معنی طمعکار

لغت نامه دهخدا

طمعکار

طمعکار. [طَ م َ] (ص مرکب) طامع. طماع. حریص:
پیش راه حرص پیری چوب نتواند گذاشت
بیشتر دست طمعکار از عصا گردد بلند.
صائب.
- امثال:
طمعکار رنگش زرد است.

حل جدول

طمعکار

حریص، طماع

آزمند


حریص و طمعکار

آزمند


آزمند و حریض

طمعکار

فرهنگ فارسی هوشیار

طمعکار

(صفت) طماع حریص.


طماع

حریص، طمعکار


کام طبع

حریص، طمعکار، آزمند


آزمند

حریص، مولع، شره، طمعکار

واژه پیشنهادی

طمعکار

آزجوی


کنایه از طمعکار

دندان گرد

کف خار

حریص


حریص و طمعکار

دندان گرد

مترادف و متضاد زبان فارسی

طمع‌کار، طمعکار

آزپیشه، آزمند، حریص، طماع طمع‌ورز،
(متضاد) قانع

معادل ابجد

طمعکار

340

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری