خلاصه داستان قسمت ۱۸ سریال ترکی حلقه + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۱۸ سریال ترکی حلقه می باشید. این سریال ترکیه ای درام عاشقانه و اکشن در سال های ۲۰۱۸ تا ۲۰۱۹ ساخته شده است. شرکت تولیدکننده سریال حلقه Es Film است و کارگردان آن زیبا و پلیسی ولکان کوچاترک می باشد. نویسندگان سریال نیز Aziz Tuna C و Selim Bener و Ali Demirel هستند. به نظر می رسد در این سریال شاهد درگیری شخصیت ها با موضوعاتی همچون پول، عشق، مرگ و قتل خواهیم بود. خلاصه اینکه، این سریال به نظر یک درام عاشقانه و جنایی جذاب با مضامین پیچیده اجتماعی به نظر می رسد.

قسمت ۱۸ سریال ترکی حلقه
قسمت ۱۸ سریال ترکی حلقه

قسمت ۱۸ سریال ترکی حلقه

همه سر میز شام در خانه ایلهان تپلی نشستن. ایلهان به حمیرا میگه که من بهت اطمینان داده بودم که نمیزارم اتفاقی واسه تو و پسرت بیوفته، ایرم با حالی بد و با بی حوصله ای سر میز نشسته که گولای ازش میخواد سر میز تو خونه اونا با این حال نشینه و گلگی میکنه که این چه وضعه او با کلافگی میگه باشه چشم اگه یکبار دیگه اومدم اینجا حتما بهش عمل میکنم و از سر میز پا میشه و میره. ایلهان به گولای میگه که بس کنه این حرفارو گولای با جدیت میگه اینجا رستوران نیست اینجا آداب داره نمیزارم هرکی هرجور که خواست رفتار کنه. جهانگیر پیش ایرم میره و از طرف مادرش از او معذرت خواهی میکنه سپس بهش میگه که این اواخر خیلی بهم ریخته ای اگه مشکلی داری بگو با هم حلش کنیم و ازش میپرسه چیشده؟ ایرم یاد درگیریش با اون مرد که فکر میکنه کشتتش و تهدید شدن هاش میوفته. همان موقع یکی از افراد ایلهان پیشش میره و بهش یه کاغذ میده که او علامت یه نشون را میبینه سپس با دیدن از پنجره سریعا به اونجا میره. ایلهان وقتی پیشش میره با دیدن انگشتر تو دستش جا میخوره اون مرد که چاتای پسر چنگیز است بهش میگه منو شناختی؟ ایلهان میگه نه ولی میدونم کیا این انگشترو میندازن سپس باهم شروع میکنن به حرف زدن.

جهانگیر از پنجره با دیدن اونا میره پایین تا ببینه کیه کان از تو تراس اونارو میبینه و به جهانگیر میگه کیه؟ او میگه نمیدونم ولی حتما یکی از اون بالاییاست. حمیرا با دیدن اون مرد میشناستش چون عکسشو تو پرونده اش تو دفتر کار چنگیز دیده بود. جهانگیر میخود بره پیششون که ایلهان اشاره میکنه نزدیک نشه. بعد از رفتنش جهانگیر میپرسه کی بود؟ ایلهان هیچی نمیگه و بعد از عذرخواهی کردن از اونجا میره. ایلهان به یه سوله میره که میبینه علاوه بر اسکندر خیلی های دیگه اونجان. جمال به مافوقش فیلمی که مژده داده بود را نشون میده و توضیح میده که کار کان نبوده کشتن امراه مافوقش میگه تو با افرادت به نقشه تون ادامه بدین به کمک کان. کان موقع رفتن به حمیرا عکسی که از ایلهان و چاتای گرفته بود را بهش نشون میده و میگه باید برم خونه سبز این عکسو بهشون نشون بده حمیرا جا میخوره که چجوری عکسو گرفته ازشون. چاتای پیش افرادی میره که جمعشون کرده و بعد از معرفی خودش به عنوان پسر و ولیعهد چنگیز واسشون توضیح میده سپس ازشون میپرسه که چرا خیاط آزاد شد؟ کسی میدونه؟ سپس ادامه میده کسی نمیدونه! و به حرف هاش ادامه میده.

کان عکسو به جمال و بهار نشون میده جمال میگه نمیشناسمش شاید فقط یه مخبر ساده ست! کان میگه نه مثل شاهزاده ها باهاش حرف میزد سپس بعد از کمی بحث کردن جمال بهش یه شنود میده و میگه باید ریسک کنیم و اینو تو گوشی ایلهان کار بزاری تو حرفاشو میشنوه و چیزی فهمیدی میگی بهم این شنود تو اداره ثبت نشده چون اگه درخواست میدادم حتما دوباره جلو پام سنگ میندازن! کان اول میگه نمیشه اما بعد ناچارا قبول میکنه و میره. وکیل هارچ پشت میزش میره و با چنگیز راس حلقه تماس میگیره حمیرا با تغییر صدا باهاش حرف میزنه وکیل بهش میگه که درباره آقا چاتای زنگ زدم حمیرا میگه تا حدودی باخبرم وکیل میگه میخوان شمارو ببینن حمیرا میگه تا جایی که میتونی از دیدارش با من اجتناب کن نباید بیاد اینجا تنها راه ارتباطیش با من باید اون اتاقی که توش نشستی باشه و فقط زمانی با من تماس میگیری که از همه نظر خیالت راحته که امنه اونم فقط برای در جریان گذاشتن من از روال کار حرف میزنی نه چیز دیگه ای سپس قطع میکنه. حمیرا پیش چنگیز میره و میگه چرا نمیخوای ببینی پسرتو؟ اون میگه چون همه رو میکشه منو ازش حفظ کن حمیرا میگه من اگه جای تو بودم قبول میکردم ببینمش و میره….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی حلقه + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا