فضیلت حدیث شریف کساء از دیدگاه علما و بزرگان به همراه متن و ترجمه
از احادیثی که منتسب به حضرت زهرا سلام الله علیها است حدیث شریف کساء است. این حدیث به قدری اهمیت دارد که می توان آن را در راستای معرفی پیشوایان و راهنمایان امّت اسلام و یکی از نقاط روشن و برجستۀ خصایص و فضایل اهل بیت گرامی معرفی کرد. همواره این حدیث نزد علما و فقها به خصوص مراجع عظام تقلید از اهمیت و جایگاه ویژه ای برخوردار بوده است به طوری که این بزرگان برای رفع حاجت و دفع گرفتاری و بلا بدان توصیه و تاکید می کردند.در این جا به گوشه ای از این فضایل تقدیم می شود:
فضیلت حدیث شریف کساء
آیت الله قاضی طباطبایی
یکی از مراجع بزرگوار تقلیدنقل می کنند: آیت الله قاضی استاد عرفان و اخلاق علامه طباطبایی، صاحب تفسیر المیزان، به حدیث کساء بسیار اعتقاد داشت و اگر کسی به ایشان مراجعه می کرد و از مشکلات خود برای ایشان می گفت، در جواب به خواندن حدیث کساء، سفارش می کردند. همچنین آیت الله قاضی به رعایت آداب خاصی برای جلسات حدیث کساء اشاره می نمودند؛ برای مثال می فرمودند: در جلسات حدیث کساء، چوب عود آتش بزنید.
مرحوم آیت الله بهاء الدینی
یکی از شخصیتهای مهم مملکتی نقل می کرد: هنگامی که رژیم بعثی صدام بمباران شهر قم را آغاز کرد و مردم ناراحت شدند، به منزل آیت الله رضا بهاء الدینی رفتم و از ایشان راهنمایی خواستم، ایشان در جواب در خواست من بیان داشتند وقتی حمله هوایی به شهر دورود آغاز شد و مردم می ترسیدند و نزد من آمدند و راهنمایی خواستند من توسلی به حضرات معصومین علیهم السلام پیدا کردم و به آنها عرض کردم که مردم بیچاره اند و شما خودتان برای رفع این نگرانی ها آنها را راهنمایی بفرمایید. این توسل ادامه داشت تا اینکه از طرف حضرت زهرا سلام الله علیها اشاره ای شدکه به حدیث کساء متوسل شوید. من از مردم دورود خواستم که در تمام مساجد، مجلس حدیث کساء برپا کنند و مردم هم این برنامه را با توجۀ خاص اجرا کردند و در نتیجۀ آن بمباران شهر قطع شد.
مرحوم آیت الله گلپایگانی
به نقل از برخی از نزدیکان مرحوم آیت الله گلپایگانی، وقتی مشکلی برای این عالم پیش می آمد، ایشان به حدیث کساء متوسل می شدند و در مواقعی که کسی نزد ایشان می آمد و مشکلی داشت، ایشان یک جزوه حدیث کساء به او می دادند و می فرمودند: «از طریق توسل به حدیث کساء، مشکل خود رابرطرف کنید»
حتی زمانی که جمعی از مسئولان مملکتی نزد ایشان رفتند و دربارۀ جنگ تحمیلی با ایشان صحبت کردند، ایشان در جواب فرمودند: «به حدیث کساء متوسل شوید.»
مرحوم آیت الله العظمی بهجت
حضرت آیتالله بهجت قدسسره مانند دیگر عالمان بزرگ شیعه توجه ویژهای به این حدیث داشت. شاید چشمگیرترین امری که در اینباره از ایشان مشهود بود، قرائت دائمی حدیث کسا بود. ایشان شبها این حدیث را قرائت میکرد و حتی در سالیانی دورتر، افراد خانواده را گرد هم میآورد و به همراه ایشان حدیث کسا میخواند.
گاهی هم در لابهلای کلامش به فرازهای آن روایت اشاره میکرد و گاهی هم صراحتاً درباره حدیث کسا سخن میگفت. باور ایشان این بود که امام عصرعجلاللهتعالیفرجهالشریف به مجالس حدیث کسا توجه ویژهای دارند.
گاهی هم در پاسخ به شبهاتی که درباره سند این روایت مطرح میشد، مطالب روشنگری بیان میفرمودند؛ بهعنوان مثال حضرت آیتالله بهجت قدسسره معتقد بودند کسانی که اهل تعقل و درایت باشند و با دقت در عجایب این حدیث بنگرند، صحت این روایت را مییابند و دیگر نیازی به سند آن ندارند.
آیتالله بهجت رحمهالله میفرمود: «چند معجزه در حدیث کساست؛ به امام حسن علیهالسلام میفرماید: صاحب حوض هستی. آیا تا به حال گفته بود تو صاحب حوض من هستی؟! به امام حسین علیهالسلام میگوید: تو شافع امت من هستی».
آیت الله بهجت سفارش می کرد برای شفای مریض حدیث کساء را مکررا بخوانید و هنگام خواندن در مجلس عود روشن کنید.
مرحوم آیت الله میرزا جواد تبریزی
یکى از مصادیق «وَابْتَغُوا اِلَیْهِ الْوَسِیلَهَ»دعا است که حدیث کساء را شامل مىشود. این حدیث شریف را بخوانید که نتایج آن را بزرگان از مؤمنین دیده اند و ان شاء اللَّه به عنایت امام زمان علیه السلام امور حل مىشود. نگران نباشید.
این حدیث از احادیث مجرب مىباشد و از مسلّمات و مرتکزات در اذهان عموم مؤمنین، علما و اصحاب ائمه علیهم السلام بوده و جاى شک و شبههاى در آن نیست.
آیت الله وحید خراسانی
در حدیث شریف کساء آمده است: «هم فاطمه و ابوها و بعلها و بنوها» در همین جمله باید فکر کرد؛ زیرا آنچه عقل هر حکیمی را مبهوت می کند، این است که اول شخص عالم و آدم پیغمبر خاتم است و دوم شخص عالم و آدم وصی بلافصل خاتم است. آن دو بزرگوار دیگر امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام به اتفاق عامه و خاصه، هر دو سید تمام اهل بهشتند و خدا جنت عدن را به این دو امام معصوم زینت داده است.
آن وقت، چنین کسانی وقتی زیر کساء یا عبای پیامبر (ص) قرار می گیرند؛ یعنی اجتماع این پنج نور پاک واقع می شود، ام سلمه از پیامبر (ص) تقاضا می کند که او هم در زیر کساء با اینان قرار گیرد. حضرت فرمودند «انت علی خیر»، ولی خواست او را اجابت نکردند که این محدوده اختصاری است. حدیث کساء مورد اتفاق فریقین قرار دارد و درباره این پنج نور پاک، آیه شریفه ی تطهیر نازل گشته است «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا»
حال این پنج نور پاک و باعظمت هنگامی که معرفی می شوند گفته می شود: فاطمه است و پدر فاطمه. در اینجا پیامبر اکرم – که شخص اول عالم است – به عنوان پدر فاطمه معرفی می شوند. آن شخص دوم عالم به عنوان شوهر آن حضرت معرفی می شوند که عبارت چنین است؛ فاطمه است و شوهر فاطمه.
و بعد در آن حدیث آمده است که فاطمه است و دو پسر فاطمه. پس، حضرت زهرا سلام الله علیها مرکز دائره است. بی تردید کسی که با این مرکز دائره مربوط باشد با همه دایره ارتباط دارد. دایره وجود هم فقط دور این عده می گردد و الان «بیمنه رزق الوری و بوجوده ثبتت الارض و السماء» کسی که به وجود او، آسمان و زمین ثابت است، آخرین فرزند معصوم فاطمه سلام الله علیها است. این است که فضیلت و عظمت ارتباط با آن حضرت قابل وصف نیست؛ حال به هر طریقی و هر راهی که باشد؛ بنابراین حضرت فاطمه سلام الله علیها تنها کسی است که با تمام آل عبا رابطه ای بلافصل دارد. با آنکه پیامبر گرامی بالاترین شأن را دارد رابطه او با امام حسین علیه السلام به واسطه حضرت زهرا سلام الله علیها است. حضرت علی علیه السلام فرزندان دیگری هم داشته است؛ اما بدون پیوند با حضرت زهرا سلام الله علیها از چنان عظمت و جایگاهی برخوردار نشدند.
فضیلت خواندن حدیث کساء:
پیامبر خدا (ص) در مورد فضیلت تلاوت کردن حدیث کسا فرمودند:« این خبر ما در هر محفل و مجلسی از محافل اهل زمین که در آن جمعی از شیعیان و دوستداران ما هستند خوانده شود، رحمت خدا بر آنها نازل شده و ملائکه آنها را در بر گرفته و برای ایشان طلب بخشش می کنند، تا زمانیکه پراکنده شوند». در این موقع امام علی( (ع) ) فرمود: « به خدا سوگند که ما رستگار شدیم و سوگند به پرودگار کعبه شیعیان ما هم رستگارشدند». بعد پیامبراکرم(ص) فرمودند: «این خبر در هر محفلی از شیعیان که آن جا هستند یادآوری شود، و در بین آنها اندوهگینی باشد، خدا ناراحتی و غمش را بر طرف می کند و درصورتی که حاجت مندی باشد خداوند حاجتش را رفع می کند».
آداب خواندن حدیث کساء:
اگرچه در روایات معصومان شرائط و اداب خاصی برای تلاوت کردن حدیث کساء بیان نشده است، ولی در نظر داشتن شرائط عام جلسات دعا و توسل، که درهمان وضعیت گریه و خشوع و انقطاع از همه کس و همه چیز بسوی خدا است، میتواند بر تأثیر این توسل بیفزاید.
درصورتی که به شرائطی که بعضی از علما و بزرگان برای خواندن این حدیث بیان نموده اند توجه کنیم، در می یابیم که این شرائط از جمله اداب عمومی تلاوت کردن ادعیه و توسلات است واین احتمال وجود داردکه تجربیات آن عالم یا الهامات خاصی که به برخی شده، علت سفارش به بعضی از آداب خواندن حدیث کساء باشد. به عنوان مثال مرحوم آیتالله بهاء الدینی سفارش می کردند برای تلاوت کردن حدیث کساء چند نفر، پس از نماز مغرب وعشاء دور هم جمع شوند و ۱۴ هزار صلوات بفرستندو حدیث کساء را بخوانند و حاضران در جلسه را اطعام کنند.
ترجمه و متن حدیث کساء:
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
عَنْ فاطِمَهَ الزَّهْراَّءِ عَلَیْهَا السَّلامُ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ
از فاطمه زهرا سلام اللّه علیها دختر رسول خدا صلى اللّه علیه
وَآلِهِ قالَ سَمِعْتُ فاطِمَهَ اَنَّها قالَتْ دَخَلَ عَلَىَّ اَبى رَسُولُ اللَّهِ فى
و آله ، جابر گوید شنیدم از فاطمه زهرا که فرمود: وارد شد بر من پدرم رسول خدا در
بَعْضِ الاَْیّامِ فَقالَ السَّلامُ عَلَیْکِ یا فاطِمَهُ فَقُلْتُ عَلَیْکَ السَّلامُ قالَ
بعضى از روزها و فرمود: سلام بر تو اى فاطمه در پاسخش گفتم : بر تو باد سلام فرمود:
اِنّى اَجِدُ فى بَدَنى ضُعْفاً فَقُلْتُ لَهُ اُعیذُکَ بِاللَّهِ یا اَبَتاهُ مِنَ الضُّعْفِ
من در بدنم سستى و ضعفى درک مى کنم ، گفتم : پناه مى دهم تو را به خدا اى پدرجان از سستى و ضعف
فَقَالَ یا فاطِمَهُ ایتینى بِالْکِساَّءِ الْیَمانى فَغَطّینى بِهِ فَاَتَیْتُهُ بِالْکِساَّءِ
فرمود: اى فاطمه بیاور برایم کساء یمانى را و مرا بدان بپوشان من کساء یمانى را برایش آوردم
الْیَمانى فَغَطَّیْتُهُ بِهِ وَصِرْتُ اَنْظُرُ اِلَیْهِ وَاِذا وَجْهُهُ یَتَلاَْلَؤُ کَاَنَّهُ الْبَدْرُ
و او را بدان پوشاندم و هم چنان بدو مى نگریستم و در آن حال چهره اش مى درخشید همانند ماه
فى لَیْلَهِ تَمامِهِ وَکَمالِهِ فَما کانَتْ اِلاّ ساعَهً وَاِذا بِوَلَدِىَ الْحَسَنِ قَدْ
شب چهارده پس ساعتى نگذشت که دیدم فرزندم حسن وارد شد و
اَقْبَلَ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْکِ یا اُمّاهُ فَقُلْتُ وَعَلَیْکَ السَّلامُ یا قُرَّهَ عَیْنى
گفت سلام بر تو اى مادر گفتم : بر تو باد سلام اى نور دیده ام
وَثَمَرَهَ فُؤ ادى فَقالَ یا اُمّاهُ اِنّى اَشَمُّ عِنْدَکِ راَّئِحَهً طَیِّبَهً کَاَنَّها راَّئِحَهُ
و میوه دلم گفت : مادرجان من در نزد تو بوى خوشى استشمام مى کنم گویا بوى
جَدّى رَسُولِ اللَّهِ فَقُلْتُ نَعَمْ اِنَّ جَدَّکَ تَحْتَ الْکِساَّءِ فَاَقْبَلَ الْحَسَنُ
جدم رسول خدا است گفتم : آرى همانا جد تو در زیر کساء است پس حسن بطرف
نَحْوَ الْکِساَّءِ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْکَ یا جَدّاهُ یا رَسُولَ اللَّهِ اَتَاْذَنُ لى اَنْ
کساء رفت و گفت : سلام بر تو اى جد بزرگوار اى رسول خدا آیا به من اذن مى دهى
اَدْخُلَ مَعَکَ تَحْتَ الْکِساَّءِ فَقالَ وَعَلَیْکَ السَّلامُ یا وَلَدى وَی
که وارد شوم با تو در زیر کساء؟ فرمود: بر تو باد سلام اى فرزندم و اى
صاحِبَ حَوْضى قَدْ اَذِنْتُ لَکَ فَدَخَلَ مَعَهُ تَحْتَ الْکِساَّءِ فَما کانَتْ
صاحب حوض من اذنت دادم پس حسن با آن جناب بزیر کساء رفت
اِلاّ ساعَهً وَاِذا بِوَلَدِىَ الْحُسَیْنِ قَدْ اَقْبَلَ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْکِ یا اُمّاهُ
ساعتى نگذشت که فرزندم حسین وارد شد و گفت : سلام بر تو اى مادر
فَقُلْتُ وَعَلَیْکَ السَّلامُ یا وَلَدى وَیا قُرَّهَ عَیْنى وَثَمَرَهَ فُؤ ادى فَقالَ
گفتم : بر تو باد سلام اى فرزند من و اى نور دیده ام و میوه دلم فرمود:
لى یا اُمّاهُ اِنّىَّ اَشَمُّ عِنْدَکِ راَّئِحَهً طَیِّبَهً کَاَنَّها راَّئِحَهُ جَدّى رَسُولِ
مادر جان من در نزد تو بوى خوشى استشمام مى کنم گویا بوى جدم رسول
اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ فَقُلْتُ نَعَمْ اِنَّ جَدَّکَ وَاَخاکَ تَحْتَ الْکِساَّءِ
خدا (ص)است گفتم آرى همانا جد تو و برادرت در زیر کساء هستند
فَدَنَى الْحُسَیْنُ نَحْوَ الْکِساَّءِ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْکَ یا جَدّاهُ اَلسَّلامُ
حسین نزدیک کساء رفته گفت : سلام بر تو اى جد بزرگوار، سلام
عَلَیْکَ یا مَنِ اخْتارَهُ اللَّهُ اَتَاْذَنُ لى اَنْ اَکُونَ مَعَکُما تَحْتَ الْکِساَّءِ
بر تو اى کسى که خدا او را برگزید آیا به من اذن مى دهى که داخل شوم با شما در زیر کساء
فَقالَ وَعَلَیْکَ السَّلامُ یا وَلَدى وَیا شافِعَ اُمَّتى قَدْ اَذِنْتُ لَکَ فَدَخَلَ
فرمود: و بر تو باد سلام اى فرزندم و اى شفاعت کننده امتم به تو اذن دادم پس او نیز با
مَعَهُما تَحْتَ الْکِساَّءِ فَاَقْبَلَ عِنْدَ ذلِکَ اَبُوالْحَسَنِ عَلِىُّ بْنُ اَبى طالِبٍ
آن دو در زیر کساء وارد شد در این هنگام ابوالحسن على بن ابیطالب وارد شد
وَقالَ السَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ فَقُلْتُ وَعَلَیْکَ السَّلامُ یا اَبَ
و فرمود سلام بر تو اى دختر رسول خدا گفتم : و بر تو باد سلام اى ابا
الْحَسَنِ وَ یا اَمیرَ الْمُؤْمِنینَ فَقالَ یا فاطِمَهُ اِنّى اَشَمُّ عِنْدَکِ رائِحَهً
الحسن و اى امیر مؤ منان فرمود: اى فاطمه من بوى خوشى نزد تو استشمام مى کنم
طَیِّبَهً کَاَنَّها راَّئِحَهُ اَخى وَابْنِ عَمّى رَسُولِ اللَّهِ فَقُلْتُ نَعَمْ ها هُوَ مَعَ
گویا بوى برادرم و پسر عمویم رسول خدا است ؟ گفتم : آرى این او است که
وَلَدَیْکَ تَحْتَ الْکِساَّءِ فَاَقْبَلَ عَلِىُّ نَحْوَ الْکِساَّءِ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْکَ
با دو فرزندت در زیر کساء هستند پس على نیز بطرف کساء رفت و گفت سلام بر تو
یا رَسُولَ اللَّهِ اَتَاْذَنُ لى اَنْ اَکُونَ مَعَکُمْ تَحْتَ الْکِساَّءِ قالَ لَهُ وَعَلَیْکَ
اى رسول خدا آیا اذن مى دهى که من نیز با شما در زیر کساء باشم رسول خدا به او فرمود: و بر تو
السَّلامُ یا اَخى یا وَصِیّى وَخَلیفَتى وَصاحِبَ لِواَّئى قَدْ اَذِنْتُ لَکَ
باد سلام اى برادر من و اى وصى و خلیفه و پرچمدار من به تو اذن دادم
فَدَخَلَ عَلِىُّ تَحْتَ الْکِساَّءِ ثُمَّ اَتَیْتُ نَحْوَ الْکِساَّءِ وَقُلْتُ اَلسَّلامُ
پس على نیز وارد در زیر کساء شد، در این هنگام من نیز بطرف کساء رفتم و عرض کردم سلام
عَلَیْکَ یا اَبَتاهُ یا رَسُولَ اللَّهِ اَتَاْذَنُ لى اَن اَکُونَ مَعَکُمْ تَحْتَ الْکِساَّءِ
بر تو اى پدرجان اى رسول خدا آیا به من هم اذن مى دهى که با شما در زیر کساء باشم ؟
قالَ وَعَلَیْکِ السَّلامُ یا بِنْتى وَیا بَضْعَتى قَدْ اَذِنْتُ لَکِ فَدَخَلْتُ تَحْتَ
فرمود: و بر تو باد سلام اى دخترم و اى پاره تنم به تو هم اذن دادم ، پس من نیز به زیر
الْکِساَّءِ فَلَمَّا اکْتَمَلْنا جَمیعاً تَحْتَ الْکِساَّءِ اَخَذَ اَبى رَسُولُ اللَّهِ
کساء رفتم ، و چون همگى در زیر کساء جمع شدیم پدرم رسول خدا
بِطَرَفَىِ الْکِساَّءِ وَاَوْمَئَ بِیَدِهِ الْیُمْنى اِلَى السَّماَّءِ وَقالَ اَللّهُمَّ اِنَّ
دو طرف کساء را گرفت و با دست راست بسوى آسمان اشاره کرد و فرمود: خدایا
هؤُلاَّءِ اَهْلُ بَیْتى وَخاَّصَّتى وَحاَّمَّتى لَحْمُهُمْ لَحْمى وَدَمُهُمْ دَمى
اینانند خاندان من و خواص ونزدیکانم گوشتشان گوشت من و خونشان خون من است
یُؤْلِمُنى ما یُؤْلِمُهُمْ وَیَحْزُنُنى ما یَحْزُنُهُمْ اَنَا حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَهُمْ
مى آزارد مرا هرچه ایشان را بیازارد وبه اندوه مى اندازد مراهرچه ایشان را به اندوه در آورد من در جنگم با هر که با ایشان بجنگد
وَسِلْمٌ لِمَنْ سالَمَهُمْ وَعَدُوُّ لِمَنْ عاداهُمْ وَمُحِبُّ لِمَنْ اَحَبَّهُمْ اِنَّهُمْ
و در صلحم با هر که با ایشان درصلح است ودشمنم باهرکس که با ایشان دشمنى کند و دوستم با هر کس که ایشان را دوست دارد
مِنّى وَاَ نَا مِنْهُمْ فَاجْعَلْ صَلَواتِکَ وَبَرَکاتِکَ وَرَحْمَتَکَ وَغُفْرانَکَ
اینان از منند و من از ایشانم پس بفرست درودهاى خود و برکتهایت و مهرت و آمرزشت
وَرِضْوانَکَ عَلَىَّ وَعَلَیْهِمْ وَاَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَطَهِّرْهُمْ تَطْهیراً
و خوشنودیت را بر من و بر ایشان و دور کن از ایشان پلیدى را و پاکیزه شان کن بخوبى
فَقالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ یا مَلاَّئِکَتى وَیا سُکّانَ سَمواتى اِنّى ما خَلَقْتُ
پس خداى عزوجل فرمود: اى فرشتگان من و اى ساکنان آسمانهایم براستى که من نیافریدم
سَماَّءً مَبْنِیَّهً وَلا اَرْضاً مَدْحِیَّهً وَلا قَمَراً مُنیراً وَلا شَمْساً مُضِیَّئَهً وَل
آسمان بنا شده و نه زمین گسترده و نه ماه تابان و نه مهر درخشان و نه
فَلَکاً یَدُورُ وَلا بَحْراً یَجْرى وَلا فُلْکاً یَسْرى اِلاّ فى مَحَبَّهِ هؤُلاَّءِ
فلک چرخان و نه دریاى روان و نه کشتى در جریان را مگر بخاطر دوستى این
الْخَمْسَهِ الَّذینَ هُمْ تَحْتَ الْکِساَّءِ فَقالَ الاَْمینُ جِبْراَّئیلُ یا رَبِّ وَمَنْ
پنج تن اینان که در زیر کسایند پس جبرئیل امین عرض کرد: پروردگارا کیانند
تَحْتَ الْکِساَّءِ فَقالَ عَزَّوَجَلَّ هُمْ اَهْلُ بَیْتِ النُّبُوَّهِ وَمَعْدِنُ الرِّسالَهِ
در زیر کساء؟ خداى عزوجل فرمود: آنان خاندان نبوت و کان رسالتند:
هُمْ فاطِمَهُ وَاَبُوها وَبَعْلُها وَبَنُوها فَقالَ جِبْراَّئیلُ یا رَبِّ اَتَاْذَنُ لى اَنْ
آنان فاطمه است و پدرش و شوهر و دو فرزندش جبرئیل عرض کرد: پروردگارا آیا به من هم اذن مى دهى
اَهْبِطَ اِلَى الاَْرْضِ لاَِکُونَ مَعَهُمْ سادِساً فَقالَ اللَّهُ نَعَمْ قَدْ اَذِنْتُ لَکَ
که به زمین فرود آیم تا ششمین آنها باشم خدا فرمود: آرى به تو اذن دادم
فَهَبَطَ الاَْمینُ جِبْراَّئیلُ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْکَ یا رَسُولَ اللَّهِ الْعَلِىُّ
پس جبرئیل امین به زمین آمد و گفت : سلام بر تو اى رسول خدا، (پروردگار) علىّ
الاَْعْلى یُقْرِئُکَ السَّلامَ وَیَخُصُّکَ بِالتَّحِیَّهِ وَالاِْکْرامِ وَیَقُولُ لَکَ
اعلى سلامت مى رساند و تو را به تحیت و اکرام مخصوص داشته و مى فرماید:
وَعِزَّتى وَجَلالى اِنّى ما خَلَقْتُ سَماَّءً مَبْنِیَّهً وَلا اَرْضاً مَدْحِیَّهً وَل
به عزت و جلالم سوگند که من نیافریدم آسمان بنا شده و نه زمین گسترده و نه
قَمَراً مُنیراً وَلا شَمْساً مُضَّیئَهً وَلا فَلَکاً یَدُورُ وَلا بَحْراً یَجْرى وَل
ماه تابان و نه مهر درخشان و نه فلک چرخان و نه دریاى روان و نه کشتى در
فُلْکاً یَسْرى اِلاّ لاَِجْلِکُمْ وَمَحَبَّتِکُمْ وَقَدْ اَذِنَ لى اَنْ اَدْخُلَ مَعَکُمْ
جریان را مگر براى خاطر شما و محبت و دوستى شما و به من نیز اذن داده است که با شما
فَهَلْ تَاْذَنُ لى یا رَسُولَ اللَّهِ فَقالَ رَسُولُ اللَّهِ وَعَلَیْکَ السَّلامُ ی
در زیر کساء باشم پس آیا تو هم اى رسول خدا اذنم مى دهى ؟ رسول خدا(ص ) فرمود و بر تو باد سلام اى
اَمینَ وَحْىِ اللَّهِ اِنَّهُ نَعَمْ قَدْ اَذِنْتُ لَکَ فَدَخَلَ جِبْراَّئیلُ مَعَنا تَحْتَ
امین وحى خدا آرى به تو هم اذن دادم پس جبرئیل با ما وارد در زیر
الْکِساَّءِ فَقالَ لاَِبى اِنَّ اللَّهَ قَدْ اَوْحى اِلَیْکُمْ یَقُولُ اِنَّما یُریدُ اللَّهُ
کساء شد و به پدرم گفت : همانا خداوند بسوى شما وحى کرده و مى فرماید: ((حقیقت این است که خدا مى خواهد
لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً فَقالَ عَلِىُّ لاَِبى
پلیدى (و ناپاکى ) را از شما خاندان ببرد و پاکیزه کند شما را پاکیزگى کامل )) على علیه السلام به پدرم گفت :
یا رَسُولَ اللَّهِ اَخْبِرْنى ما لِجُلُوسِنا هذا تَحْتَ الْکِساَّءِ مِنَ الْفَضْلِ عِنْدَ
اى رسول خدا به من بگو این جلوس (و نشستن ) ما در زیر کساء چه فضیلتى (و چه شرافتى ) نزد
اللَّهِ فَقالَ النَّبِىُّ وَالَّذى بَعَثَنى بِالْحَقِّ نَبِیّاً وَاصْطَفانى بِالرِّسالَهِ نَجِیّاً
خدا دارد؟ پیغمبر(ص ) فرمود: سوگند بدان خدائى که مرا به حق به پیامبرى برانگیخت و به رسالت و نجات دادن (خلق )
ما ذُکِرَ خَبَرُنا هذا فى مَحْفِلٍ مِنْ مَحافِلِ اَهْلِ الاَْرْضِ وَفیهِ جَمْعٌ مِنْ
برگزید که ذکر نشود این خبر (و سرگذشت ) ما در انجمن و محفلى از محافل مردم زمین که در آن گروهى از
شَیعَتِنا وَمُحِبّینا اِلاّ وَنَزَلَتْ عَلَیْهِمُ الرَّحْمَهُ وَحَفَّتْ بِهِمُ الْمَلاَّئِکَهُ
شیعیان و دوستان ما باشند جز آنکه نازل شود بر ایشان رحمت (حق ) و فرا گیرند ایشان را فرشتگان
وَاسْتَغْفَرَتْ لَهُمْ اِلى اَنْ یَتَفَرَّقُوا فَقالَ عَلِىُّ اِذاً وَاللَّهِ فُزْنا وَ فازَ شیعَتُن
و براى آنها آمرزش خواهند تا آنگاه که از دور هم پراکنده شوند، على (که این فضیلت را شنید) فرمود: با این ترتیب به خدا سوگند ما
وَرَبِّ الْکَعْبَهِ فَقالَ النَّبِىُّ ثانِیاً یا عَلِىُّ وَالَّذى بَعَثَنى بِالْحَقِّ نَبِیّاً
رستگار شدیم و سوگند به پروردگار کعبه که شیعیان ما نیز رستگار شدند، دوباره پیغمبر فرمود: اى على سوگند بدانکه مرا بحق به نبوت
وَاصْطَفانى بِالرِّسالَهِ نَجِیّاً ما ذُکِرَ خَبَرُنا هذا فى مَحْفِلٍ مِنْ مَحافِلِ
برانگیخت و به رسالت و نجات دادن (خلق ) برگزید ذکر نشود این خبر (و سرگذشت ) ما درانجمن ومحفلى از محافل
اَهْلِ الاَْرْضِ وَفیهِ جَمْعٌ مِنْ شیعَتِنا وَمُحِبّینا وَفیهِمْ مَهْمُومٌ اِلاّ
مردم زمین که در آن گروهى از شیعیان و دوستان ما باشند و در میان آنها اندوهناکى باشد جز
وَفَرَّجَ اللَّهُ هَمَّهُ وَلا مَغْمُومٌ اِلاّ وَکَشَفَ اللَّهُ غَمَّهُ وَلا طالِبُ حاجَهٍ اِلاّ
آنکه خدا اندوهش را برطرف کند و نه غمناکى جز آنکه خدا غمش را بگشاید و نه حاجتخواهى باشد جز آنکه
وَقَضَى اللّهُ حاجَتَهُ فَقالَ عَلِىُّ اِذاً وَاللَّهِ فُزْنا وَسُعِدْنا وَکَذلِکَ
خدا حاجتش را برآورد، على گفت : بدین ترتیب به خدا سوگند ما کامیاب و سعادتمند شدیم و هم چنین
شیعَتُنا فازُوا وَسُعِدُوا فِى الدُّنْیا وَالاْخِرَهِ وَرَبِّ الْکَعْبَه
سوگند به پروردگار کعبه که شیعیان ما نیز رستگار شدند