خلاصه داستان قسمت ۴۲ سریال ترکی نشاط زندگی + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۴۲ سریال ترکی نشاط زندگی می باشید همراه ما باشید. سریال نشاط زندگی (شادی زندگی من)، داستانی زنانه است که به موضوعاتی مانند خانواده، عشق، و تلاش برای رسیدن به اهداف می‌پردازد. این سریال ترکیه ای با نگاهی مدرن به مفاهیم سنتی، توانسته است مخاطبان زیادی را جذب کند. سریال نشاط زندگی از تاریخ ۲ بهمن ماه ۱۴۰۲، روزهای زوج ساعت ۲۰:۰۰ و تکرار آن روز بعد ساعات ۱۲:۰۰، ۱۷:۰۰ از شبکه جم تی‌وی پخش می‌شود. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ شبنم بوزوکلو در نقش نشه شنبکال، تولگا تکین در نقش مصطفی شنبکال، متین کوشکون در نقش مهمت شنبکال، اوغور دمیریهلوان در صالحا شنبکال، ارس شنول در نقش سردار شنبکال، گیزم کالا در نقش آیلین اوزای، ازگی تومبول در نقش تورکان شنبکال، سوریا گوزل در نقش سودا کورماز، نیسان دوکمچی در نقش زینب شنبکال، گفت اژه ییلدیزیم در نقش امره شنبکال و…

قسمت ۴۲ سریال ترکی نشاط زندگی
قسمت ۴۲ سریال ترکی نشاط زندگی

قسمت ۴۲ سریال ترکی نشاط زندگی

نشه تو بیمارستانه که یه پدر بچه خودشو میاره بیمارستان و حسابی دست و پاشو گم کرده و به نشه میگه یه لحظه گمش کرده بودم پیداش کردم افتاده بود زمین نشه ازش میخواد آروم باشه و یکم احساساتی میشه. روشا پیش بنیامین رفته و بهش میگه من نیومدم تا با تو حرف بزنم اومدم درباره نشه صحبت کنم اون حقش نیست این رفتار! و حرفای دلشو میزنه و میره. سودا با نشه حرف میزنه و نشه بهش میگه تو چیشدی؟ چیزی فهمیدی درباره اش؟ سودا میگه آره فهمیدم تو اون اتاقیکه مدام میره و میاد یه زن جوان هست که خواهرشه نشه میگه من فهمیده بودم که حتما یکی از فامیل های نزدیکشه ولی نمیدونستم که خواهرشه! مصطفی تو خونه در حال مصاحبه آنلاین هستش برای استخدام اما موفق آمیز نبوده و قبول نمیشه او ناراحت میشه و به ساحل میره. مهمت تو مغازه نشسته و نوشته ای را اونجا پیدا میکنه که مصطفی ۱۰سریال آینده خودشو تو مغازه پارچه فروشی تصور کرده بوده، مهمت با خوندن اون نوشته متحول میشه و میره پیش مصطفی میشینه و میپرسه مصاحبه کاریت چیشد؟ او میگه قبول نشدم بالاخره یه کار پیدا میکنم مهمت میگه لازم نیست فردا بیا مغازه  مصطفی خوشحال میشه.

کافه سردار تزئین شده واسه مراسم خواستگاری که تورکان به اونجا میاد و فکر میکنه مراد میخواد از سرای خواستگاری کنه که مراد میگه نه مراسم دوستمه میخواد از دوست دخترش خواستگاری کنه تورکان خیالش راحت میشه و مراد به خاطر رفتارهاش ازش میپرسه که دلیلش چیه تو که جوابت منفی بوده تورکان میگه معیارهایی نداری مراد میگه اونجوری بشم که میخوای چی؟ او میگه اون موقع فکر میکنم و میره که مراد خوشحال میشه و با اومدن سرای بهش میگه ازدواجشان نشدنیه و سرای باهاش بحث میکنه سپس از اونجا میره. مسعود دوست مراد میاد با دوست دخترش و ازش خواستگاری میکنه اما او جواب مثبت نمیده و میره که مسعود ناراحت و فشرده میشه. او بیمارستان بنیامین میره پیش نشه تا باهاش حرف بزنه و میگه که چرا نیومده سراغش چون وقتی میخواست بیاد شنید که داشت به همه میگفت پدرش مرده واسش و اونم رفته بو به خارج از کشور نشه ازش دلخور میشه و میره اما بنیامین میگه تا باهات حرف نزنم و آشتی نکنیم ولت نمیکنم و او دنبالش میره و پشت در خانه شان منتظرش میمونه. تو خونه چون مهمت منصرف شده از فروش مغازه همه جشن گرفتن و میرقصن…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی نشاط زندگی Hayatim Nesesi

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا