خلاصه داستان قسمت ۱۱ سریال ترکی معصومیت Masumiyet + پخش صوت

در این مطلب از سایت جدولیاب شاهد خلاصه داستان قسمت ۱۱ سریال ترکی معصومیت Masumiyet هستید، برای خواندن این مطلب با ما همراه باشید. سریال ترکی معصومیت در ژانر درام، جنایی به کارگردانی عمور آتای و تهیه کنندگی فاروک تورگوت ساخته شده است. نویسندگی این سریال ترکیه ای بر عهده سیرما یانیک می باشد‌. بازیگران اصلی سریال معصومیت (Masumiyet) عبارتندا؛ ایلیدا الیشان در نقش اِلا، سرکای توتونجو در نقش ایلکر، دنیز چاکیر در نقش بهار، دنیز ایشین در نقش ایرم، هولیا اوشار در نقش هاله، مهمت اسلانتوق در نقش هارون و …

قسمت ۱۱ سریال ترکی معصومیت
قسمت ۱۱ سریال ترکی معصومیت

وقتی ایرم از پدرش می خواهد تا شب برای شام به خانه شان بیاید، هارون قبول نمی کند. اسماعیل به خاطر این موضوع، دوباره غر زدن هایش را شروع می کند و می گوید: «طرف حق داره! نمیخواد اعتبارش خدشه دار شه. از ما خجالت میکشه که حتی نمیخواد با ما عکس داشته باشه! »
موقع دادگاه بعدی، وکیل الا، ویدیویی را نشان می دهد که ایرم مست، در یک کلاب سراغ مردی می رود و به او می گوید که در ازای گرفتن پول، باید حسابی از خجالت الا در بیاید و تقصیر را هم گردن ایلکر بیندازد. همه با شنیدن این موضوع شوکه می شوند و ایرم که ترسیده را هم بازداشت می کنند. با این حال، هاله مقابل دوربین خبرنگاران می گوید که خانواده شان تا لحظه ی آخر پشت عروسشان است تا حفظ آبرو کند.

ایرم مقابل پلیس می گوید که شبی همراه ایلکر به کلاب رفته اند و از خودشان استوری گذاشته که باعث شده الا استوری را ببیند و فورا آدرس را پیدا کند و آنجا بیاید. بعد هم در نبود او سراغ ایلکر رفته و تهدیدش کرده بود که حساب این کار را باید پس بدهد. ایرم با حرص می گوید: «اون دختر بچه تمام شب جلوی من میرقصید و تو چشام نگاه میکرد! » و تعریف می کند که وقتی الا به دستشویی رفته، دنبالش کرده و در حالی که حسابی مست و عصبانی بوده، گوشواره ی گوش او را کنده که باعث شده گوش الا خونریزی کند و شش تا بخیه بخورد… ایرم با گریه می گوید: «من اون شب مست بودم که اون حرفارو به اون مرد زدم. وگرنه قصدم جدی نبود. »
ایرم با دیدن ایلکر با پشیمانی از او معذرت خواهی می کند اما ایلکر با عصبانیت می گوید: «برنامه بعدیت چیه؟ چون اعصابت رو خرد کرده بودم یه قاتل انداختی دنبالم؟! » هارون به او می گوید: «همه مون خوب میدونیم داری کاری میکنی تمام گناه رو تقصیر ایرم بندازی! » ایلکر جواب میدهد: «دختر تو خطرناک و بیماره! »

و به سمت در خروجی می رود. ایرم دنبال ایلکر می رود اما ایلکر با عصبانیت او را پس میزند.
حالا تمام خبرها و مردم طرفدار ایلکر هستند و ایرم را مقصر میدانند. حتی فالوئرهای ایرم به صورت ریزش پیدا می کنند که باعث ناراحتی او می شود.
هارون و وکیل ایرم تمام تلاششان را می کنند تا آن مرد را که به بلغارستان فرار کرده پیدا کنند که تکلیف این موضوع روشن بشود. اما پشت این قضیه هم هاله قرار دارد که به کمک بانو و با دادن وعده های بسیار به مرد، او به بلغارستان فرستاده تا پیدایش نکنند.
هانده گوشی دوم الا را که در خیابان پیدا کرده بود را به دست بانو میدهد تا در ازای آن پول بگیرد. بانو هم گوشی را به دست هاله می رساند. هاله گوشی را داخل دریا می اندازد و از شرش راحت می شود تا کسی نتواند با استفاده از پیام های گوشی پسرش را مقصر نشان بدهد!

مدتی قبل، وقتی ایرم باعث بخیه خوردن گوش الا شده بود، پدرش از او خواسته بود تا تاوان اشتباهش را بدهد و همان شب به در خانه ی الا می روند. هارون از ایرم می خواهد تا از الا معذرت خواهی بکند. ایرم سکوت می کند که الا برای این که به او حرص بدهد با لبخندی که به لب دارد، پانسمان گوشش را نشان میدهد. ایرم هم انگشتر نامزدی اش را نشان او میدهد و به آرامی معذرت می خواهد. این کار حسابی به الا برمی خورد و برای این که تلافی کارش را سرش در بیاورد گوشی اش را بیرون می آورد و تصمیم می گیرد به ایلکر زنگ بزند.
هارون بالاخره راضی می شود به خاطر دخترش به مهمانی شام ایلگازها برود. اسماعیل به او متلک می اندازد و می گوید: «مگه تو همونی نیستی که وقتی بهت احتیاج داشتیم باهامون سر یه میز نمینشستی؟ حالا به خاطر دخترت هرکاری که لازمه انجام میدی. »

هارون سکوت می کند. این عکس به ظاهر صمیمی در مجازی پخش می شود تا نشان بدهد خانواده ها با هم مشکلی ندارند.
تیمور در کافه تریای بیمارستان با بانو قرار می گذارد. او حتی به پول هایی که اسماعیل ایلگاز برایش می فرستد تا سکوت کند دست نزده. امل خواهر او اتفاقی آن دو را می بیند و بهار را صدا میزند تا خودش شاهد باشد. همان موقع بانو با تمسخر به تیمور می گوید: «قیافه ای که نتونستی واسه زنت بگیری رو واسه من میگیری. اون زنت یه ذره هم عقل تو کله ش نیست. » بهار حرف های او را می شنود و جلو رفته و روی هردو لیوان قهوه شان را خالی می کند. تیمور که ترسیده می گوید: «دختره خواست باهام حرف بزنه مجبور شدم باهاش هم کلام شم جز این نیست! » بهار با عصبانیت سکوت می کند و چیزی نمی گوید.
دکتر به بهار خبر خوش مرخص شدن الا تا فردا صبح را میدهد…

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی معصومیت + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا