خلاصه داستان قسمت ۱ سریال ترکی حلقه + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۱ سریال ترکی حلقه می باشید. این سریال ترکیه ای درام عاشقانه و اکشن در سال های ۲۰۱۸ تا ۲۰۱۹ ساخته شده است. شرکت تولیدکننده سریال حلقه Es Film است و کارگردان آن زیبا و پلیسی ولکان کوچاترک می باشد. نویسندگان سریال نیز Aziz Tuna C و Selim Bener و Ali Demirel هستند. به نظر می رسد در این سریال شاهد درگیری شخصیت ها با موضوعاتی همچون پول، عشق، مرگ و قتل خواهیم بود. خلاصه اینکه، این سریال به نظر یک درام عاشقانه و جنایی جذاب با مضامین پیچیده اجتماعی به نظر می رسد.

قسمت ۱ سریال ترکی حلقه
قسمت ۱ سریال ترکی حلقه

قسمت ۱ سریال ترکی حلقه

سال ۱۹۹۳ ارن با بچه ای تو ماشین وارد پارکینگ طبقاتی میشه که اونجا دونفر جلوی ماشینو میگیرن و با ماشینی، ماشین اونارو از طبقه بالا به پایین میندازن سپس ۶تا گلوله به ارن میزنن تا بمیره. اما وقتی بچه را از تو پشت ماشین برمیدارن عوضش میکنن و یه بچه دیگه را تو بغل حمیرا کارابولوت میزارن. ۲۵ سال بعد فرمانده برای اعضاء گروهش این ماجرارو تعریف میکنه. سپس ادامه میده حالا واسه چی این پرونده دوباره باز شده؟ چون این فیلمو فرستادن به زندان که به دست کان کارابولوت برسه. کان به جرم دزدی الان تو حبسه. کان را به اداره میارن و باهاش حرف میزنن کان به یکی از مامورها به ایم بهار میگه آب شلغم میخوام اونم تند! او تو دفتر شروع میکنه به خوردن فرمانده واسش ماجرارو میگه و ازش میخواد تا واسه اونا کار کنه و وارد سیستم اونا بشه کان میپرسه چرا باید به شما کمک کنم به اونا نه؟ فرمانده میگه چون من بهت وعده آزادی میدم از طرفی قاتل پدرتم مجازات میشه و با دولت کار میکنی اینجوری رسم وعده یه زندگی جدید دارم میدم کان کمی فکر میکنه و به عمس هایی که جلوشه نگاه میکنه و به یکیشون اشاره میکنه و میگه این کیه؟

او میگه جهانگیر پسر ایلهان تِپِلی، کان میگه خوب یه پسر داره چرا من؟ فرمانده میگه اعتماد اونو هم جلب میکنی! جهانگیر سوار ماشین شده که تو مسیر آدما بهش زنگ میزنه و میگه من الان دم خونه هاکان رسیدم و گزارش میده جهانگیر میگه دارم میام و خودشو به اونجا میرسونه. آنها وقتی به واحد هاکان میرسن ازش میپرسن که چیشده هاکان میگه نمیدونم به خدا داداش جهانگیر من فهم حموم اومدم بیرون دیدم دختره مرده! جهانگیر میگه یعنی چی؟ چیشد خوب؟ هاکان میگه نمیدونم به خدا من حتی دستمم بهش نخورده! از حموم اومدم دیدم افتاده رو مبل آدام نبضشو میگیره و میگه این که هنوز نمرده! جهانگیر میگه به خوشش بیار بعد ببرتش بیمارستان که اگه مرد اونجا بمیره! آدام میگه این نمیمیره داداش و با الکل به هوش میاره. بهار از کلانتری بیرون میاد به فرمانده میگه چرا به یه مجرم داری اعتماد میکنی؟ او میگه بحث اعتماد نیست اونا ازش کاری میخواستن که ما داریم بهشون راهی نشون میدیم. جهانگیر به خونه میره که مادرش بهش میگه این نامزدیت چشه؟ از صبح تو قیافه ست حتی با من حرفم نمیزنه! جهانگیر میگه باهاش حرف میزنم مادرش میگه میگه نه حرف نزن! تو میگی اون قبول میکنه و میره.

نامزد جهانگیر باهاش حرف میزنه و از اینکه بهش زیاد اهمیت نمیده و اولویت اولش نیست ناراحته و گلگی میکنه جهانگیر میگه امروز کار داشتم و ازش میخواد بعدا حرف بزنن همان موقع پدرش میاد که نامزدش میگه آره پدرت واجبتره! و میره. ایلهان میپرسه این دختر چش بود؟ جهانگیر میگه ولش کن و درباره کار باهمدیگه حرف میرنن. جهانگیر وقتی به خانه خودش میره سی دی که واسش فرستادن را میبینه. تو سی دی فیلم پرت شدن ماشین از پارکینگ طبقاتیه که در آخرش یه نفر میگه که ایلهان فقط تورو بزرگ کرده و ارن کارابولوت پدرت بوده و کسی که تو الان بهش میگی پدر قاتل پدر واقعیته! جهانگیر تو فکر میره و بهم میریزه و از خدمتکارش که از بچه گی او اونجا بوده میپرسه که موقع به دنیا اومدن منو یادته؟ او تایید میکنه و میگه آره خودم به دنیات آوردم پدرتم آسم داشت! جهانگیر میپرسه میتونه ارن کارابولوت باشه؟ او میگه نمیدونم شاید!….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی حلقه + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا