خلاصه داستان قسمت ۱۱ سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس
این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال های ترکیه ای می باشد. در این مطلب برای خواندن خلاصه داستان قسمت ۱۱ سریال ترکی پشت پرده ازدواج با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی Yusuf Pirhasan و تهیه کنندگی Asena Bülbüloğlu در ژانری درام ، حقوقی ، داستانی تولید شده است. نویسندگان این اثر ترکیه ای oğlu و Toprak Karaoğlu و Ayşe Canan Ertuğ می باشند.
قسمت ۱۱ سریال ترکی پشت پرده ازدواج
سنگول با دیدن آلپای میگه اومدم هدیه پسرتو بدم بهت سپس میگه به خدا حواله ات کردم و میخواد بره که آلپای طلب بخشش میکنه. امره میاد و از خاله سنگول میخواد تا به جشن تولد فرداش بیاد اما سنگول هدیه اش را میده و میگه نمیتونم بیام قول بده حسابی خوش بگذرونی سپس میره. چولپان تو اتاقش در دفتر کارش چکی به فاروق میده و میگه برو اینو بگیر و برو اما فاروق میگه من جایی نمیرم اینجا خونمه! صنم و آزرا فالگوش ایستادن و به حرف هاشون گوش میدن. چولپان به فاروق میگه بگو چی میخوای از زندگیمون؟ فاروق میگه سهممو یادت نره که اینجارو بابای من ساخته! چولپان میخنده و میگه پس بگو واسه چی اومده بودی واسه دیدن بچه هات نیومدی واسه پول اومدی! اونم چه پولی! صنم ناراحت میشه که آزرا دلداریش میده و میگه آروم باش توقع غیر از اینو داشتی؟ آنها میخوان برن که با شنیدن حرفی سرجایشان خشکشان میزند، فاروق به چولپان میگه حقمو میخوام به اندازه ۲۵ سالی که دیدن بچه هامو ازم دریغ کردی! درست ۲۵ سال کاری کردی که فکر کنن من مردم! آزرا در را باز میکنه و با چشمانی پر از اشک به چولپان میگه بگو که اینارو دروغ میگه! تو مادر مایی نمیتونی انقدر بی رحم باشی! پس چرا هیچی نمیگی؟ چرا انکار نمیکنی؟ سپس با گریه از اونجا میره و چولپان حالش خیلی بد میشه. امید به جیلان میگه چرا بابا مارو دوست نداره یعنی امکان داره دوستم داشته باشه؟ همان موقع آزرا میاد و میگه آره امکان داره راستش میدونی چیه منم فکر میکردم بابام منو دوست نداشته ولی امروز فهمیدم که دوستم داشته بعد از کمی حرف زدن با خوشحالی به طرف خانه آزرا راهی میشن. وقتی بیرون میرن اشرف با چاقو به اونجا میاد آزرا جلوی جیلان را میگیره و میگه اشرف این کارو نکن! اما او آزرا را کنار میزنه و با ضربه چاقویی تو شکمش از اونجا میره. آزرا با گریه بالاسرش مینشیند و منتظر آمبولانس میماند.
تو بیمارستان جیلان قلبش می ایستد که امید و آزرا حسابی میترسند اما دکترها موفق میشوند تا با احیای قلب او را برگردانند سپس بلافاصله به اتاق عمل میبرنش. بعد از چند روز جیلان حالش بهتر شده و به بخش منتقل شده آزرا هم به خانه نمیره و تمام شب کنارش مانده. جیلان بهش میگه اینجا همه دکترها و پرستارها بالاسرم هستن شما برین خونتون استراحت کنید اما آزرا قبول نمیکنه و میگه نمیرم تو که بی کس و کار نیستی! پدر جیلان به بیمارستان میاد که آزرا باهاش دعوا میکنه که دیر نیومدین؟ پدر جیلان میگه من دخترمو فرستادم سمت اون مرد روم نمیشد بیام تو چشماش نگاه کنم از وقتی تو بیمارستانه اون بیرون منتظرشم و جایی نتونستم برم سپس او را در آغوش میگیره و با گریه طلب بخشش میکنه و میگه دیگه پیشتم و جایی نمیرم جیلان خوشحال میشه و میگه دیدی آبجی؟ دیگه بی کس و کار نیستم و آزرا لبخند میزنه. آزرا امید را به خانه خودش برده و وقتی به خانه میره بهش سر میزنه که میبینه هنوز نخوابیده و وقتی ازش دلیلشو میپرسه میگه خوابم نمیبره من همیشه پیش مامانم میخوابم آزرا میگه مامانت داره خوب میشه چند وقت دیگه برمیگرده پیشت سپس تا آزرا میخوابه دستیار شرمین مجری یک برنامه معروف به آزرا زنگ میزنه و میگه یه سایتی به نام اتاق مخفی هک شده و چند ساعت دیگه لیست تمام کسانی که تو اونجا عصو هستن فاش میشه و ازش میخواد تا به اونجا بیاد و بهشون کمک کنه آزرا قبول میکنه. آزرا وقتی به استودیو میرسه میبینه شرمین با شوهرش درحال دعوا کردن است و راضی نمیشه که برنامه را باهاش اجرا کنه چون اسم شوهرش تو لیست سایت اتاق مخفی بوده.
شرمین با عصبانیت به اونا میگه چطور از من میخواین با این آدم که خیانت کرده بهم برنامه اجرا کنم و درباره رازهای موفقیت تو ازدواجو بگم؟ شماها همتون دیوونه شدین! آزرا با شرمین حرف میزنه و میگه میتونین این دفعه درباره خطاها و اشتباهات تو ازدواج حرف بزنین و به همه بفهمونین که یه تغییر رویه تو برنامه دادین شرمین میگه فکر خیلی خوبیه و به دستیارش میگه درباره این موضوع مطلب و سوال دربیارین. شرمین و شوهرش در حال بحث کردن هستن و شرمین میگه تنها چیزی که ازت میخوام طلاقه، اما شوهرش میگه من طلاقت نمیدم زندگیمونو دوست دارم فقط چندتا قرار ساده بوده! شرمین وقتی میفهمه یکبار نه بلکه چندبار بوده بیشتر عصبی میشه سوهرش سعی میکنه آرومش کنه و میگه تو الان خیلی عصبی بعدا درباره اش حرف میزنیم و تصمیم میگیریم ما الان یه خانواده ایم ازت میخوام بیشتر فکر کنی به یچه هامون! شرمین با بغض میگه وقتی با اون زن ها قرار میزاشتی به خانواده ات و بچه هان فکر میکردی؟ بعد از رفتنش با درماندگی مینشیند و میگه اصلا نمیفهمم کسی که همه میشناسنش چجوری با اسم و فامیل واقعیش وارد اون سایت میشده؟ سپس از آزرا میخواد تا وکیلش بشه آزرا بهش میگه در جریان هستین که ماجرای شما خیلی ساده مثل طلاقهای دیگه نیست مطمئنین؟ شرمین میگه آره. سرگن به لیست نگاه میکنه تا ببینه اسم خودش هست یا نه اما وقتی میبینه خبری از اسمش نیست نفسی راحت میکشه و به طرف آشپزخانه میره سپس سر به سر بچه ها میزاره و باهاشون بازی میکنه دست امید میخوره و شیر میریزه رو میز سرگن پیشش میره و میگه اشکالی نداره چیزی نشده! اما امید سریعا گارد میگیره و ازش میخواد تا اورا کتک نزند همگی جا میخورن و دلشون واسش میسوزه سرگن میگه نه عزیزم چرا باید بزنمت اتفاق بود دیگه!……
بیشتر بخوانید:
خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس