خلاصه داستان قسمت ۱۰ سریال ترکی یاقوت کبود + تصویر
در این مطلب از بخش فرهنگ و هنر در سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۰ سریال ترکی یاقوت کبود را برایتان قرار داده ایم با ما همراه باشید. سریال ترکی یاقوت کبود (Safir) با بازی ایلهان شن و اوزگه یاعیز جدیدترین سریال شبکه ATV ترکیه است. سمیح باعجی کارگردانی این سریال را برعهده دارد. این سریال ترکی از سریالهای جدید ۲۰۲۳ در ژانر عاشقانه و خانوادگی است. سمیه باغچی کارگردانی سریال را بر عهده دارد. این سریال به داستان ناپدید شدن خانواده گولسوی در جادههای خطرناک پر از آزمونهای شور، اشتیاق، انتقام و قلدری میپردازد که یک شبه تغییر میکند.ایهان شن، اوزگه یاعیز، بوراک برکای آکگول، ایپک توزجواوغلو و… از بازیگران سریال یاقوت کبود هستند. آتش گولسوی با بازی ایلهان، فرایه ییلماز با بازی اوزگه، یامان گولسوی با بازی بوراک نیز کاراکترهای اصلی سریال میباشند.
قسمت ۱۰ سریال ترکی یاقوت کبود
باده از وورال پدرش میپرسه بورا همیشه اینجا تو بیمارستان میمونه؟ وورال میگه نه میبریمش خونه با تمام تجهیزات همه کار میکنم تا خوب بشه. آدم وورال میره پیشش و میگه سیگنال گوشی بورا را پیدا کردم از وقتی گم شده تو عمارت گولسای هاست اونا جا میخورن. گلفام میره پیش عمر پدرش و ازش میخواد با بچه هاش کاری نداشته باشه داره اونارو به جون هم میندازه عمر میگه دخالت نکنه که گلفام میگه میکنم من تو این دنیا فقط همین سه تا بچه را دارم و سر این موضوع باهم بحث میکنن. آلینا به خودش رسیده و منتظر یامانه که وقتی اون میاد باز یامان با سردی باهاش رفتار میکنه و میخواد رو کاناپه بخوابه که آلینا میگه بازم اونجا میخوای بخوابی؟ یامان بهش به دروغ میگه که من کلا هم بدم میاد کسی بهم دست بزنه هم بدم میاد به کسی دست بزنم و این ازدواجو کردم گفتم شاید درست بشه اما نشد تو هم هروقت بخوای میتونی بریم طلاق بگیریم آلینا جا میخوره و میگه یعنی از نظر روانی بیماری؟ یامان تایید میکنه و بعد ار کمی حرف زدن از اونجا میره. او پشت دیوار اتاق فرایه میره و یواشکی داخل میره و با خوشحالی بهش میگه شنیدم منصرف شدی فرایه میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ به خاطر تو نبود خودم نخواستم و ازش میخواد بره.
آنها باهم کمی کل کل میکنن و در آخر یامان بهش میگه که تا آخر عمرت مال منی و نمیزارم مال کسی دیگه بشی و از اونجا میره. فردای آن روز وقتی از خواب بیدار میشه میبینه آلینا بهش زل زده تو خواب که میگه چخبره؟ چیکار میکنی؟ آلینا میگه نگاهت میکردم کل دیشبو فکر کردم من اصلا ازت جدا نمیشم و تا آخر عمر میخوام همینجوری پیشت باشم یامان با کلافگی باهاش رفتار میکنه و میگه سر صبحی انقدر کش نده! تاآخر عمرت میخوای من رو کاناپه تو روی تخت بخوابی؟ و میره. آلینا میره به آشپزخانه که با دیدن فرایه و. زن داداشش از قصد به فرایه میگه قهوه بریزه واسش وقتی بده را بهش میخواد بده آلینا میریزه رو زمین و اون دست و پا گرفتی خطاب میکنه جمیله میاد و از آلینا میخواد بره پیش شوهرش سپس به فرایه میگه ما هم میریم خونه باغ اونجارو تمیز میکنیم. وقتی به اونجا میرن فرایه متوجه رفتار مشکوک جمیله میشه یه زن به اونجا میاد و سوتی میده که ماماست فرایه با جمیله دعوا میکنه و میگه میخواستی بچه مو بکشی؟ و باهم حسابی دعوا میکنن. فرایه به آتش پیام میده که پیشش بره وقتی میرسه فرایه بغلش میکنه که عمر از دور اونارو میبینه و میره. فرایه ماجرارو برای آتش تعریف میکنه و میگه راست میگفتی دست تنها از پسش برنمیام آتش میگه گریه نکن من اینجام دیگه کنارت تنها نیستی!….