خلاصه داستان قسمت ۱۳ سریال ترکی زندگی شاهانه من + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۳ سریال ترکی زندگی شاهانه من را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم همراه ما باشید. سریال زندگی شاهانه من به کارگردانی چاغری بایراک و نویسندگی مریچ آسمی در سال ۲۰۲۳ در ترکیه تولید شده است. هلال آلتینبیلک، اونور تونا و ییگیت اوزشنر بازیگران شناخته شده این سریال هستند. این سریال، پر از رمز و راز، روایتگر داستان شوکه  کننده شبنم است. شبنم با مشکلات بزرگی به دنیا آمده است و سخت کوشیده است تا آن ها را پشت سر بگذارد و هر آنچه لازم است را برای این کار انجام دهد اکنون او سعی می کند از زندگی خلافکارانه گذشته خود خلاص شود.

قسمت ۱۳ سریال ترکی زندگی شاهانه من
قسمت ۱۳ سریال ترکی زندگی شاهانه من

قسمت ۱۳ سریال ترکی زندگی شاهانه من

سلو با برادرش به رستوران اومدن که شبنم با اونا روبرو میشه و با دیدنشون یاد گذشته ها میوفته و بهم میریزه سپس به بهونه جا موندن کیف ورزشی امره تو ماشینش از اونجا میره.  وقتی به خونه میرسه نوشیدنی میخوره و دوباره توهم نیازی را میزنه و باهاش حرف میزنه که امره از خواب بیدار میشه و با صدا کردن شبنم ازش میخواد باهم بخوابن که شبنم میره.  سلو میره پیش دیدم و بعد از احوالپرسی و تعریف از رستوران میگه منو حسن فرستاده دیدم جا میخوره و میگه حسن؟ به جا نیاوردم! او میگه یکم فکر کن شاید به یاد آوردی دیدم تو فکر میره. مسعود به مراسم و مهمانی مادرش میره و اونجا مادرش نیلگون به ملیسا اشاره میکنه و میگه نظرت چیه؟ خوشگله نه؟ آمریکا بوده تازه اومده ولی قبلا دوست دختر اونور کوموشجو بوده مسعود نظرش جلب میشه و وقتی ملیسا پیششون میره مسعود هم همراهیش میکنه تا بهش قهوه بده که باهم صحبت کنن و بتونه اطلاعات بگیره ازش. وقتی گرم صحبت میشن متوجه میشه که نقشه کشیده دوباره با اونور رابطه اش را شروع کنه و قصد داره شبنم را کنار بزنه مسعود میگه پس تصمیمتونو هم گرفتین نقشه هم کشیدین! سلو به دیدم میگه تا بره سر میزشون اونجا ازش میپرسن که حسن کجاست؟ دیدم که نمیدونه چی به چیه میگه حسن کیه دیگه! نمیشناسم !

سلو چاقوی نیازی را میزاره روی میز و میگه شاید با دیدن این نیازیو یادت بیاد! دیدم که از چیزی خبر نداره جا میخوره و بعد از کمی حرف زدن باهاشون از اونجا میره. شبنم به  رستوران برمیگرده و به دیدم اشاره میکنه بره سر میزش و ازش میپرسه اونا کین؟ دیدم میگه نمیدونم چاقو گذاشت روی میز شبنم جا میخوره و میگه چی؟ تهدیدت کردن؟ دیدم میگه نمیدونم سوال بود یا تهدید نفهمیدم! شبنم آدرس اونجارو برای مسعود میفرسته تا بیاد باهم حرف بزنن. ملیسا مهمونی تو یه رستوران ترتیب داده که اونجا با استاد جِودَت در حال حرف زدنه و از اونجایی که میدونه استاد داره با اونور همکاری میکنه پیشنهاد همکاری میده تا به اونور از تو کار نزدیکتر بشه و نقشه اش میگیره. مسعود وقتی به رستوران میاد با دیدن سلو و برادرش شوکه میشه و میره پیششون و میگه اینجا چیکار میکنین؟ و ازش درباره حسن میپرسه که کجاست سلو میگه کیو میگی؟ حسن میگه آدم خودتو نمیشناسی؟ سپس بعد از کمی حرف ردن باهاشون به جایی نمیرسه. شبنم میخواد بره که مسعود جلوشو میگیره و میگه نباید حرف بزنیم؟ تو کی هستی؟ سلو از کجا میشناسی؟ شبنم میگه نمیفهمم چی میگی! گفتم بیاین ازتون تشکر کنم بابت کمکتون! مسعود باور نمیکنه و میگه میدونی تو دانشگاه روانشناسی خوندم؟ و بهش میفهمونه که نقشه اش نگرفته. سر میز شام اونور به شبنم میگه که با ملیسا همکار شده سر پروژه استادشون شبنم میگه خوبه بگو بیاد اینجا کار کنین روهو ازتون پذیرایی میکنه اونور قبول میکنه و به ملیسا میگه. ملیسا به خودش میگه باشه شبنم خانم پس بازی شروع شد…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی زندگی شاهانه من + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا