خلاصه داستان قسمت ۱۲۰ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۲۰ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال ترکیه ای که یکی از پربیننده ترین و پربحث ترین سریال های شبکه تی آر تی محسوب می شود، بر اساس داستانی واقعی درباره بیماران یه روانپزشکی به نام گولسرن بوداییجی اغلو می باشد. پخش سریال ترکی آپارتمان بی گناهان در ژانر هیجان انگیز و درام در شبکه های ترکی از ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰ بود و از شبکه های جم تی وی از شهریور ۱۴۰۰ روی آنتن رفت.

قسمت ۱۲۰ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان
قسمت ۱۲۰ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

خلاصه داستان قسمت ۱۲۰ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

گلبن به کافه نزدیک خانه شان می رود و منتظر اسد می ماند. وقتی اسد از راه میرسد ازش میپرسه پس صفیه خواهرت و ناجی کجان؟ گلبن بهش میگه نتونستن بیان انگاری دختر ناجی اومده بود و باید با اون میرفت بیرون نشد که بیان، اسد بهش میگه باشه چه بهتر خودمون دوتایی تنهاییم. گلبن با شنیدن این حرف از اسد ذوق میکنه گلبن حال مادرش را می پرسد که همان موقع شنور خانم که اسد را تعقیب کرده بود به سر میز آنها می رود و سلام و احوالپرسی می کند. گلبن با دیدن او حسابی جا میخوره و استرس میگیره شنور به طرف گلبن میره تا او را به آغوش بکشد اما اسد که میدونه گلبن وسواسیه جلویش را میگیرد و بهش میگه مادر این چه کاری بود که کردی؟ چرا منو تعقیب کردی؟ شنور به گلبن می‌گه ببخشید آخه اگه میخواستم بزارم پای پسرم که حالا حالاها باهات آشنا نمیشدم.

او وقتی میخواد بشینه دستش را روی دست گلبن میکشه و میگه تو هم بشین دخترم گلبن چندشش میشه و به زور خودشو نگه میدارد تا داد نزنه وقتی میشینه شنور مدام پشت سر هم ازش سوالهای مختلفی درباره خودش و خانواده‌اش میپرسه گلبن که استرس تمام وجودش را فرا گرفته خودش را نگه داشته و سعی میکنه با استرس مقابله کند تا خودش را خیس نکنه شنور که میبینه گلبن چیزی نمیگه به اسد میگه ماشالا چقدر هم سرزبون داره اسد به مادرش میگه آخه مامان جان معذبش کردی. گلبن خودش را جمع و جور می‌کند و یکدفعه شروع می کند به تمام سوال های شنور جواب دادن شنور به خاطر قلب مهربون و صافش ازش خوشش میاد و او را عروسش خطاب می کند گلبن با شنیدن این حرف حسابی جا میخوره و ذوق میکند و این باعث میشه بیشتر احساس دستشویی کند همان لحظه از جایش بلند میشه و میگه من سریعاً باید برم خونه قرص های پدرمو بدم شنور موقع خداحافظی او را شب شام دعوت میکنه به خانه‌اش گلبن به خاطر اینکه شدت دستشوییش بیشتر نشه همینجوری قبول میکنه که وقتی میخواد بره مادر ‏اسد او را می بوسد گلبن خشکش می زند و با سرعت اونجا رو ترک می کند وقتی به خانه می رسه ماجرا رو به صفیه میگه و ازش کمک میخواد صفیه هم بهش یاد میده که چجوری باید رفتار کنه.

اینجی به سر قرار با هان میره و بهش میگه از این به بعد تراپی رفتنتو باهم میریم منم باید با یکی حرف بزنم وگرنه مریض میشم هان دلیلشو میپرسه اینجی ازش میپرسه که چرا باریش را تهدید کرده؟ او در جواب میگه من تهدیدش نکردم فقط بهش اخطار دادم تا جوری رفتار نکنه که تو معذب بشی اینجی بهش میگه من خودم از پس خودم بر میام معذب بشم رک و راست بهش میگم دفعه آخرت باشه همچین کاری می کنی هان با ناراحتی بهش میگه خیلی ناامیدت می کنم؟ نه؟ اینجی بهش میگه تو حق نداری باز یه کاری بکنی که احساس گناه بکنم هان بهش میگه پدربزرگ گفت اینجی جا میخوره و ازش میپرسه کی باهاش حرف زدی؟ هان بهش میگه همین جا بود قبل از اینکه تو بیای خواست باهام حرف بزنه منم باهاش درد و دل کردم. اینجی ازش می پرسه بهش چی گفتی؟

که اینجی بهش میگه الان وقت این کارا نیست تو آماده نیستی. صفیه شروع می‌کند به گلبن توضیح دادند که چه جوری باکلاس و مودب به نظر برسه سپس لباسی که انتخاب کرده را صفیه میبینه و بهش میگه اینو از کجا پیدا کردی؟ اینو نپوشیا خودم میام برات انتخاب می کنم. اینجی وقتی به خانه میره خرید کرده و به صفیه میگه میشه ازتون یه خواهش کنم از وقتی که ما ازدواج کردیم یکبار هم نتونستیم برای هم غذا درست کنیم و ازش خواهش میکنه تا بزاره برای شام دلمه درست کنه صفیه مخالفت میکنه و میگه نمیشه. اینجی باهاش حرف می زنه و می گه به تمام قوانین عمل می کنم حتی اگه بگی ۱۰۰ بار هم دستامو میشورم می خوام هان را خوشحال و سورپرایز کنم.

صفیه اول قبول نمیکنه و مخالفت میکنه اما وقتی اصرارهای اینجی را میبینه بهش میگه اگه خوب از پسش بر نیایی ازت طلاق میگیره ها اینجی با شوخی بهش میگه خوب بگیره شما هم خوشحال میشین بشکن میزنیم گلبن از این حرف اینجی میخنده که با دیدن صفیه خودش را جمع میکند در آخر صفیه رضایت میده و قبول می کند. اینجی شروع به شستن فلفل دلمه ای ها میکنه صفیه با دیدنش حرص میخوره و میگه تو بلد نیستی بیا این ور خودم میشورم برو کار های دیگر را بکن. صفیه ازش میپرسه حالا واقعا بلدی دلمه درست کنی؟ اینجی میخواد سر به سرشان بزاره و میگه راسیتش نه فقط برای اینکه دل هان را نشکنم گفتم بلدم صفیه و گلبن با تعجب به او نگاه میکنن که اینجی میخنده و میگه شوخی کردم. گلبن وقتی خنده های صفیه و اینجی را میبینه بهش میگه خوبه دیگه خنده هاتو با عروس بکن و غر غراتو با گلبن بدبختن

. .در آخر بهشون میگه از کجا معلوم؟ شاید منم در آینده رفتم تو یه خانواده جدید کهحمن اونا منو رو سرشون میذاشتن. اینجی تایید میکنه می‌گه مطمئنم هم اون خانم هم پسرش از تو حسابی خوششون میاد. گلبن میره تا حاضر شه. شب وقتی هان به خونه برمیگرده از نریمان میپرسه اینجا چه خبره ؟ نریمان با خنده بهش میگه خودت الان میفهمی. هان به آشپزخونه میره و میگه چه بوی خوبی میاد چی درست کردن آبجی؟ همان موقع اینجی را تو آشپزخونه میبینه و حسابی جا میخوره و فکر میکنه خواهرش نمیدونه و سریع بهش میگه تو اینجا چیکار می کنی بیا بیرون. اینجی بهش میگه خود صفیه خانم خبر داره الانم برو دستاتو بشور تا غذا را بیارم بعد از رفتن هان صفیه به اینجی میگه برو سریع غذا را بکش تا از دهن نیفتاده من خودم بعدا میخورم او باهاش حرف میزنه و راضیش میکنه تا سر میز شام بنشیند. گلبن و اسد پشت در خانه شنور خانم ایستادن…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا