خلاصه داستان قسمت ۴۹ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۴۹ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت می‌کند. خانواده‌ای که علی‌رغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختی‌های زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی‌ و خوبی را نشان می‌دهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun  و …

قسمت ۴۹ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۴۹ سریال ترکی خواهران و برادران

خلاصه داستان قسمت ۴۹ سریال ترکی خواهران و برادران

آیبیکه در حال بستن زخم آییه است که شنگول به اونجا میاد و میگه واستون میوه آوردم و ازشون میپرسه که چی درست کرده بود اون خسیس؟ آنها تعجب میکنن کن شنگول میگه مادر ملیکه رو میگم! آیبیکه میگه آهان بورک بود دلمه بود با آسیه ادامه میده و میگه کیک و از این چیزا. آیبیکه با کلافگی میگه برو بیرون دیگه میخوایم بخوابیم شنگول با کلافگی بیرون میره. فردا آن روز بچه ها به مدرسه میرن که آیبیکه میشنوه اوگولجان میگه باید برم از ملیکه بپرسم چیشده که از دیشب اینا انقدر حالشون گرفته ست آیبیکه میشنوه و بهش میگه ای بابا بس کن دیگه چرا انقدر کشش میدی؟ گفتم فقط حوصله مون سر رفته بود! اوگولجان میگه باشه چرا انقدر عصبی؟ روز به روز داری ترسناک‌تر میشی! سپس به داخل مدرسه میرن. تولگا به خاطر اتفاق دیشب حسابی بهم ریخته ست و اینو همه ی اونا متوجه میشن برک بهش میگه چیشده؟ تولگا میگه هیچی فقط هنوز تو مود بازی دیشبم. برک عمر اینارو میبینه و میگه گروه مرغدونی هم اومدن تولگا با دیدن آسیه و آیبیکه جا میخوره هاریکا میگه چرا اینجوری نگاه میکنی؟ انگار نمیشناسیشون! تولگا میگه نه فقط فکر میکردم امروز نیان  واسه همین سپس به سر کلاس میرن. اونجا استادشون میگه بچه ها برین به سالن تئاتر باهاتون کار دارم. تو سالن تئاتر استاد میگه نمایشنامه هاتونو خوندم از یکیش خیلی خوشم اومد و تصمیم گرفتم برای آخر سال اجراش کنیم برای همه اوگولجان فکر میکنه مال اونو میگه اما استاد میگه از نمایش برک خیلی خوشم اومد توش یه درام همراه با طنز بود. برک خوشحال میشه و میگه حالا که مال سناریو مال منه میتونم خودم کارگردانیشو بکنم؟ استاد قبول میکنه. برک نقش های تو سناریو را میگه و واسه اونا آسیه، آیبیکه، تولگا، دوروک  و هاریکارو انتخاب میکنه و در آخر میگه دوتا درخت خشکم تو سناریو هست که نقششو عمر و اوگولجان دارن.

آسیه و آیبیکه تو حیاط نشستن که آیبیکه شروع میکنه از آسیه معذرت خواهی کردن که حق با تو بود دیگه با کسی که نمیشناسمش برنامه نمیریزم. از طرف دیگه تولگا با هاریکا نشستن و تولگا عکسی از آسیه در آغوش آلپ به هاریکا نشون میده. هاریکا میگه فتوشاپ آره؟ تولگا میگه نه هاریکا میگه چجوری این عکسو گرفتی؟ تولگا میگه ماییم دیگه! سپس تو فضای مجازی با هشتک مدرسه میزنه تا همه ببینن. آسیه و آیبیکه متوجه میشن که همه یجوری بهشون نگاه میکنن آییه میگه گوشیتو بیار ببینیم چیشده. دوروک میاد و میگه احتیاجی نیست بیا تو گوشی من ببین آنها با دیدن عکس شوکه میشن آیبیکه میگه گندش بزنن. دوروک با عصبانیت میگه تو به من گفتی خواب بودی پس این چیه؟ اون مرد کیه؟ آسیه با گریه و کلافگی از اونجا میره که آیبیکه و دوروک دنبالش میرن. کل مدرسه از عکس باخبر شدن. تو مدرسه دوروک از آسیه و آیبیکه میپرسه چیشده؟ بگین دیشب چه اتفاقی افتاده؟ عمر همون موقع میاد و عکسو به آیبیکه نشون میده و میگه این چیه؟ آسیه میگه اونجوری که فکر میکنی نیست داداش آیبیکه شروع میکنه به تعریف کردن. از طرفی تولگا شروع میکنه به تیکه انداختن و هاریکا به آسیه میگه انگاری پولت کفاف نمیداده رفتی تو تن فروشی آره؟ دوروک میخواد به طرفش حمله کنه و میگه دهنتو ببند. عمر صورت ایلگازو به ستون میچسباند و باهم درگیر میشن. مدیر به اونجا میاد و میگه اینجا چخبره؟ برک میگه هیچی به خاطر قهرمانیه دیشبه داریم کل کل میکنیم باهم مدیر میگه باشه آروم‌تر. قدیر وقتی ماجرارو میفهمه حسابی آسیه و آیبیکه را دعوا میکنه و ازشون میپرسه اون دختری که بردتون کجاست؟ آیبیکه میگه نمیشناسمش تو بوفه اومده بود گفت بهمون و هرچی به شماره اش زنگ میزنن خاموشه. قدیر و دوروک با آسیه و آیبیکه میرن به آدرس آلپ.

تولگا به هاریکا پیشنهاد میده مدرسه را بپیچن و برن خوشگذرونی هاریکا هم قبول میکنه عایشه پیش تولگا میاد و میگه این پسر تو عکس دوست تو نیست؟ چندباری باهات دیده بودمش خواستم مطمئن بشم بعد بگم به عمر سپس به هاریکا میگه تا ازش دوری کنه چون به نفعشه و میره. آنها به خانه آلپ میرسن و قدیر سرشو تو استخر میکنه و ازش میخواد تا بگه دیشب چه اتفاقی افتاده و سماره اون دخترو بده بهشون دوروک با دیدن شماره تو گوشیش بهش میگه همون شماره ایه که ما داریم آلپ قسم میخوره که اصلا نمیشناستش و آدرسی هم ازش نداره و میگه با اون دخترها اصلا کاری نداشتیم وقتی فهمیدیم روحشونم خبردار نبوده خودمونم شوکه شدیم. سپس با عصبانیت از اونجا میرن. تولگا و هاریکا باهم به جنگل میرن اونجا تولگا اسلحه پدرشو آورده بود که هاریکا جا میخوره و میگه این چیه؟ تولگا میگه آدرنالین نمیخوای؟ سپس بهش یاد میده چجوری شلیک کنه هاریکا اولش میترسه ولی بعد خوشش میاد و چندباری تیراندازی میکنه. سپس سوار ماشین میشن تا برگردن تولگا میگه خوب حالا چیکار کنیم؟ بریم خونه من؟ ها یکا جا میخوره و لبخند رو لبش می ماسه و میگه نه منو ببر خونه خسته ام تولگا رو حرفش میمونه اما هاریکا با عصبانیت میخواد تا همونجا ماشینو نگه داره. تولگا وایمیسته و بهش میگه این پیام هارو تو ندادی بهم؟ که خودت خودتو زخمی کردی؟ اگه نیای باهام این پیام ها به دست مادرت میرسه و میفهمه که چه روانی هستی! هاریکا میگه با این میخوای منو تهدید کنی؟ من هیچجا نمیام! تولگا کلافه میشه و میگه اصلا حوصلمو سر بردی من دیگه نمیخوامت و از ماشین پیاده اش میکنه و میره. هاریکا گریه اش می گیره….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا