خلاصه استان قسمت ۱۲ سریال ترکی بن بست قلب Yürek Çikmazi

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۲ سریال ترکی بن بست قلب را برایتان گذاشته ایم، تا قسمت آخر سریال همراهمان باشید. سریال بن بست قلب به کارگردانی بهادیر اینجه و سردار گوزلکلی در سال ۲۰۲۲ ساخته شده است. این سریال محصول کشور ترکیه و در ژانر درام و خانوادگی می‌باشد. «بن بست قلب»، داستان خانواده ای است که از روستایی به استانبول کوچ می کنند. جنت که از زمان جوانی همیشه روی پای خودش ایستاده، با ییلماز ازدواج می کند و از روستای خود به استانبول می آید. خشونت ییلماز در طی سال ها باعث می شود جنت به سراغ وکیلی به نام زینب برود و پس از این اتفاق، زندگی خانواده آن ها برای همیشه تغییر می کند. در این سریال عایشه بینگل، ایرم هلواچی اوغلو، دیلارا آکسویک، بیهتر دینچل و جمال توکتاش به هنرمندی پرداخته‌اند.

قسمت ۱۲ سریال ترکی بن بست قلب
قسمت ۱۲ سریال ترکی بن بست قلب

قسمت ۱۲ سریال ترکی بن بست قلب

بیرسن با پریهان در حال مرتب کردن اتاق جنت هستند که تمام لباس‌هایش را جمع کنند و به مستحقان بدن اونجا پیراهن زردی را می‌بینند که پریهان میگه اینو من واسش دوختم هنوز نگهش داشته و لبخند می‌زنه تایید می‌کنه و میگه خیلی دوسش داشت ولی یه بار بیشتر نتونست بپوشه سپس به یاد میاره که در گذشته به یک عروسی رفته بودن و مادرش آن پیراهن را پوشیده بود وقتی ییلماز وارد عروسی میشه ازش می‌خواد پاشن برقصن اما جنت میگه زشته جلوی همه ییلماز میگه چی زشته؟ عروسیه دیگه و با جنت و بچه‌هایش وسط میرن و شروع به رقصیدن می‌کنند ولی وقتی به خانه برمی‌گردن ییلماز به جنت میگه که پاشه بازم واسش برقصه اما جنت میگه بچه‌ها می‌خوان بخوابن و ییلماز تو اتاق شروع می‌کنه به کتک زدن جنت که میگه من می‌خواستم تو رو امتحان کنم ولی انگاری تو منتظر بودی و با این لباس جلوی همه رقصیدی و بهش میگه دیگه جرات داری لباسو بپوشی و برقصی؟ جنت میگه نه قسم می‌خورم دیگه نمی‌پوشمش. بیرسن با یادآوری این خاطره بغض می‌کنه و میگه این لباسو من به یادگار برمی‌دارم. خلیل خونه روبروی پدرش را اجاره می‌کنه و با فوندا شروع می‌کنند به تمیز کردن اونجا وقتی در حال ساندویچ خوردن هستند زینب به اونجا میره و با فهمیدن این موضوع که از پنجره کامل خونه ییلماز دیده میشه باهاش بحث و دعوا می‌کنه و میگه این کارا یعنی چی؟

سپس از حمله کردنش در شب گذشته به ییلماز میگه آنها با هم بحثشون میشه و در آخر خلیل با عصبانیت میگه اصلاً کی گفته تو وکیل ما باشی؟ نمی‌خوایم دیگه وکیلمون باشی زینب با دلخوری از اونجا میره شب خلیل به دم در خانه بیرسن میره و بهش میگه که خونه روبروئه باباشو اجاره کرده. سرای و یوسف خوشحال میشن ولی بیرسن میگه تو هیچ وقت به فکر ما نبودی اصلاً ما واست مهم نیستیم فقط به فکر انتقام گرفتنی سپس ازش می‌خواد دیگه به فکر کمک کردن به اونا نباشه خلیل ناراحت میشه و به سرای و یوسف میگه اگه دیگه تو خیابون منو دیدین سمتم نیاین چون دیگه غریبه‌ایم واسه هم و از آنجا میره. جانر میز وی آی پی در همان رستورانی که خلیل کار می‌کنه رزرو می‌کنه و با زینب به اونجا میرن سپس ازش می‌خواد تا از پرونده دست بکشه چون هیچ مدرکی وجود نداره و بچه‌هاش هم نمیان شهادت بدن و شکایتی ندارن فریده هم یه وکیل برای پدرش گرفته خودتو الکی خسته نکن اما زینب میگه من پا پس نمی‌کشم. جنت قبل از مرگش سه بقچه برای بچه‌هایش به یادگار گذاشته فریده که بقچه را از دست پریهان گرفته به خانه‌اش می‌بره اما نگاه نمی‌کنه ولی موقع خواب این فکر که چی تو اون بقچه هست مثل خوره تو مغزشه که در آخر باز می‌کنه یک روسری خونی هم از خودش گذاشته و با یه یادداشت که توش نوشته تو هیچ وقت منو نمی‌دیدی اما ازت خواهش می‌کنم الان منو ببین و منو به یاد بیار فریده گریه می‌کنه و به هم می‌ریزه….

بیشتر بخوانید؛

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی نشاط زندگی Hayatim Nesesi

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا