خلاصه داستان قسمت ۵۷ سریال ترکی شربت زغال اخته + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد قسمت ۵۷ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. همراه ما باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.
قسمت ۵۷ سریال ترکی شربت زغال اخته
سولماز به خانه شعله میاد و از اونا میپرسه اینجا چخبره؟ شعله میگه تو رستوران باهم روبرو شدیم کیف پولم اونجا جا مونده بود واسم آورده بود و از عبداله خان تشکر میکنه و او از اونجا میره. سولماز از شعله میپرسه اینجا چخبره؟ این مرد تو خونه ات چیکار میکرد؟ شعله میگه گفتم که اومده بود کیف پولمو بده سولماز که باور نکرده بعد از غر زدن از اونجا میره. شعله یاد نورسما میوفته و میره تو اتاق که نورسما خودشو میزنه به خواب. حمدی به ثانیه میگه این پسر کجاست؟ ثانیه میگه رفته یه دوری بزنه بیاد حمدی عصبی میشه و میگه غلط کرد اگه یکی ببینتش چی؟ ثانیه میگه کسی نمیبینه سریع میاد خونه. نیلای بیرونه که ابراهیمو میبینه و با خودش میگه مگه این ایتالیا نبود؟ و تو فکر میره. شعله به دفتر رفته و همه چیزو برای امید تعریف میکنه امید شوکه شده و میگه چی میگی؟ اومد گفت دوست دارم؟ شعله تایید میکنه و بعد از کمی حرف زدن امید میگه امکان داره بیام طبقه چهارمتونو بگیرم صاحب خانه خیلی داره اذیت میکنه شعله خوشحال میشه و میگه خوبه. آذرخش به سالن میره که ببینه سولماز حالش خوب نیست و میپرسه چیشده؟
سولماز میگه فشارم هی بالا پایین میشه آذرخش میپرسه چیشده؟ که سولماز واسش تعریف میکنه و میگه عبداله خان با شعله رابطه داره آذرخش میخنده و میگه مگه میشه؟ محاله! اما سولماز حق به جانب حرف میزنه که آذرخش میگه باشه من میرم باهاش حرف میزنم. او میره طبقه پایین و وقتی درو میزنه دوعا که پیش نورسماست استرس میگیرن و دوعا میگه ببینه نیست خودش میره. همان موقع شعله به خانه میره که جلوی در با آذرخش روبرو میشه آنها میرن کافه تا اونجا باهمدیگه صحبت کنن. نورسما با دوعا حرف میزنه و میگه بخوام برم خونه خانواده ابراهیم دوعا میگه بلایی سرت میارن! اما او میگه نه کاری نمیتونن بکنن خانواده اش پشتمن فکر کردی نمیدونن پسرشون چجور آدمیه؟ سپس میگه میخوام خانواده خودمو افطاری دعوت کنم بیان دوعا میگه مطمئنی؟ با شعله هم مشورت کن. آذرخش و شعله باهم حرف میزنن و شعله هرچی میگه من با عبداله خان رابطه ای ندارم آذرخش حرف خودشو میزنه که شعله عصبی میشه و ازش میخواد دیگه کش نده!
آذرخش پیش مادرش برمیگرده و میگه اونجوری که فکر میکنی نیست اما سولماز میگه پس به تو هم دروغ گفت! ای وای! آذرخش سعی میکنه آرومش کنه تا زیادی فکر و خیال نکنه چون حقیقت نداره. شب شعله با نورسما نشستن که نورسما درباره تصمیمش واسه رفتن به خانه خانواده ابراهیم میگه شعله میگه اگه بلایی سرت آوردن چی؟ نورسما میگه مراقبم که نورسما میگه اگه مواظب خودت هستی که هیچی. زنگ خانه اش به صدا درمیاد که نورسما میره تو اتاق و شعله میبینه امید با پوکت اومده نورسما باشنیدن صدای امید خوشحال میشه اما با شنیدن صدای یه دختر جا میخوره. بعد از رفتنشون از شعله میپرسه امید دوست دختر داره؟ شعله میگه نه فقط دوستن اونجوری که فکر میکنی نیست نورسما میگه اصلا من یه زن متاهلم نباید همچین سوالی بکنم و تو خودش میره…..