خلاصه داستان قسمت پنجم سریال کره ای شبح را بگیر

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت پنجم سریال کره ای شبح را بگیر که در ۲۳ قسمت ساخته شده و از شبکه پنج تهران پخش می شود، را می خوانید… با ما همراه باشید. داستان این سریال درباره ی زنی به نام یو ریونگ است که یک کارآگاه پلیس تازه کار می باشد. خواهر دوقلوی او مبتلا به اوتیسم ناپدید شده است و یو ریونگ برای یافتن خواهرش به تیم پلیس مترو می پیوندد تا او را پیدا کند. یو ریونگ دارای حس عدالت طلبی قوی و قوه ادراک ماوراء طببعی است. او از این حس و نیرو برای حل کردن پرونده ها استفاده می کند ولی اکثر اوقات بدلیل عجول بودن دچار دردسر می شود.

قسمت پنجم سریال کره ای شبح را بگیر

افسر یو یواشکی در محل کارش در حال بررسی پرونده گم شدن آن مرد است که به شماره تلفن جالبی برخورد می کنه و جا می خورد

افسر یو متوجه میشه که اون شماره مربوط به جایی برای وام گرفتن است و از جاش بلند میشه تا به اون جا بره، از طرفی دیگر همسربازرس کو به آن جا رفته تا به خاطر پرداخت هزینه هاش وام بگیره

سربازرس کو مشغول پر کردن وام است که یکی از آدم هایی که براش کار می کنه، به اون جا میره و میگه وام گیرنده ها به دنبال کم شدنسود هستند و با چشم هاش تلاش می کنه تا رمز گاو صندوق رئیسش را بفهمد

سربازرس کو از پنجره متوجه میشه که افسر یو به آن جا رفته و سریعا جایی قایم می شود، افسر یو هم بعد از مدتی به داخل میره و بعداز معرفی خودش، میگه به دنبال مردی می گرده که آن مرد و رئیسش هر دو ازش فرار می کنند و افسر یو هم مرد آسیب دیده را پیدا میکند که او بی هیچ رحمی افسر یو را هم در همان کمدی که سربازرس کو قایم شده، زندانی می کند و می رود

مرد قربانی با یک اسلحه از دور همسرش را می بیند و با گریه به جایی میره تا کسی را بکشد، افسر یو و سربازرس کو هم که به کمکمرد تراکت پخش کن شرکت آزاد شده اند، نامه ای از داخل شرکت پیدا کرده اند که متوجه میشن، قراره صاحب کافی شاپ گردو کشتهشود

سربازرس کو دوباره به خاطر گیر دادن افسر یو مجبور به پذیرفتن انجام این پرونده شده و به کافی شاپ گردو رفته اند تا جلوی وقوع قتلرا بگیرند که می فهمند مضنون صاحب کافی شاپ گردو نیست بلکه او از ساعت طلا دستور گرفته تا رئیسش را بکشد

آن مرد، مقابل رئیس ساعت طلا ایستاده و اسلحه ای که از پلیس دزدیده را روی او کشیده است تا بکشتش که سربازرس کو از راه میرسه و شروع به حرف زدن با مرد قربانی می کند و موفق میشه پشیمونش کنه و آن مرد از فرصت استفاده می کنه و فراری میشه

از طرفی دیگر هم یوری یونگ با بساط سی‌دی فروشی آن مرد که در مترو کار می کند به آن جا رفته و دست مرد را می گیرد تا از لبه نردههای پل پایین بیاد که پاش لیز می خوره و او در حال پرت شدن است که به کمک سربازرس کو جلوی این اتفاق را می گیرد و کمی جلوترهم دو نفر از دیگر مامور ها مرد نزول خوار را دستگیر می کنند

دو نفر دیگر از اعضای تیم سربازرس کو هم با موتور افسر یو به دنبال ساعت طلا هستند

افسر یو و سربازرس کو هر دو به دیدن پدر جی یو هان رفته اند و بهش میگن بخاطر شرایطی که داشته قراره تو مجازاتش بهش تخفیف‌بدن

جی یو هان تو مدرسه به خاطر ارتباط پدرش با ساعت طلا مورد تمسخر است که سربازرس کو به آن جا رفته و بعد از دادن هدیه تولدشبهش میگه پدرت تو دستگیری آدمای خیلی بد بهم کمک کرده و منم نیاز دارم تا یه مدت پیشم باشه که او می پذیره و جلو دوستاش پز میدهکه چه بابای خفنی داره

رئیس دایره جنایی و دستیارش درباره قربانی های پرونده شان با هم حرف می زنند و جنایت کار را یک آدم باهوش می پندارد

افسر یو ساعتش را برای ساعت دو کوک کرده تا با کلیدی که دارد به تونل برود، تو راهرو او عکس خودش را که توسط شبح گرفته شده بودرا می بیند و مصرانه به سمت تونل میره

او دوباره داخل تونل رفته و دری که آن جا است را باز می کند و به داخل میره، مشخصه که حسابی ترسیده ولی به روی خودش نمیاره وخواهرش یوجین را صدا می کنه و میگه مطمئن باش که بلاخره پیدا می کنم و شروع به دویدن می کنه ولی بعد از مدتی خسته می ایسته و داد می زنه و از شبح می خواد بره بیرون بهش بگه خواهرش کجاس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا