ابیاتی با شروع حرف س برای مشاعره
مسابقه مشاعره نیز به این ترتیب است که شعری که خوانده می شود نفر بعد با آخرین حرف آمده در مصرع دوم باید بیت خود را آغاز کنید در غیر این صورت بازنده خواهد بود.
شروع بیت با حرف س
شعر با س
سبکباران به شور آیند از هر حرف بی مغزی
به فریاد آورد اندک نسیمی هر نیستان را
صائب تبریزی
سایه ای بر دل ریشم فکن ای گنج روان
که من این خانه به سودای تو ویران کردم
حافظ
سرشب به سر فکر تاراج داشت
سحر گه نه تن سر نه سر تاج داشت
به یک گردش چرخ نیلوفری
نه نادر به جا ماند و نه نادری
میرزا مهدی کلانتری
سالها از پی مقصود به جان گردیده ایم
یار در خانه و ما دور جهان گردیده ایم
حافظ
ساقی ازل چو از محبت دم زد
این قرعه به نام زاده ی آدم زد
بگرف یکی جام زخمخانه عشق
یک جرعه فشاند و عالمی برهم زد
سایه طوبی و دلجویی حور و لب حوض
به هوی سر کوی تو برفت از یادم
حافظ
سرتا سر آفاق به هاون سودن
نه طاق فلک به خون دل اندودن
صد سال دگر اسیر زندان بودن
به زانکه دمی همدم نادان بودن
ساقی ارباده از این دست به جام اندازد
عارفان را همه در شرب مدام اندازد
حافظ
سرگشته چو پرگار همه عمر دودیم
آخر به همان نقطه که بودیم رسیدیم
امام فخر رازی
سیزده را همه عالم بدر از شهر امروز
من خود ان سیزدهم کز همه عالم بدرم
استاد شهریار
سالها رفت و ز یادم نرود دوست هنوز
تا چه کردم که مرا دشمن جان اوست هنوز
مشفق کاشانی
سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی
چه خیال ها گذر کرد و گذر نکرد خوابی
سعدی
سخت می ترسم به حیرت انتظارم بگذرد
رفته باشم از خود آن ساعت که یارم بگذرد
الهی تبریزی
سرا پا اگر زردو پژمرده ایم
ولی دل به پاییز نسپرده ایم
قیصر امین پور
سبک بالان خرامیدند و رفتند
مرا بیچاره نامیدند و رفتند
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
ساقیا امشب ز مینای رخت مستم
چشم من بر جام تو، پیمانه در دستم
سرخوش ز سبوی غم پنهانی خویشم
چون زلف تو سرگرم پریشانی خویشم
(مقام معظم رهبری)
ساروان بار من افتاد خدا را مددی
که امید کرمم همره این محمل کرد
سلام ای انتظار آفرینش
سلام ای آرزوی اهل بینش
سائلت را ز در خانه خود رد منما
قطع احسان مکن ای ماه شب کامل ما
سحر با باد میگفتم حدیث آرزومندی
خطاب آمد که واصل شو به الطاف خداوندی
سر برآرید حریفان که سبویی بزنیم
خواب را رخت به پیچیم و بسویی بزنیم
(شهریار)
سری به پای تو گر میرود رضای منست
رضای مدعیان جو که مدعای منست
(وصال شیرازی)
سایه زآتشکده ماست فروغ مه و مهر
وه از این آتش روشن که به جان من و توست
(ابتهاج)
سود بازار محبت همه آه سرد است
تا نکوشید پی گرمی بازار کسی
(شهریار)
سوزی و ناله بیجا نکنی ای دل زار
خوب با شمع شدی همدل و همکار امشب
(عماد)
سوز و سازت به اشک من ماند
که کشد پرده از رخ رازت
(شهریار)
سالها با بار پیری خم شدم در جستجویش
تا بچاه گور هم رفتم نشد پیدا جوانی
(شهریار )
سروی شدم به دولت آزادگی که سر
با کس فرو نیاورد این طبع سرکشم
(شهریار )
ساز صبا به ناله شبی گفت شهریار
این کار توست من همه جور تو میکشم
(شهریار )
سه تار مطرب شوقم گسسته سیم جانسوزم
شبان وادی عشقم شکسته نای نالانم
(شهریار )
سلامت آن سوی قافست و آزادی در آن وادی
نشان منزل سیمرغ از شاهین شکاران پرس
(شهریار )
ساحل نجاتی هست ای غریق دریادل
تا خراج بستانی زین خلیج طوفانی
(شهریار )
سرورانت مگر از سرو روانت زادند
که در آفاق بلندند و به نام ای شیراز
(شهریار )
سرو بلند من که به دادم نمی رسی
دستم اگر رسد به خدا می رسانمت
(شهریار )
سر برآور ز دل خاک و ببین نسل جوان
که مریدانه به پابوسی پیر آمده است
(شهریار )
سپر صلح و صفا دارم و شمشیر محبت
با تو آن پنجه نبینم که به پیکار من آیی
(شهریار )
سرو من گل بنوازد دل پروانه و بلبل
گر تو هم یادت از این قمری بی بال و پر آید
(شهریار )
ساز در دست تو سوز دل من میگوید
من هم از دست تو دارم گله چون ساز امشب
(شهریار )
سال و فال وحال و مال و اصل و نسل وتخت وبخت
بادت اندر شهریاری بر قرارو بر دوام
سالها رفت و ز یادم نرود دوست هنوز
ا چه کردم که مرا دشمن جان اوست هنوز
بیشتر بخوانید :
ابیاتی با شروع حرف ز برای مشاعره