ابیاتی با شروع حرف ر برای مشاعره

مسابقه مشاعره نیز به این ترتیب است که شعری که خوانده می شود نفر بعد با آخرین حرف آمده در مصرع دوم باید بیت خود را آغاز کنید در غیر این صورت بازنده خواهد بود.

ابیاتی با شروع حرف ر برای مشاعره

شروع بیت با حرف ر

شعرهای بسیاری هستند که شروع بیت با حرف ر می باشد. ما در این مطلب تعدادی از این بیت ها را که با حرف ر آغاز می شوند را آورده ایم.

شعر با ر

راز درون پرده ز رندان مست پرس

کاین حال نیست زاهد عالی مقام را

حافظ

رسم عاشق نیست با یک دل دو دلبر داشتن

یا زجانان یا زجان باید که دل برداشتن

حافظ

روزگارست که گه عزت دهد گه خار دارد

چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

راه پنهانی میخانه نداند همه کس

جز من و زاهد و شیخ و دوسه رسوای دگر

حافظ

راز ی که بر غیر نگفتیم و نگوییم

با دوست بگوییم که او محرم راز است

حافظ

رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار

کار ملک است آنکه تدبیر و تامل بایدش

حافظ

رواق منظر چشم من آشیانه توست

کرم نما و فرود آ که خانه خانه ی توست

حافظ

راستی گویم به سروی ماند این بالای تو

در عبارت می نیاید چهره ی زیبای تو

رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس

گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت

حافظ

روزی گرت غمی برسد تنگدل مباش

رو شکر کن  مبادا که بد بدتر شود

سعدی

روز محشر که سر از خاک لحد برداریم

نام نیکوی تو نقش است به پیشانی ما

ضمیری اصفهانی

روز ماه رمضان زلف میفشان که فقیه

می خورد روزه ی خود را به گمانی که شب است

شاطر عباس صبوحی

روزی که میگرفتند پیمان ز نسل آدم

عشق از میان ذرات در جستجوی ما بود

غبار همدانی

روزی که به عجر آدم افتاد

از عرش خدا تو را فرستاد

تا با تو به سوز و ساز باشد

وقت خوش او نماز باشد

آقای براتی پور

راهی بزن که آهی بر ساز ان توان زد
شعری بخوان که با آن رطل گران توان زد

روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست
منت خاک درت بر بصری نیست که نیست

روز و شب خوابم نمی آید به چشم غم پرست
بس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمع
(حافظ)

روز تویی،روزه تویی،حاصل دریوزه تویی
آب تویی کوزه تویی آب ده این بار مرا

روزها گر رفت گو رو باک نیست
تو بمان ای انکه چون تو پاک نیست
(مولوی)

رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود
رهرو آنست که آهسته و پیوسته رود

روزی که گل آدم و حوا بسرشتند
بر نام حسین ابن علی گریه نوشتند
فرمود نبی در صفت گریه کنانش
والله که این طایفه از اهل بهشتند

روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خواست
و اندر طلب طعمه پر و بال بیاراست

رقیب گر هنر هم دزدد از من من نخواهد شد
به گلخن گر چه گل هم بشکفد گلشن نخواهد شد
استاد شهریار

روح من نیز به دنبال تو گیرد پرواز
دگر از صحبت این دلشده سیر آمده است
استاد شهریار

رندم و شهره به شوریدگی و شیدایی
شیوه ام چشم چرانی و قدح پیمایی

استاد شهریار

رود از دیده چو با یاد منش اشک ندامت
لاله از خاکم و از کالبدم ناله برآید
استاد شهریار

روزه ی هجر شکستیم و هلال ابرویی
منظر افروز شب عید وصالی کردیم

استاد شهریار

روی در کعبه ی این کاخ کبود آمده ایم
چون کواکب به طواف و به درود آمده ایم

استاد شهریار

راه دل عشاق زد آن چشم خماری
پیداست از این شیوه که مست است شرابت 
حافظ

روز روشن به خود از عشق تو کردم چو شب تار
به امیدی که تو هم شمع شب تار من آئی

 

 

 

بیشتر بخوانید :

ابیاتی با شروع حرف ذ برای مشاعره

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا