورت کارگردانی شده است و آسنا بولبلوگلو نیز بهعنوان تهیهکننده این مجموعه شناخته میشود. این سریال در کشور ترکیه تولید شده است و روزهای فرد از شبکه ترکی جم تیوی به زبان فارسی پخش میشود. بهار، بیست سال پیش، از دانشکده پزشکی فارغ التحصیل شد، اما به جای اینکه حرفه پزشکی را دنبال کند، خانهدار شدن را انتخاب کرد. او با جراح موفق تیمور یاووز اوغلو ازدواج کرده و زندگی خود را وقف همسر و فرزندانش کرده است. اما ناگهان خانواده به ظاهر خوشحال یاووز اوغلو با بیماری بهار دچار مشکلاتی میشود. پزشک بهار، اورن، مصمم به نجات اوست و میگوید تنها راه حل، پیوند کبد است؛ اما تنها کبد سازگار خانواده، متعلق به تیمور است!
قسمت ۴۲ سریال ترکی بهار
اورن با اون دوستش تو کشتی نشستن و نوشیدنی میخورن و درباره مشکلاتشون باهم حرف میزنن. رنگین با خودش آخرشب حرف میزنه و میگه نه انگاری کسی نمیخواد به بهار قضیه پارلارو بگه باید خودم یه کاری کنم سپس عکس جواب آزمایشو برای چاعلا میفرسته و بهش میگه که دیدم بهش نگفتی هنوز گفتم شاید این به دردت بخوره چاعلا با دیدن آزمایش جا میخوره و میگه این خودش الان یه سنده میتونم به بهار بگم! سپس سریعا به بهار زنگ میزنه و میگه که بیاد بیرون بیمارستان تا حرف بزنن. بهار بهش میگه خوب چی میخواستی بگی بهم؟ بگو دیگه! چاعلا با بدبختی بهش میگه که پارلا دختر تیموره بهار شوکه میشه و میگه چی؟ چطور امکان داره؟ اون هم سن هماست! سپس یادش میاد و میگه وقتی من همارو باردار بودم اون آمریکا بود! چاعلا تأیید میکنه و باهم گریه میکنن بهار با گریه میگه وقتی اومد گریه میکرد من فکر میکردم از شوقه! همان موقع سلن اونجا میاد و به بهار میگه موقع آتش سوزی من دوربینارو چک میکردم که تعیین خسارت کنم که یه چیزی دیدم خواستم ببینی به درد دادگاهت میخوره. بهار وقتی فیلم بوسیدن اونارو میبینه خنده حرصی میکنه و میگه وقتی داشتم من میسوختم اینا داشتن همو میبوسیدن!
چاعلا و سلن آرومش میکنن و در آخر باهم میرن سوار ماشین سلن میشن و شبانه میزنن تو دل خیابون و با جیغ زدن و آهنگ خوندن حال بهارو خوب میکنن. فردای آن روز تو بیمارستان بهار به آراز و هما میگه که پارلا دختر تیموره و اونا جا میخورن بهار بهشون میگه به خودتون مسلط باشین نگران حال منم نباشین من خوبم. نورا مرخص شده و بهارو دعوت میکنه تا با چاعلا به مهمونی که گرفته شب بیان به مناسبت تموم شدن درمانش بهار قبول میکنه. تو نمایشگاه آراز با کمک هما رفتن تا اونجا تابلوهاشو بزنه به دیوار که وقتی هما پارالارو میبینه بهم میریزه و خودشو کنترل میکنه آراز ازش میخواد به خودش مسلط باشه. وقتی هما با پارلا تنها میشه اونو هل میده و بهش حمله میکنه که آراز اونو از اونجا میبره و جداشون میکنه. از طرفی مهمونی نورا شروع شده و اونجا نورا برای سورپرایز کردن بهار کیک سفارش داده تا سالگرد ازدواجشونو هم جشن بگیرن اما تو مجلس بهار به همه میگه که دارن جدا میشن از هم و یواشکی به تیمور میگه که از پارلا خبر دارم و فیلم دوربین بیمارستانو هم براش میفرسته تیمور با دیدن فیلم و شنیدن ماجرای پارلا از دهن بهار شوکه شده که بهار در آخر سرشو میکنه تو کیک و میره….