خلاصه داستان قسمت ۷۴ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۷۴ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت می‌کند. خانواده‌ای که علی‌رغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختی‌های زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی‌ و خوبی را نشان می‌دهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun  و …

قسمت ۷۴ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۷۴ سریال ترکی خواهران و برادران

خلاصه داستان قسمت ۷۴ سریال ترکی خواهران و برادران

همگی در حیاط خانه شنگول نشستن و شنگول پودینگ درست کرده و میخورن. شنگول جمیله را صدا میزنه تا بیاد اونم از پودینگ بخوره، بچه ها از رفتار آنها با جمیله جا میخورن، سپس شنگول ازش تشکر میکنه که جون اورهان را نجات داده آیبیکه میپرسه ماجرا چیه؟ اورهان ماجرارو براشون تعریف میکنه که آنها خداروشکر میکنن که برای کسی اتفاقی نیوفتاده. عمر تماس تصویری با قدیر میگیره و اوگولجان میگه با یکی از ۱۰ نفر برتر کشور هم صحبت شدی مراقب حرفاتون باشین! آیبیکه و آسیه جا میخورن و میگن همونی که فکر میکنیم؟ سپس با خوشحالی میگن وااااای باورمون نمیشه! شنگول میگه یجوری بگین ما هم بفهمیم! عمر میگه ۲ هفته پیش یه مسابقه ریاضی گذاشتن بین تمام دانش آموزهای کل کشور که بین آنها ۱۰ نفر برای سال تحصیلی سال بعد بورسیه میشن به آمریکا منم جزء اون ۱۰ نفرم، شنگول و اورهان حسابی خوشحال میشن و دعا میکنن که ایشالله فارغ التحصیلی همشونو ببینیم، قدیر از خوشحالی بوق میزنه و میگه داداشم داره میره آمریکا اما عمر میگه آخه رفتنش سخته نمیشه وقتی اونجا قبول شدم نشونه اینه که دانشگاه راحت قبول میشم! قدیر میگه چرا سخت؟ عمر میگه آخه درسته بورسیه شدم ولی برای ثبت نام اولیه اش باید ۵۰۰ دلار تا هفته دیگه بدم که درسته تازه شغل پیدا کردم اما تا هفته دیگه ۵۰۰ دلار نشدنیه! قدیر میگه پیدا میکنیم راهشو یه جوری جورش میکنیم نباید این فرصتو از دست داد! کان به اتاق دوروک میره و با گیتارش کمی بازی میکنه آکیف به اونجا میره و میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ کان میگه داشتم فکر میکردم اگه اون موقع مامانمو به نباهت ترجیح میدادی الان این اتاق و دم و دستگاهش مال من بود نه؟ آکیف میگه سرنوشته شایدم به اینا نمیرسیدم! سپس ازش میخواد تا از اتاق دوروک بره چون بهش نساخته.

آسیه تو حیاط تنهایی نشسته که آیبیکه میره پیشش و میگه چیشده؟ به چی فکر میکنی؟ آسیه میگه به اینکه چیکار کنم! چجوری میتونم اینو مخفی کنم! آیبیکه میگه تو این موقعیت که عمر مسابقه را برنده شده و به پول نیاز دارین اگه بگی همه چیز میریزه بهم آسیه تایید میکنه و تصمیم میگیره که فعلا چیزی نگه. آکیف تو خوردن نوشیدنی زیاده روی کرده سپس سوار تاکسی میشه و به خانه سوزان میره. اونجا سوزان با دیدنش شوکه میشه و میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ که آکیف بعد از کمی حرف زدن برایش شروع میکنه به آهنگ خوندن سوران واسش دست میزنه و میگه خوب دیگه برو اما وقتی میبینه آکیف حتی نمیتونه روی پاهاش وایسه میگه بیا تو یه قهوه بهت بدم حالت بهتر بشه بعد برو. سوزان در حال قهوه درست کردنه که وقتی میره پیشش میبینه اونجا رو کاناپه خوابش برده. فردای آن روز هاریکا با دیدن آکیف جا میخوره و مبگه اینجا چیکار میکنه؟ سوزان ماجرارو براش تعریف میکنه و در آخر پارچ آبو میریزه رو صورتش و ازش میخواد تا بیدار بشه و از اونجا بره. آکیف از خانه بیرون میره که هاریکا به دنبالش می رود و میگه به نظرت اگه نباهت بفهمه شبو اینجا بودی چیکار میکنه؟ آکیف ازش میخواد تا به نباهت چیزی نگه هاریکا میگه معلومه که نمیگم سپس فیلمی که ازش گرفته بود را نشونش میده و میگه اینو بهش میدم. آکیف با کلافگی میگه نسل شما چرا اینجوریه؟ شیطان بهتون نفوذ کرده! سپس میپرسه چی میخواد، هاریکا میگه چقدر پول نقد داری؟ آکیف هرچی نقد داره را بهش میده سپس باهم به یه فروشگاه لباس فروشی می روند سپس هاریکا از هرچی خوشش میاد برمیداره و در ازای گرفتن کارت آکیف برای پرداخت اون خریدها گوشیشو بهش میده تا فیلمو پاک کنه. آسیه خواب میبینه که ماجرای آکیف را به قدیر گفته و اون هم با عصبانیت به طرف شرکت آکیف می رود.

قدیر به اتاق آکیف میره و میگه تو چطور انقدر آدم پستی هستی؟ چطور تونستی با زندگی ما بازی کنی؟ و در حد کشتن و خفه کردنش گلویش را می فشارد، قدیر داره آکیف را میکشه که آسیه از خواب میپره و از ترس حالش بد میشه که قدیر بغلش میکنه و میگه چیزی نیست خواب میدیدی. قدیر با جمیله به کافه مدرسه میره که ملیسا اونارو باهم میبینه و باز دوباره بهم میریزه. سپس با اومدن قدیر از اوجا میره.مظلوم وقتی با قدیر تنها میشه میگه چرا باز این دخترو آوردی اینجا؟ نمیبینی حسادت میکنه بهش؟ قدیر با عصبانیت میگه مظلوم مگه من چیکار کردم؟ مگه چیزیو ازش مخفی کردم؟ یجوری رفتار میکنه که انگار من عاشق جمیله شدم! واسه کاری که نکردم واسم قیافه گرفته! مظلوم دلداریش میده و میگه همه اینا از یه چیزی نشأت میگیره که تو مردی و اون زن! بچه تو کلاس آزمایشگاه شیمی حاضر شدن و در حال آزمایش کردنن. آسیه با کان صحبت میکنه و شوخی میکنن که تولگا پیش دوروک میره و میگه این داداشت کان چقدر زود جای تورو پیش آسیه گرفته! دوروک میخواد باهاش دعوا کنه که برک جلوشو میگیره و میگه ولش کن نمیخواد باهاش دعوا کنی ارزششو نداره! آیبیکه انگشتش میسوزه که برک میره پیشش و میگه چیشد؟ برم پماد بیارم یا یخ؟ عمر چپ چپ نگاهش میکنه و میگه ما خودم بهش رسیدگی میکنیم تو نگران نباش داداش! برک پیش دوروک برمیگرده و میگه نگاهشون کن نمیزارن به دوست دخترمون رسیدگی کنیم! دوروک میگه وایسا ببینم شما دوتا باهم در ارتباطین؟ برک تایید میکنه که دوروک خوشحال میشه و میگه خیلی خوبه قدر همو بدونین که وقتی جدا شدین دلتون نسوزه و با ناراحتی به آسیه نگاه میکنه آسیه هم با ناراحتی سرشو پایین میندازه….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا