خلاصه داستان قسمت ۱۶ سریال ترکی حلقه + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۱۶ سریال ترکی حلقه می باشید. این سریال ترکیه ای درام عاشقانه و اکشن در سال های ۲۰۱۸ تا ۲۰۱۹ ساخته شده است. شرکت تولیدکننده سریال حلقه Es Film است و کارگردان آن زیبا و پلیسی ولکان کوچاترک می باشد. نویسندگان سریال نیز Aziz Tuna C و Selim Bener و Ali Demirel هستند. به نظر می رسد در این سریال شاهد درگیری شخصیت ها با موضوعاتی همچون پول، عشق، مرگ و قتل خواهیم بود. خلاصه اینکه، این سریال به نظر یک درام عاشقانه و جنایی جذاب با مضامین پیچیده اجتماعی به نظر می رسد.

قسمت ۱۶ سریال ترکی حلقه
قسمت ۱۶ سریال ترکی حلقه

قسمت ۱۶ سریال ترکی حلقه

مامور جمال پیشش میره و میگه فهمیدیم که بیشتر وقتها کان میره به یه تعمیرگاه ماشین بهار متوجه میشه ولی نمیدونه چجوری به کان خبر بده که اونجا نره و اگه اونجاست بره. سپس به طرف تعمیرگاه راهی میشن. مژده به مطب دکتر جهانگیر که پدر نامزدش ایرم هست میره و باهاشه حرف میزنه سپس مژده بهش میگه جهانگیر، دکتر میگه چی؟ او به طرفش اسلحه میگیره و میگه مشکلم جهانگیره بهش بگو بیاد اینجا. جهانگیر پیش ایرم هست که با دریافت تماس به طرف مطب میره. اونجا مژده بهش میگه که مشکل من با ایناست! سپس به دکتر میگه ازش بخواه دست از سر پدر من بردارن و راحتش بزارن دیگه! جمال با پلیس ها به تعمیرگاه میرسن اما کان از اونجا فرار کرده آنها تعمیرگاه را میگردن و جمال از اون مرد میخواد تا بگه کان کجاست او میگه کانو من خیلی وقته ندیدم انها یه نردبان پیدا میکنن که به جمال میگن. جمال ازش میپرسه این چیه؟ به کجا میرسه؟ او میگه به انبار. کان از همونجا فرار کرده و از تو کوچه درمیاد که با بهار روبرو میشه بهار خیالش راحت میشه که موفق شده فرار کنه و به داخل تعمیرگاه برمیگرده کان سوار ماشین میشه و از اونجا میره.

جمال به اون مرد میگه یعنی برادر زاده ات بهت نگفته کجا میره؟ او میگه من خیلی وقته ندیدمش! جمال بهش لیوان هارو نشون میده و میگه اگه اثر انگشت کان رو اینا پیدا بشه واست بد تموم میشه! سپس با خودشون اونو میبرن کلانتری. مژده به جهانگیر میگه که در قبال جون پدرم یکسری فیلم دارم تو اسکله که نشون میده تو امراه را نکشتی و تبرعه میشی بلکه خیاط کشته! سپس با لبخندی رو لب از اونجا میره که جهانگیر با کلافگی رفتنشو نگاه میکنه. جهانگیر به کان زنگ میزنه و خبرو میده کان میگه من نمیتونم به اسکندر و دخترش اعتماد کنم! سپس پیش مادرش میره و ماجرارو با اون هم درمیون میزاره و مشورت میکنه. جهانگیر پیش پدر و مادرش میره ایلهان میگه دیوونه شدی؟ همه جا پر از پلیسه! جهانگیر میگه باید جون اسکندر را ببخشیم بهش در قبالش مژده دخترش فیلمی داره که نشون میده من بی گناهم، ایلهان میگه زنده موندن اسکندر واسه ما خطرناکه تو بری زندان بهتره! جهانگیر میگه یعنی چی من برم زندان مشکلی نیست؟ سپس بعد از کمی حرف زدن باهم میرن سر قرار با کان.

بعد از رفتن کان حمیرا حاضر میشه و میخواد از خونه بیرون بره که نورتن ازش میپرسه که کجا میره او میگه برای بچه ها به مشکلی پیش اومده باید برم یکسری کارا کنم واسشون سپس میره. ایلهان پیش وکیل هارچ میره و میگهی ه مشکلی پیش اومده که با کشته شدن اسکندر پسرم جهانگیر میوفته تو زندان و ازش میخواد تا با رئیسشون صحبت کنه ببینه چی میگه و ازش جهانگیر و ایلهان وقتی سر قرار با کان میرن جهانگیر و کان بهش میگن که حالا که اسکندر و مژده زنده هستن خوب به زندگیشون ادامه بدن کان هم تایید میکنه و میگه آره مگه جیه زندگی به این قشنگی سپس بعد از کمی صحبت کردن کان و جهانگیر باهم میرن و میگن باید حالا خودمون یه کاری بکنیم حالا که خیاط میخواد بره اسکندرو بکشه ما باید قبل از اون بریم پیش اسکندر و حواسمون بهش باشه آنها به طرف اسکندر راهی میشن…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی حلقه + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا