خلاصه داستان قسمت ۸۷ سریال ترکی شربت زغال اخته + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد قسمت ۸۷ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. همراه ما باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.
قسمت ۸۷ سریال ترکی شربت زغال اخته
دوعا در اتاق عمل هستش از طرفی آذرخش و عامر را به بیمارستان میبرند تو مسیر آذرخش ایست قلبی میکنه و سعی میکنند تا او را به زندگی برگردونند. عامر نیمه هوشیار هست و مدام سراغ آذرخش را میگیرد. خانواده فاتح به بیمارستان میرسند فاتح از دکتر میپرسه حال بچههاش چطوره دکتر بهشون میگه یکیشو از دست دادین همگی شوکه میشن و فاتح در آغوش پدرش گریه میکنه و میگه اون خیلی کوچیک بود چطور ممکنه بچه من مرده باشه! شعله عصبانی میشه و بهش میگه بس کن این نمایشو همه اینا مقصرش تویی تو باعث شدی خواهرزاده من تو این وضعیت باشه! فاتح عصبانی میشود و میخواد به طرفش حمله کنه که خانوادهاش جلوشو میگیرند به سولماز و عبدالله خان همزمان زنگ میزنند و خبر تصادف کردن آذرخش و عامر را میدهند همگی پریشان میشوند. خبرهای بد به نورسما میرسه و امید از آنجایی که از دست نورسما دلخوره اما او را تا بیمارستان همراهی میکند. عامر به محض به هوش اومدن پشت بخش مراقبتهای ویژه میرود و برای آذرخش دعا میکند. دوعا به هوش میاد و دکتر و شعله بهش خبر میدهند که یکی از بچههاشو از دست داده او به تلخی گریه میکند.
فاتح به اتاق پیش دوعا میرود که او ازش میخواد از اونجا بره و مرگ بچهاش را تقصیر اون میدونه و میگه از این به بعد نه منو میبینی نه دخترتو از زندگیم گمشو بیرون. فاتح بیرون میره و به مادرش میگه دوعا ازم متنفره امید بهش میگه حق نداره. کایهان از راه میرسه و به فاتح لعنت میفرستد آنها با هم میخوان درگیر بشن که امید فاتح را به بیرون از بیمارستان میبره و ازش میپرسه چطور تونستی همچین کاری کنی؟ فاتح میگه دوعا فکر میکنه من باهاش رابطه دارم اما فقط یه شب بود امید بهش میگه این چیزیو عوض نمیکنه. یوسف به فاتح خبر میده که تمام حرفهایی که آیلین بهش زده بود دروغ بوده و با نقشه وارد زندگیش شده فاتح به شدت عصبانی میشه و با یوسف به طرف خانه آیلین راهی میشود. پنبه وارد اتاق دوعا میشود که او بیرونش میکنه پنبه میگه من چیکارت کردم دخترم؟ نورسما او را بیرون میبره که پنبه پیش او از دوعا گلگی میکند. همه سعی میکنند تصادف آذرخش را از دوعا پنهان کنند اما کایهان همه چیزو لو میده و دوعا آشفته میشه. فاتح سراغ آیلین رفته و او را تهدید میکنه که اگه یک بار دیگه دور و بر خودش و خانوادهاش ببینتش میکشتش.
دوعا بالاخره دخترش را میبینه و بغض میکند چند روز بعد عامر پیش آذرخش رفته تا بهش کمک کنه و عذرخواهی میکنه که نتونستن هنوز ازدواجشونو به همه بگن آذرخش متوجه میشه که دست عامر بعد از تصادف هنوز میلرزه و ازش میخواد به دکتر بره. پنبه در خانه ناله میکنه از اینکه هنوز نتونسته نوهاش را ببینه و دوعا را سرزنش میکنه نیلای بهش میگه تو حقو به فاتح میدی؟ پنبه میگه فاتح یک مرده درگیری ذهنی داره حالا یه خطایی کرده ولی نباید انقدر کشش داد نیلای میگه یعنی اگه بابا عبدالله هم همچین کاری کنه تو میبخشیش؟ او یاد دعواش با شعله میافته و به نیلای میگه اگه با هر بحثی از هم جدا بشن دیگه ازدواجی تو این دنیا پایدار نمیمونه. در شرکت فاتح به پدرش میگه من دوعا را طلاق نمیدم عبدالله خان میگه خودت کردی الان هم جزاشو بکش و ازش میخواد صبور باشه…