معنی پریشانحالی
حل جدول
آشفتگی
فارسی به انگلیسی
Adversity
مترادف و متضاد زبان فارسی
بینوایی، تنگدستی، تهیدستی، آشفتهخاطری، دلتنگی، ملالت،
(متضاد) رفاهزدگی
بینوایی
اسم احتیاج، پریشانحالی، تنگدستی، تهیدستی، فقر، مستمندی، ناداری، نیازمندی،
(متضاد) توانگری، غنا
فرهنگ عمید
شوریدگی، عاشقی، پریشانحالی، حالت آشفته بودن، عصبانیت، درهموبرهم بودن، بینظمی،
پریشان حالی
بدحالی: دوست آن دانم که گیرد دست دوست / در پریشانحالی و درماندگی (سعدی: ۷۱)،
بدبختی،
تنگدستی،
معادل ابجد
612