خلاصه داستان قسمت ۱۳ سریال ترکی حلقه + تصویر
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۱۳ سریال ترکی حلقه می باشید. این سریال ترکیه ای درام عاشقانه و اکشن در سال های ۲۰۱۸ تا ۲۰۱۹ ساخته شده است. شرکت تولیدکننده سریال حلقه Es Film است و کارگردان آن زیبا و پلیسی ولکان کوچاترک می باشد. نویسندگان سریال نیز Aziz Tuna C و Selim Bener و Ali Demirel هستند. به نظر می رسد در این سریال شاهد درگیری شخصیت ها با موضوعاتی همچون پول، عشق، مرگ و قتل خواهیم بود. خلاصه اینکه، این سریال به نظر یک درام عاشقانه و جنایی جذاب با مضامین پیچیده اجتماعی به نظر می رسد.
قسمت ۱۳ سریال ترکی حلقه
کان با مادرش به خانه ایلهان میره و از اومدن اسکندر به خونشون میگه. کان با کلافگی میگه اون عوضی اومده تا خونمونو تهدیدمون میکنه حالا من به کنار من نگران مادرمم! ایلهان میگه درسته نباید تا اینجا پیش میرفت باید کاری کنیم که امنیت شما تامین بشه سپس مادر جهانگیر میشه میتونن برن پیش نورتن برن اما حمیرا میگه ممنون ولی من اصلا اونجا راحت نیستم نمیتونم ایلهان پیشنهاد میده همونجا پیششون بمونه و به جهانگیر بگه که امنیتو ببره بالا مادر جهانگیر دوست نداره ولی مجبور میسه قبول کنه و میگه آره حتما میتونه اینجا هم بمونه اما پیش نورتن بهتر بود امنیتش. جهانگیر با آدام به آدرسی میرن که کان بهشون داده بود و گفته بود که اونجا خیاط زیاد میره و میاد. وقتی به اون اتوشویی و خشک شویی میرسن جهانگیر از اون آدم میپرسه که خیاطو کجاست میخواد ببینتش کارش داره اون مرد میگه نمیدونم کیو میگین خیاط کیه؟ جهانگیر به آدام میگه بره داخل ببینه اثری از رنگ زرد هست یا نه. آدام پیرهن خیاطو پیدا میکنه و به جهانگیرشون میده او با ماییم روش بزرگ مینویسه که بهم زنگ بزن و شماره اش را مینویسه و به اون مرد میگه هروقت اومد بهش بگو جهانگیر دنبالته.
ایلهان پیش وکیل هارچ میره و ماجرارو برای او تعریف میکنه وکیل بهش دستور میده که کار اسکندر تموم کنه و بکشتش. شب تو دفتر کار کارخانه جهانگیر با کان و آدام در حال صحبت کردنن که ایلهان به اونجا میاد و میگه یکم باهم حرف بزنیم؟ کان از فرصت استفاده میکنه و گوشیشو رو ضبط صدا میبره و روی میز کارش میزاره و میره. ایلهان با جهانگیر حرف میزنه و میگه باید دیگه کار اسکندرو تموم کنیم و بکشیمش جهانگیر میگه خوبه کارشو تموم کنیم ولی اینو تو میخوای یا دستور از بالاست؟ ایلهان میگه چه فرقی میکنه؟ جهانگیر میگه میخوام بدونم چون وقتی میخواستم این کارو بکنم گفتی کوتاه بیا ما تجارت داریم میکنیم الان چیشد؟ ایلهان با عصبانیت و کلافگی میگه اون موقع نظرم اون بود الان اینه نظرم! سپس بعد از کمی بحث کردن از اونجا میره. جهانگیر مکان و آدام بعد از رفتن ایلهان میخوان برن که کان به بهونه جا گذاشتن سوییچ ماشین برمیگرده و گوشیشو برمیداره. جهانگیر سر قرار با ایرم میره. تو رستوران نشستن و کمی صحبت میکنن که جهانگیر چشمش به خیاط میوفته که داره نگاهشون میکنه همان موقع فیلم درگیری ایرم با اون مرد تو دفتر کار واسه خود ایرم فرستاده میشه که او با دیدنش حالش بد میشه. جهانگیر میخواد حساب کنه که میگن حساب شده و بهش یه برگه میدن که جهانگیر میبینه خیاط نوشته تو دنبال من نگرد جهانگیر.
کان به خونه بهار رفته او میگه تو از کجا میدونستی من اینجام؟ آدرس خونمو نداده بودم! کان میگه ما هم راه های خودمونو داریم سپس صدای ضبط شده را بهش میده گوش کنه و باهم درباره کاری که میخوان بکنن حرف میزنن بهار میگه نباید بزاریم اسکندر بمیره اما از طرفی کان میگه بزاریم کارشونو بکنن و باهم بحث میکنن. جهانگیر به خانه میره که با حمیرا روبرو میشه. او جا میخوره که حمیرا بهش میگه ببخشید مزاحم شدم و بهش میگه که اسکندر اومده بوده خونشون تهدیدش کرده بود ایلهان هم اونو فرستاده اونجا واسه یه مدتی تا امن باشه جاش سپس باهمدیگه صحبت میکنن که کان از راه میرسه. جهانگیر با کان وقتی تنها میشه ماجرای خیاط و پیغامی تو رستوران را بهش نشون میده. مژده از شنار فیلمیو میخواد که پدرش درباره اش حرف میزد او فیلم که فیلم کشته شدن امره تو قایق توسط خیاط بوده مژده با دیدنش شوکه میشه و تو فکر میره….