خلاصه داستان قسمت ۱۷ سریال ترکی یاقوت کبود + تصویر
در این مطلب از بخش فرهنگ و هنر در سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۷ سریال ترکی یاقوت کبود را برایتان قرار داده ایم با ما همراه باشید. سریال ترکی یاقوت کبود (Safir) با بازی ایلهان شن و اوزگه یاعیز جدیدترین سریال شبکه ATV ترکیه است. سمیح باعجی کارگردانی این سریال را برعهده دارد. این سریال ترکی از سریالهای جدید ۲۰۲۳ در ژانر عاشقانه و خانوادگی است. سمیه باغچی کارگردانی سریال را بر عهده دارد. این سریال به داستان ناپدید شدن خانواده گولسوی در جادههای خطرناک پر از آزمونهای شور، اشتیاق، انتقام و قلدری میپردازد که یک شبه تغییر میکند.ایهان شن، اوزگه یاعیز، بوراک برکای آکگول، ایپک توزجواوغلو و… از بازیگران سریال یاقوت کبود هستند. آتش گولسوی با بازی ایلهان، فرایه ییلماز با بازی اوزگه، یامان گولسوی با بازی بوراک نیز کاراکترهای اصلی سریال میباشند.
قسمت ۱۷ سریال ترکی یاقوت کبود
آتش وقتی دخترهارو میرسونه به فرایه میگه فردا میریم دنبال کارهای عقد بعدشم مراسم عروسی فرایه میگه لازمه؟ نمیشه یه جشن ساده باشه؟ آتش میگه پدربزرگم اینجوری میخواد نمیخوام ناراحتش کنم یه شبه دیگه خوش میگذره فرایه قبول میکنه و میره. فرایه عکسی از خودشو میبینه که مربوط به یکسال پیش تو استانبوله که جایزه اول شدنش تو طراحی مد را گرفته بود و یاد خاطرات اون روز میوفته که یامان اومده بود اونجا و بعد از گرفتن جایزه باهاش تو استانبول میگرده و خاطره میسازه سپس با گریه اون عکسو می سوزونه وبا دیدن هر عکس از اون روز یاد همون خاطره مربوط به عکس میوفته و همه را پس از دیگری می سوزونه. صبح روز بعد سر میز صبحانه عمر میگه که امروز جلسه حسابرسی داریم آتش میگه جی؟ چرا الان باید بفهمم؟ عمر میگه حالا الان فهمیدی چیشد؟ چه برنامه ای داشتی مگه؟ آتش میگه با فرایه میخوایم بریم واسه عقد وقت بگیریم بعدشم میریم آزمایشگاه برای انجام آزمایش های لازم کارم اینه. گلفم میگه چه عجله ایه همین دیشب تازه رفتیم خواستگاری!
عمر میگه خوب کاری میکنه امشبم واسه عروسم حنابندان میگیریم هرچی لازمه بخرید، آلینا با حرص غذا میخوره که یامان به آتش میگه من امروز راننده ات میشم بعد از انجام کارها تو میری شرکت من فرایه را میارم خونه اینجوری به کارها هم میرسی آتش قبول میکنه و عمر میگه آفرین همینجوری پشت هم باشین. نسرین به خونه پیش جمیله میره و بهش میگه که قراره برای فرایه حنابندان بگیرن. فرایه بعد از حاضر شدن با پدرش کمی حرف میزنه و لباس عروس مادرشو از تو کمد برمیداره تا بده به خیاط که تو حیاط نسرین با دیدنش بهش میگه میخوان واست حنابندان بگیرن فرایه جا میخوره و میره. فرایه پیش آتش میره که با دیدن یامان باز جا میخوره آتش میگه بعد از تموم شدن کارهای اداری عقد من میرم شرکت و یامان تورو میرسونه خونه فرایه کلافه میشه که باز با یامان قراره تنها بشه. بعد از تمام شدن کارهای اداری یامان با فرایه تو ماشین تنها میشه و داد میزنه و میگه الان باید ببرمت خیاطی؟ فرایه اشک میریزه به آرومی که یامان با عصبانیت میگه چرا گریه میکنی؟ الان ببرمت خیاطی؟ فرایه فقط سکوت میکنه و حرفی نمیزنه….