خلاصه داستان قسمت ۱۷ سریال ترکی زندگی شاهانه من + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۷ سریال ترکی زندگی شاهانه من را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم همراه ما باشید. سریال زندگی شاهانه من به کارگردانی چاغری بایراک و نویسندگی مریچ آسمی در سال ۲۰۲۳ در ترکیه تولید شده است. هلال آلتینبیلک، اونور تونا و ییگیت اوزشنر بازیگران شناخته شده این سریال هستند. این سریال، پر از رمز و راز، روایتگر داستان شوکه  کننده شبنم است. شبنم با مشکلات بزرگی به دنیا آمده است و سخت کوشیده است تا آن ها را پشت سر بگذارد و هر آنچه لازم است را برای این کار انجام دهد اکنون او سعی می کند از زندگی خلافکارانه گذشته خود خلاص شود.

قسمت ۱۷ سریال ترکی زندگی شاهانه من
قسمت ۱۷ سریال ترکی زندگی شاهانه من

قسمت ۱۷ سریال ترکی زندگی شاهانه من

اونور به ملیسا زندگی میزنه و درباره خبری که پخش شده ازش سوال میکنه که ملیسا میگه من اون اخبارو پخش نکردم! و باهم کمی حرف میزنن که ملیسا میگه خیالت راحت میرم نیویورک برمیگردم تو هم خیالت راحت باشه و بعد از قطع تماس گریه میکنه و ناراحت میشه. شبنم و دیدم خوشحال میشن از اینکه نقشه شون گرفته. مسعود به رستوران رفته که شبنم با دیدنش لبخند میزنه و مسعود هم سر تکون میده. اونا سر میز باهم نمیشنن و مسعود بهش زنگ میزنه و با تلفن حرف میزنن و بهش میگه بدون اینکه تابلو کنی میز منو ببین و چاقو نیازی را روی میز گذاشته که شبنم با دیدنش جا میخوره و مسعود میگه این چاقو اینجا پیدا شده و موظفم سوال کنم ازتون، اون دوتا مردی که اونسری اومدم اینجا بودن بازم اومدن؟ شبنم میگه نمیدونم کیو میگین! و بعد از کمی حرف زدن مسعود از اونجا میره. طوفان میره پیش شبنم و اطلاعات جی پی اس اونور را بهش میده. اونور پیش ملیسا میره و ازش میخواد جایی نره همونجا بمونه و رابطه شو با مسعود هم بهم بزنه ملیسا میگه به یه شرط سریعا جدا بشی از زنت! آخر شب شبنم میبینه اونور هنوز نیومده و میدونه که خونه ملیساست با جی پی اس و به سختی میخوابه.

فردای آن روز از سر و صدا شبنم بیدار میشه که میبینه مأمورین گاز اومدن و میخوان نشتی لوله گازو بگیرن که از حیاط و باغچه خونه آنها میگذره شبنم یاد نیازی میوفته که اونجا دفنش کرده شوکه میشه و میترسه سپس ازشون میخواد مهلت بدن که گل های تو باغچه رو جا به جا کنه آنها میگن باشه تا فردا وقت دارین که شبنم خوشحال میشه. او پیش اونور میره و او میگه دیشب دیروقت اومدم خواب بودی کارهای شرکت مونده بود شبنم سر تکون میده. ملیسا میره پیش آیسل و ازش برای آخرین بار کمک میخواد. مسعود با اونور قرار میزاره و میگه شبنم خانم نکنه حس بدی به ملیسا داره و فکر میکنه از تو دورش کنه بهتره؟ چون خیلی استقبال کرد تا سریع مراسم مارو بگیره! آنها باهم کمی حرف میزنن و در آخر اونور او و ملیسارو دعوت میکنه به ویلاشون مسعود هم قبول میکنه. شب وقتی همه سر میز شام هستن شبنم منتظره تا همه بخوابن که یه فکری به حال نیازی بکنه از طرفی اونور میگه که مسعود و ملیسارو دعوت کرده به ویلا شبنم که از مسعود فرار میکنه بهم میریزه و سعی میکنه کنسل کنه اما موفق نمیشه….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی زندگی شاهانه من + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا