خلاصه داستان قسمت ۸۰ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۸۰ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت می‌کند. خانواده‌ای که علی‌رغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختی‌های زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی‌ و خوبی را نشان می‌دهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun  و …

قسمت ۸۰ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۸۰ سریال ترکی خواهران و برادران

خلاصه داستان قسمت ۸۰ سریال ترکی خواهران و برادران

آکیف داد میزنه و میگه گفته بودم کاری که بخوامو میکنم! دوروک داد میزنه و میگه باشه قبول میام آکیف میگه خوبه حالا فهمیدی هرجا که بری میام اونجارو خراب میکنم! دوروک وسایلشو با کلافگی برمیداره و رو به اورهان و همگی میگه من ازتون معدرت میخوام چیکار کنم دیگه اینم تقدیر منه همچین پدری داشته باشم شرمنده ام. آکیف رو به اورهان میگه شما هم عجب آدمی هستین به ما میگین نداریم بدبختیم بعد از زیر زمینتون پول در میاد! سپس از اونجا میرن. شنگول به طرف پولها میره و عمر بهش میگه دست نزن مال تو نیست، اورهان بهشون میگه اینجا چخبره؟ شنگول این پولا چیه؟ عمر میگه پول ماست اومده بلیط قرعه کشی امل را دزدیده! شنگول میگه پول خودمه دزدیده چیه دیگه! قدیر میگه واقعا زن عمو بلیط امل را دزدیدی؟ شنگول میگه ندزدیدم برداشتم که پولارو باز نسوزونین یا دست دزد ندین! اورهان میگه باورم نمیشه باز تو همچین کاری کردی زن؟ آخه من از دست تو چیکار کنم؟ شنگول میگه مال خودمه اگه من نمیگفتم تو اون قرعه کشی ثبت نام کنن از کجا میخواستن برنده بشن؟ عمر میگه من دیگه بریدم واقعا خسته شدم دیگه ایندفعه باید تقاص کارتو پس بدی و با عصبانیت میره که قدیر میگه کجا میری داداش؟ عمر میگه با این عصبانیت نمیتونم خونه بمونم. سوزان و نباهت باهمدیگه درباره آکیف حرف میزنن و میخوان نقشه بکشن که پولشو بالا بکشن، سوزان میگه من نمیدونم چجوری باید به تو اعتماد کنم نباهت میگه راسیتش منم نمیدونم ولی الان مجبوریم که به همدیگه اعتماد کنیم چاره ای نداریم. سپس بعد از کمی حرف زدن باهمدیگه آکیف به نباهت زنگ میزنه و میگه خونه ای؟ نباهت میگه آره آکیف میگه چند دقیقه دیگه میرسم ماجراهای پسرتو گوش کن ببینم چی میگی! نباهت میگه باشه و بعد از قطع تماس به سوزان میگه داره میاد سریع برو که تورو اینجا نبینه من خودم بهت زنگ میزنم.

اورهان تو خونه با شنگول دعوا میکنه و میگه من با تو چیکار کنم؟ تو چرا وقتی پول میبینی اینجوری میشی؟ این رفتارها واسه چیه؟ چرل پول بچه هارو دزدیدی؟ شنگول میگه من ندزدیدم! حقم بود اگه بر نمیداشتم باز به باد میدادنش تازه بدهیشون به اوستا کریمو صاف کردم! اورهان بعد از کمی بحث کردن وقتی میبینه قبول نمیکنه که اشتباه از اون بوده از خونه بیرون میزنه. آکیف وقتی به خونه میره به نباهت میگه میدونستی تو خونه شنگول میمونده؟ نباهت میگه آره ولی بهش گفتم که بندازتش بیرون، ننداخته بود؟ آکیف میگه چرا انداخته بود ولی نه کامل! نباهت میگه یعنی چی؟ آکیف میگه پسرتون تو حیاط خانه اونا مثل سرخپوستا چادر زده بود داشت زندگی میکرد، نباهت شوکه میشه و میگه چی؟ یعنی چی؟ اکیف میگه همینی که گفتم منم اونجا یه لدر دیدم سوار شدم چادرشو زیر گرفتم! نباهت جا میخوره و میگه چی؟ چیکار کردی؟ اکیف میگه باید میفهمید که با کی طرفه! نباهت به دوروگ زنگ میزنه تا ببینه چی به چیه اما دوروک بهش چیزی نمیگه که کجاست و چیکار میکنه. دوروک شب را تو پارک نشسته که آسیه بهش پیام میده و میپرسه که کجاست دوروک خوشحال میشه و میگه این دختر واقعا نگران حال من شده هنوز خوشش میاد ازم سپسمینویسه که تو پارک نزدیک محله شما، آسیه میگه باشه الان میام پیشت دوروک خوشحال میشه. وقتی آسیه پیشش میره بهش میگه راستی راستی نگرانم شده بودیا! آسیه میگه چرت نگو من فقط خواستم بدونم کجا میمونی چون جاییو نداری! دوروک بهش میگه که میخوام دیگه کار کنم هم پول در بیارم هم زندگی کنم اما آسیه میگه تو؟ مطمئنی میتونی؟ دوروک میگه مگه چمه نتونم؟ یات رفته گارسونی میکردم. آسیه میگه تو اونموقع کار میکردی واسه اینکه کنار من باشی! دوروک میگه میدونم سخته تا الان مثل پرنسا زندگی کردم ولی میخوام امتحان کنم تاج و تختمو بزارم کنار و برای این زندگی بجنگم و تلاش کنم شاید موفق شدم و خطاب به آسیه میگه توهم دوباره از این پسر زحمتکش خوشت اومد و دوست داشتی دوباره دوست دخترم بشی!

آسیه میخنده که دوروک میگه خوشت اومد؟ آسیه میگه مسخره بازی درنیار از کجا به کجا رسیدی پاشو بریم پیش مظلوم. دوروک میپرسه چرا اونجا؟ آسیه میگه چون بهش زنگ زدم گفت خانواده اش تازه رفتن شهرستان، اونجا زندگی میکنن، گفت اشکالی نداره بریم اونجا که پیشش بمونی دوروک خوشحال میشه و به آسیه میگه من از پس خودم برمیام نمیخواد نگرانم باشی! ماموران پلیس به دم در خانه شنگول میرن و بهش میگن که ازتون شکایت شده و با خودشون میبرنش‌ شنگول حسابی ترسیده که اورهان و قدیر هم باهاش میرن‌. وقتی به اونجا میرسن شنگول میپرسه ماجرا چیه؟ کی ازم شکایت کرده؟ عمر به اونجا میاد که قدیر میگه تو چرا اومدی داداش؟ عمر میگه من شکایت کردم همگی جا میخورن و میگن چی؟ شنگول با کیف میزنتش و میگه مار تو آستین پرورش دادم؟ عمر میگه گفتم این دفعه باید تقاص کارتو پس بدی! بعد از کارهای اداری شکایت، پلیس تحقیقشو برای تاییدیه اینکه شنگول واقعا دزدی کرده یا نه شروع میکنه و شنگول به شرط آزاد میشه آنها به خانه برمیگردن شنگول قبل از خواب با خودش میگه باید یجوری لین اتهام دزدیو از رو خودم بردارم و فکری به سرس میزنه . فردای آن روز قدیر به عمر میگه که بره شکایتشو پس بگیره دنیا کوچیکه کارمون بهم گره میخوره بعدا عمر قبول میکنه‌. اوگولجان به اونجا میاد و صداشون میزنه که بیرون بیان انها میبینن که شنگول ماشین گرفته و نصفشو به نام اوگولجان میزنه نصف دیگه شو به نام عمر همگی جا میخورن و عمر قبول میکنه که بره شکایتشو پس بگیره. نباهت و سوزان باهم تو ساحل قرار گذاشتن تا باهمدیگه درباره نقشه حرف بزنن نباهت میگه باید با آکیف تو هتل قرار بزاری با وکیلم حرف زدم اگه مدرک داشته باشیم جریمه زیادی میتونم بگیرم که باهم نصف میکنیم سوزان اول قبول نمیکنه که نباهت میگه فقط باید الکی این نقشو بازی کنی واقعی که کاری نمیخوتی بکنی سوزان قبول میکنه.…

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا