خلاصه داستان قسمت ۱۹ سریال ترکی نامادری به همراه عکس
در این مطلب از سایت جلویاب شما می توانید خلاصه داستان قسمت ۱۹ سریال ترکی نامادری را مطالعه کنید، تا انتهای مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکی نامادری، سریالی جذاب و خانوادگی است که تابستان امسال روی آنتن شبکه a tv ترکیه رفت و حالا پخش دوبله فارسیش از شبکه جم تیوی شروع شده. این سریال از همان قسمتهای اول به یکی از سریالهای پربیننده تبدیل شد. فاروق گنجر پس از از دست دادن همسرش افسون از لندن به عمارت خود در استانبول نقل مکان می کند. همراه آنها دستیارش سراپ راه استانبول را در پیش می گیرد. سراپ که نمیخواهد از بچههای فاروک بچهداری کند، قصد دارد با یک فرد ثروتمند ازدواج کند.
قسمت ۱۹ سریال ترکی نامادری
مراسم شروع میشه و وقتی فاروق برای سخنرانی میره عکس بوسه سراپ و فاروق رو پرده نمایش انداخته میشه همگی شوکه شدن و مراسم بهم میریزه که فاروق و بچه هاش به اتاق میرن و میپرسن اینجا چخبره؟ فاروق که جا خورده نمیدونه چی باید بگه و میگه اونجوری که فکر میکنین نیست بعد از چند دقیقه سراپ با مادرش اونجا میان که سراپ به خاطر رفتار اونا میگه چیشده؟ اتفاقی افتاده؟ میشه به منم بگین؟ جم ماجرارو میگه که مادر سراپ شوکه میشه و به فاروق میگه دستتون درد نکنه من سراپ را پیش شما امانت گذاشته بودم! فاروق با عصبانیت میگه به سراپ که این بازی خیلی خطرناکه و میره. ایپک با فاروق موقع رفتن به خونه حرف میزنن و میگه این اتفاق چی بود؟ فاروق بهش میگه که سراپ منو بوسیده بوده من هیچ رابطه ای باهاش ندارم! فاروق وقتی به خونه میره میبینه نیسان داره به تابلو مادرش نگاه میکنه که فاروق کنارش میشینه و نیسان میگه چی فکر میکردم چی شد! و بعد از کمی حرف زدن به اتاقش میره نیسان. فردای آن روز مته به خانه فاروق میاد تا باهاش صحبت کنه. آنها بعد از کمی کل کل کردن بحثشون بالا میگیره.
مته به فاروق میگه آره کار من بود میخواستم همه روی واقعی فاروقو ببینن! بعد از کمی حرف زدن فاروق تو گوشش سیلی میرنه و میگه اینو زدم که دیگه بدون اجازه نیای تو حیاط خونه ام حساب اون کاراتم بعدا میگیرم بعد از رفتن فاروق جم اونجا میره و به مته میگه ماجرا چیه؟ چرا سیلی زد بهت؟ مته میگه نباید میدیدی پس فراموش کن جم جلوشو میگیره تا ماجرارو بفهمه که مته میگه باشه میگم تو هم برو به همه بگو اگه خواستی، پخش اون عکس تو مراسم کار من بود جم میگه چی؟ کار تو بود؟ مته تایید میکنه و از اونجا میره. خبر بوسه ی فاروق و سراپ تو اخبارها هم پخش شده و درباره این خبر مجری ها باهم صحبت و بحث میکنن. نیسان و ناز در حال دیدن خبر هستن که فاروق با دیدن خبر میگه تلویزیونو خاموش کنین سپس بهشون میگه باید باهم حرف بزنیم و به حیاط میره تا دخترها بیان. اگه هم خبرو دیده تو گوشیش و به مادرش ایپک نشون میده، اهالی خانه و تمام خدمه هم در حال دیدن اون خبر هستن و واقعا ناراحت و بهم ریخته هستن.
فاروق با دخترها حرف میزنه و بعد از توضیحاتش میگه که الانم میگن هیچکسی جز مادرتون تو قلب من جا نداره و نیست! نیسان میگه پس اون عکس چی بود؟ فاروق میگه نمیتونم بهتون بگم بیشتر نپرسین ولی مطمئن باشین که کسی نیست مخصوصا سراپ که اصلا نیست. ناز تو بغل پدرش میره که فاروق به نیسان اشاره میکنه که اونم تو بغلش بره اما نیسان با ناراحتی از اونجا میره. سراپ جلو دره که هایریش درحال بحث کردن باهاشه که اونجا چیکار میکنه و ازش میخواد از اونجا بره نیسان با دیدن سراپ باهاش دعوا میکنه و میگه کی اینو اینجا راه داده؟ سپس به سراپ میگه گمشو از اینجا برو! فاروق میاد و بهشون میگه من گفتم بیاد یه سوءتفاهمه که باید حل بشه گفتم بیاد حرف بزنیم نیسان با عصبانیت میره. سراپ با فاروق حرف میزنه و در آخر سراپ ازش میخواد حداقل بزاره با ناز حرف بزنه فاروق میزاره. سراپ به داخل خانه میره که با دیدن تابلو افسون اونجا با نفرت به نقاشی نگاه میکنه….