ذکر یا نور و یا قدوس ، با خواص و معنی ذکر یا نور یا قدوس بیشتر آشنا شویم
ذکر یا نور یا قدوس به جز برای آمرزش گناه و توبه برکات دیگری دارد که اگر بدانید هر روز و هر لحظه این ذکر را بر زبان جاری می کنید تا از برکاتش در دنیا و آخرت بهره مند شوید.
خواص و فضیلت فراوان ذکر یا نور یا قدوس
این عبارت، قسمتی از دعایی است که در روایات اهل بیت (ع) درباره آن گفته شده است که تسبیح خروس و از تعلیمات خداوند به حضرت آدم (ع) است.
برای هر حاجتی ذکر یا نور یا قدوس را بخوانید
امام صادق (ع) فرمود : هر گاه در آغاز صبح صداى آواز خروس را شنیدى این دعا را بخوان:
سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلَائِکَهِ وَ الرُّوحِ
سَبَقَتْ رَحْمَتُکَ غَضَبَکَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ
وَ بِحَمْدِکَ عَمِلْتُ سُوءاً وَ ظَلَمْتُ نَفْسِی
فَاغْفِرْ لِی إِنَّهُ لَا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْت
پاک و منزه است خداوند و پروردگار فرشتگان و روح القدس، خداوندا رحمت تو همواره بر خشم تو پیشى گرفته است و معبودى جز تو نیست، تو را تسبیح میکنم و حمد تو میگویم، مرتکب بدى و گناه شده ام و بر خویشتن ستم کردهام از گناهم در گذر که هیچ کس جز تو نیست که بتواند گناهان را ببخشاید.
همچنین در روایات آمده است که برای هر حیوانی ذکر و دعایی است و ذکر خروس همین ذکر است.
در این باره حسن بن راشد گفته است: چون از خواب بیدار شدى بگو آن کلماتى که آدم از پروردگارش دریافت کرد:
سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلَائِکَهِ وَ الرُّوحِ سَبَقَتْ
رَحْمَتُکَ غَضَبَکَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ -إِنِّی ظَلَمْتُ
نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی وَ ارْحَمْنِی
إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ الْغَفُور
تفسیر ادبى خواص ذکر یا نور یا قدوس
- «نور» به آن چیزى گفته میشود که توسط آن چیزهاى دیگر، بر ما مکشوف میگردد وخود ذاتا براى ما ظاهر و هویداست. وقتى که نور، از قبیل «نور شمس» ظاهرى باشد، همین کلمه «نور» به آن اطلاق میگردد.
- به «عقل» و «علم» هم «نور» گفته میشود؛ زیرا با آن دو نیز «معقول» و «مجهول» بر ما ظاهر مىگردند.
- خداوند تعالى «نور» است، زیرا همه چیز توسط او ظاهر و آشکار میگردد اما او خود ذاتا ظاهر و نمایان است.
- «قدوس» صیغه مبالغه است از ماده «قدس» به معناى «تنزیه» و «پیرایش» است، لذا خداوند- که از هر عیب و نقصى پیراسته است- «قدوس» است.
- «اول» به چیزى گفته میشود که بر حسب زمان، رتبه و علیت پیش از آن چیزى نباشد.
- «آخر» به چیزى گفته میشود که بر حسب زمان، رتبه یا بقایش پس از فناى هر چیز، دیگر چیزى پس از آن نباشد.
- خداى تعالى «اول» و «آخر» است نه بر حسب زمان بلکه به معناى رتبه که انشاءالله توضیح آن خواهد آمد.
تفسیر خواص ذکر یا نور یا قدوس
الفاظ «نور» و «قدوس» دو اسم از اسماى خداى تعالى هستند و علم براى ذات مقدس حق تعالى می باشند. البته در این دعا از قرآن شریف اخذ شده اند، همچنان که خداوند تعالى در این دو آیه شریفه فرموده است:
آفاق نیایش تفسیر دعاى کمیل، ص: ۸۶
اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاهٍ فِیهَا
مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَهٍ الزُّجَاجَهُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ
دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبَارَکَهٍ زَیْتُونَهٍ لَا شَرْقِیَّهٍ
وَ لَا غَرْبِیَّهٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَى
نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ وَ یَضْرِبُ اللَّهُ
الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ
خدا روشنى بخش آسمانها و زمین است.
هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ
السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ
الْمُتَکَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ
او همان خداست که هیچ معبودى جز او نیست، حاکم و مالک اصلى اوست، پاک و پیراسته، به کسى ظلم نمیکند، امنیت بخش و مراقب هر چیزى است. قدرت مندى است شکست ناپذیر که هر امرى را اصلاح میکند و شایسته عظمت است خداوند از آن چه شریک براى او قرار میدهند منزه است.
با این تفاوت که در قرآن منظور از ذکر آن دو، وصف حق تعالى است ولى در دعا «اسم علم» از آن اراده شده است. لذا بدون تنوین آورده شده اند.
نام هاى «اول» و «آخر» هم از قرآن شریف اخذ شده اند. خداوند تعالى فرموده است:
هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ
وَ الْبَاطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ
آغاز اوست، انجام اوست، پیدا اوست، پنهان اوست و او بر هر چیز آگاه است.
پس خداوند تعالى نور است:
- زیرا وجود هر کس به او وابسته است و با وجود او موجود هست. همان طور که نور ذاتا نمایان و نمایش گر غیر است خداوند تعالى هم بر حسب وجود، ذاتا نمایان و نمایان گر غیر است.
- نیز خداوند تعالى نور است از این جهت که هر کس غیر از او باشد در نزد اهلش توسط او شناخته مىشود، ولى او با ذات خودش معرفى مىشود. لذا با ذاتش بر خود
آفاق نیایش تفسیر دعاى کمیل، ص: ۸۷
دلالت نمود و ذاتش توسط خود ذاتش ظاهر است. هر چیز با او معرفى و شناخته میشود.
امیرالمؤمنین على (ع) در دعاى صباح و امام حسین (ع) در دعاى عرفه، به این مطلب اشاره کردهاند که پیش از این ذکر شد.
انواع هدایت از منظر قرآن
خداوند تعالى داراى سه نوع هدایت است:
- هدایت تکوینى، که در کتاب خود به آن اشاره فرموده است:
قَالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَى کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى
پرودگار ما آن کسى است که به هر چیز، آفرینش بخشیده و سپس او را هدایت کرده است.
- هدایت تشریعى، که عبارت باشد از ارائه طریق که در کتاب خود به این مورد هم اشاره فرموده است:
إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً
ما راه را به او نشان دادیم، چه قدر شناس باشد و چه نباشد.
- عنایت خاصه، که در کتابش به این هم اشاره فرموده است:
ذلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ
مایه هدایت براى پرهیزکاران است. و آن رسیدن به مطلوب است. معلوم است که اقتضاى این نوع هدایت به دست بنده است و همه این هدایت ها از جانب خداى تعالى است. پس او «هادى» است و به این معنا «نور» است.
معنی و مفهوم ذکر یا قدوس
از آن جا که خداوند، وجود و فیض محض و مافوق هر نوع کمال است، پس در ساحت مقدس او نقص و عیبى راه ندارد. زیرا که نقص و عیب مختص ممکنات و ماهیت هاست، ولى تنها اوست که در هر دو سرا یک چهره و یک نوع نمود دارد.
اول الاولین و آخر الاخرین
در این مورد تفاسیر مختلفى وجود دارد که عبارتند از:
- تفسیر اول: ممکن است این دو اسم به این صورت تفسیر شوند که چون خداوند تعالى به احاطه قیومى بر هر چیز محیط است، لذا او اول و آخر، ظاهر و باطن است. بنابراین هر چیزى که «اول» فرض گردد او پیش از آن قرار میگیرد؛ و هر چیزى که «آخر» فرض گردد
او پس از آن قرار خواهد گرفت؛ و هر چیزى که «نمایان» فرض شود، او از آن نمایان تر است؛ و هر چیزى هم «پنهان» فرض شود، او از آن پنهان تر است؛ چرا که او به احاطه قیومى خود بر هر چیز محیط و فراگیر است.
- تفسیر دوم: او بدین جهت «اول» است که او بوده و پیش از او هیچ چیز نبوده و «آخر» خواهد بود چون پس از نیستى و نابودى هر چیزى او ماندنى و «ظاهر» است چون نور است و ذاتا ظاهر است؛ با آن که فعلش دلیل بر ظهور اوست و بدین جهت او «باطن» است که خردها از درک کنه او عاجز و قاصرند.
- تفسیر سوم: او «اول و آخر و ظاهر و باطن» است از آن نظر که در خانه کسى نیست به جز صاحب خانه. لذا «وجود» اوست و دیگران همه «وجود نما» هستند؛ بنابراین از باب کنایه به او «اول و آخر» اطلاق میشود.
در این جملات سخن از دعا کننده و دعا شونده به میان آمده ولى از مدعوّ له و مدعوٌ به ذکرى نشده است.
این نوع دعا کردن از باب تعلیق حکم بر وصف است که به جهت علیت مبداء اشتقاق معلوم میشود و ملجأ در وقت پناه جستن، جز آن که پناه ببرد و کسى را که پناه گاه خود میداند صدا کند کارى نمیکند
و در این جا دیگر بر زبان آوردن خواسته لازم نیست. لذا داعى در این حالت میگوید: «یا ارحم الراحمین» و خود این دعا قرینه «ارحمنى؛ به حال من دل بسوزان» را هم به همراه دارد. این جا هم همین طور است و وقتى که گفته میشود:
آفاق نیایش تفسیر دعاى کمیل، ص: ۹۰
«یا نُورُ یا قُدُّوسُ یا اوَّلَ الْاوَّلینَ وَ یا آخِرَ الْاخِرین.»
یعنى:
نَوِّرْ قَلْبى وَ امْرى وَ خَلِّصْنى مِنَ الْعُیُوب
فى امْرِ قَلْبى وَ دُنْیاىَ وَ آخِرَتى وَ یا قَدیرُ
وَ یا مُحیطُ اغِثْنى وَ خَلِّصْنى
اى نور! اى پاک و منزّه! اى اوّلین موجودات! و اى آخرین موجودات! دلم و کارم را روشن کن و مرا از عیب هایم در مسائل دنیایى، و آخرتى و قلبى ام خالص و پیراسته ساز. اى قدیر! اى محیط! به فریاد من برس و مرا رهایى بخش.