خلاصه داستان قسمت سوم سریال کره ای شبح را بگیر

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت سوم سریال کره ای شبح را بگیر که در ۲۳ قسمت ساخته شده و از شبکه پنج تهران پخش می شود، را می خوانید… با ما همراه باشید. داستان این سریال درباره ی زنی به نام یو ریونگ است که یک کارآگاه پلیس تازه کار می باشد. خواهر دوقلوی او مبتلا به اوتیسم ناپدید شده است و یو ریونگ برای یافتن خواهرش به تیم پلیس مترو می پیوندد تا او را پیدا کند. یو ریونگ دارای حس عدالت طلبی قوی و قوه ادراک ماوراء طببعی است. او از این حس و نیرو برای حل کردن پرونده ها استفاده می کند ولی اکثر اوقات بدلیل عجول بودن دچار دردسر می شود.

قسمت سوم سریال کره ای شبح را بگیر

خانم پلیس و رئیسش از راه می رسند و متوجه ماجرا می شوند، اما نمی تونن مجرم را دستگیر کنند و با اورژانس تماس می گیرند تاپیرمرد را ببرد و بعد هم رئیس پلیس با گشتن بسته های او متوجه میشه داخل همشون مواد مخدره و قاچاقچیا از صندوق امانات متروبرای جا به جایی بسته هاشون استفاده می کنند

خانم پلیس احساساتی شده و می خواد خودش داخل این پرونده هم ورود کنه که رئیسش جلوشو می گیره و میگه بهتره کمی هم به فکرخانواده اش که تو خونه منتظرشن باشه

خانم پلیس، یادداشت دختر پیرمرد را که روی ظرف غذا است را می بیند و با گریه به رئیسش میگه این قربانی ها هم خانواده دارند، تواین شرایط اگر به ما هم نتونن تکیه کنند، خیلی بدبختن و میره

رئیس پلیس بعد از خوندن نامه با پرستار مادرش تماس می گیره و میگه نامزد مادرم امروز نمی تونه بیاد و قطع می کنه بعد هم خودش بهدنبال کارمندش میره تا با هم پرونده را پیگیری کنند

خانم پلیس به یک بار رفته و هر چی مواد مخدر آن جا هست را با نمایش بر می دارد و به رئیسش میده تا به خروجی ۹ یکی از ایستگاهها برود

یوری یونگ کل اون ایستگاه را از ذهنش می گذارند و به رئیسش زنگ می زنه و آدرس جایی را بهش میده تا به اون جا بره و خودش را بهآن جا می رساند

رئیس پلیس به آن جا رسیده و همه کسانی که دنبالش بودند هم آن جا هستند و با هم درگیر می شوند که یوری یونگ سر می رسه و با آبیخ پرفشار ازشون پذیرایی می کنه و به اداره پلیس می برد

یوری یونگ شروع به بازجویی از یکی از آن ها می کنه ولی آن مرد حرف نمی زنه که رئیس پلیس با شمردن تک تک سال هایی که قرار توزندان بگذرونه تحریکش می کنه تا حرف بزنه

مرد ترسیده تعدادی اطلاعات به پلیس ها میده و منتظر تا کمکش کنند

آقایی درباره پیرمرد بسته رسان آسیب دیده تلفنی حرف می زند و می خواهد او را به جایی ببرد و پیرمرد که ترسیده را مسخره می کند

بلافاصله مردی که در دست پلیس ها بود، گوشیش زنگ می خوره و او همانی است که براش کار می کنه و طبق درخواست پلیس ها حرفمی زنه

یوری یونگ و رئیسش به دنبال اون تبهکار هستند و در حال بردن پیرمرد می بیننش و می خوان دستگیرش کنند که رئیس پلیس چاقو میخوره و یوری یونگ احساساتی میشه و به سمت مرد تبهکار شلیک می کنه که رئیسش از جاش بلند میشه و به سمتش میره و میگه چرابهش شلیک کردی که یوری یونگ گریه می کند و میگه من فکر کردم شما مردین و پا روی زمین می کوبد

بلاخره عملیات دستگیری تموم میشه و رئیس پلیس میگه بهتره همگی بریم خونه هامون و با خانواده هامون باشیم

مادر رئیس پلیس در اتاقش نشسته و غذا نمی خورد که که پسرش با تغییر قیافه به آن جا رفته و با خودش مرغ سرخ کرده می برد، ازطرفی دیگر یوری یونگ هم به خانه رفته و جای خالی خواهرش حسابی تو چشمش است و خاطراتش با او را مرور می کند

گروه جنایی امنیت مترو شبانه به مترو رفته اند و به دنبال شبح مترو هستند و خانم رئیس به کارمندش میگه تمامی شواهد را دوباره ازاول باید بگردیم تا بتونیم کاری انجام بدیم

سربازرس کو، جناب رئیس به بخش مالی بیمارستان رفته تا پول بده ولی کارتش موجودی نداره و صحبت می کنه و میگه تا چند روز آیندهپول را جور می کند، در همان زمان تلفنش زنگ می خوره که یکی از کارمنداش میگه افسر یو به خاطر شلیک بی مورد فردا باید برهدادگاه و او هم خودش به یوری یونگ زنگ می زنه و میگه شلیک بی موردش چه داستانی درست کرد

داخل دادگاه همه قصد مجازات و تعلیق افسر یو را دارند که با حمایت سربازرس کو کمی نرم می شوند ولی خود افسر یو میگه من اصلااز کاری که کردم پشیمون نیستم و ممکنه باز هم انجام بدم که همه شوکه می شوند اما خانم رئیس کل او را می بخشه و به جاش بخشیاز حقوق سربازرس کو را بخاطر این که خودش شلیک نکرده، کم می کند و اصرار های افسر یو هم کاری براش نمی کنه

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا