معنی تیزهوشی
لغت نامه دهخدا
تیزهوشی. (حامص مرکب) هوشیاری. هوشمندی. باهوشی. تیزویری. تیزهشی. (فرهنگ فارسی معین):
تا جهان داشت تیزهوشی کرد
بی مصیبت سیاه پوشی کرد.
نظامی.
برگفت ز راه تیزهوشی
افسانه ٔ آن زبان فروشی.
نظامی.
رجوع به تیزهوش و تیز و دیگر ترکیبهای آن شود.
فرهنگ عمید
هوشیاری، زرنگی،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
ذکاوت، زیرکی، سرعت انتقال، هوشمندی،
(متضاد) کندهوشی
فارسی به انگلیسی
Acuity, Acumen, Aptitude, Ingenuity, Intellect
فرهنگ فارسی هوشیار
هوشیاری هوشمندی باهوشی تیروپری.
معادل ابجد
738