خلاصه داستان قسمت ۱۸ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست + عکس
شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۱۸ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست در این مطلب از سایت جدولیاب می باشید. تا آخر این مطلب همراه ما باشید. این مجموعه به کارگردانی امره کاباکوشاک (Emre Kabakuşak) و اینجی بالابانوغلو آهیسکا (İnci Balabanoğlu Ahıska) و به نویسندگی تونا کیگی و گولبیکه اوته ساخته شده است. بازیگرانی که در این سریال ترکی نقش آفرینی کردن عبارتنداز؛Hakan Yılmaz, Selen Soyder, Eylül Tumbar, Enes Koçak, Berat Yenilmez, Sema Çeyrekbasi, Yigit Kagan Yazici, Yonca Sahinbas, Serhan Onat, Yigit Kalkavan, Hivda Zizan Alp, Çagla Boz, Sait Genay.
قسمت ۱۸ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست
شب سرکان به حرف های آلیزه فکر میکنه و به خاطر دروغش به آلیزه عذاب وجدان داره. فردای آن روز سر میز صبحانه سراپ و آلیزه در حال کل کل کردنن که قدیر حاضر شده و میاد و نظر اونارو برای تیپ روز اول کاریش میپرسه که همه میگن خوشتیپ شده سرکان از آلیزه فرار میکنه و صبحانه ای که آماده کرده نمیخوره و میره قدیر میگه بیرون بمون باهات حرف دارم. توچه ناراحته به خاطر رفتار دوستاش که اصلا بهش توجهی نمیکنن و پشت آلیزه را گرفتن بهاء بهش میگه که راهکارش ساده ست باید از آلیزه معذرت خواهی کنی توچه هرچی امتحان میکنه معذرت میخوام تو دهنش نمیچرخه و میگه نمیتونم! قدیر تو حیاط با سرکان حرف میزنه که او بهش میگه دلیل این رفتارهاش چیه سرکان میگه که خسته شدم و نمیتونم دیگه پیش برم من همین الانش نمیتونم تو چشم آلیزه حتی نگاه کنم بعدا چجوری نگاه کنم تو چشمش؟ من نمیخوام ناراحت بشه چون خیلی قدیر میگه چون خیلی؟ سرکان حرفشو میخوره و میگه هیچی ولش کن من باید برم سرکار ولی باید هرچه زودتر جلوی این مسخره بازیو بگیرم. وقتی میره تو حیاط سوئیچشو پیدا نمیکنه که آلیزه از تو ماشین صداش میزنه و میفهمه که اون برداشته.
آلیزه میگه من میخوام رانندگی کنم بیا بالا بریم اگه نمیخوای بشینی پایینتر یه ایستگاه اتوبوسه سرکان ناچارا سوار ماشین میشه و میرن. نورالدین با صنم به آدرسی میرن که از ترکان گیر آوردن وقتی میرسن میبینن که صاحب خونه اش میخواد ترکان را بیرون کنه آنها جلو میرن و با اون مرد دعوا میکنن و میگه مگه حکم تخلیه داری که داری وسایلشو میریزه تو کوچه؟ با میزاری وسایلو سرجاشون یا میریم ازت شکایت میکنیم صاحب خانه اش مجبور میشه بره و ترکان تشکر میکنه. بچه ها تو هتل نشستن که توچه برای روکم کنی میره طرفشون و از خودش عکس میگیره که یکی از بچه ها میگه من میشناسمش این که اینجوری میکنه یعنی خیلی ناراحته! آلیزه با دیدن پدرش و صنم که به هتل میان میره سمتشون و میگه بدون هیچ مقدمه ای میخوام عذرخواهی کنم و بگم که فهمیدم نمیتونم مخالفت کنم و زورم نمیرسه بهتون و برای معذرت خواهی میخوام که بهتون کمک کنم و تدارکاتو به من بسپارین و میره نورالدین و صنم جا خوردن از این رفتار اون.
آلیزه پیش سرکان و نورالدین میره و میگه بهتون احتیاج دارم و باهاشون جلسه ای میزاره و میگه که باید تدارکات عروسیو جور کنیم فقط صنم سلیقه اش چیزهای ساده و شیکه ولی ما باید عکس اینو عمل کنیم هرچی از مد افتاده نر بهتر و باید شلوغ کنیم امشبم قراره بریم خونه صنم اینا برای کارت دعوت و نقل نامزدی بهاءالدین میگه این با من بهترینتون انتخاب میکنم آلیزه میگه انگاری نفهمیدی چیشد! نباید شیک باشه هرچی داغون تر بهتر! نورالدین تو خونه صنم بهش میگه خیلی نگران رفتار امروز آلیزه بودم سنم میگه کاری نمیشه کرد باید بشینیم ببینیم چیکار میخواد بکنه! شب همگی به خانه صنم رفتن و اونجا شکلات هایی رو میکنه که بابد بریزن تو ساک های کوچیک نامزدی برای مهمونها صنم با دیدن اون چیزا میگه دستت درد نکنه آلیزه جون سلیقه منم خیلی خوب میدونی انگاری! و با تعجب به شکلات و وسایل نگاهی میندازه و همگی مشغول کار میشن…..
