خلاصه داستان قسمت ۲۰ سریال ترکی نامادری به همراه عکس

در این مطلب از سایت جلویاب شما می توانید خلاصه داستان قسمت ۲۰ سریال ترکی نامادری را مطالعه کنید، تا انتهای مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکی نامادری، سریالی جذاب و خانوادگی است که تابستان امسال روی آنتن شبکه a tv ترکیه رفت و حالا پخش دوبله فارسیش از شبکه جم تیوی شروع شده. این سریال از همان قسمت‌های اول به یکی از سریال‌های پربیننده تبدیل شد. فاروق گنجر پس از از دست دادن همسرش افسون از لندن به عمارت خود در استانبول نقل مکان می کند. همراه آنها دستیارش سراپ راه استانبول را در پیش می گیرد. سراپ که نمی‌خواهد از بچه‌های فاروک بچه‌داری کند، قصد دارد با یک فرد ثروتمند ازدواج کند.

قسمت ۲۰ سریال ترکی نامادری

قسمت ۲۰ سریال ترکی نامادری

سراپ پیش ناز میره و میخواد باهاش حرف بزنه که ناز باهاش بحث و دعوا میکنه، سراپ بهش میگه پدرتون بهتون دروغ نگفته بود ناز میگه من بابامو میشناسم ولی تورو نشناخته بودم! سراپ سعی میکنه آرومش کنه و بهش میگه تو منو درک نمیکنی بزرگ بشی متوجه میشی سپس باهمدیگه صحبت میکنن. سراپ سعی میگنه خودشو تبرعه کنه و با ناز حرف میزنه و از دوست داشتنش نسبت به او، نیسان و عمر میگه و بعد از زدن حرفاش میره. وقتی از اتاقش بیرون میاد با نیسان روبرو میشه و بهش میگه از اولشم نقشه ات این بوده آره؟ که با بابام ازدواج کنی! سراپ مخالفت میکنه و میگه همچین چیزی نیست، نیسان با عصبانیت میگه گمشو از اینجا برو بیرون و دیگه هم به خواهر و برادرم نزدیک نشو! مروت به اونجا میاد و به خاطر رسوا شدن دخترش با فاروق دعوا میکنه و ازش میپرسه که حالا باید با این لکه ننگ ما چیکار کنیم؟ سراپ جلوی مادرشو میگیره و میگه تو اینجا چیکار میکنی مامان؟ و ازش میخواد بره که مروت اعتنایی نمیکنه، نیسان میگه نقشه تون این بود آره؟ سراپ میگه نه اصلا اینجوری فکر نکن نیسان! او با مادرش بحث میکنه و میخواد ببرتش که مروت سیلی تو گوش سراپ میزنه که سراپ و بقیه شوکه میشن.

ایپک به خانه فاروق میرسه که میبینه خبرنگارها اونجان همان موقع قدرت دوست با نفوذ فاروق به اونجا میاد و خبرنگارهارو رد میکنه و خودش به داخل میره. سراپ و مروت با ایپک تو حیاط روبرو میشن و ایپک بعد از طعنه زدن بهشون از اونجام بره. سراپ به مادرشمیگه دیگه سیلی چی بود؟ مروت میگه میخواستم طبیعی تر جلوه کنه! آنها به بیرون میرن که میبینن خبرنگارها نیستن. سراپ خبرنگاری که باهاش هماهنگ شده را میبینه و میگه پس کجان؟ بگو بیان. او جلوی خبرنگارها حرف میزنه و میگه که من عاشق آقا فاروق شدم و هیچ ربطی به ایشون نداره لطفا دست از سر ایشون و خانواده اش بردارین. فاروق و ایپک با دیدن این فیلم عصبی میشه و بهم میریزن. مته دم در اتاق سراپ میره که سراپ جا میخوره ازش و میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ مته میگه اومدم حال شریکمو بپرسم، سراپ میپرسه تو توی آتش سوزی شرکت فاروق نقش داری؟ او میگه نه سپس لبخند میزنه و میگه خودم فندکشو زدم، سراپ میگه چرا این کارو کردی؟ مته میگه چون اعصابش خورد بشه و درست تصمیم نگیره!

قدرت آدم هاشو میفرسته سراغ دوتا برادر و اونارو میارن پیشش. قدرت به صورت تهدید ازشون میپرسه که کار آتش سوزیو میدونن کار کی بوده یا نه اونا میگن نه نمیدونیم قدرت میگه باشه ولی اگه دروغ گفته باشین خودم میام سراغتون و میگه از اونجا میتونن برن. یه نفر از اونا میره سراغ مته که تو کازینوست و ماجرارو واسش تعریف میکنه، جم حرفاشونو از پشت دیوار میشنوه. فاروق و قدرت باهم سر یه میز نشستن و در حال درد و دل کردن و شام خوردنن. خبرنگاری که همدسته با سراپ میره پیشش و سراپ بهش سوالاتی میگه که بره از فاروق بپرسه. او این کارو میکنه که فاروق عصبی میشه و بهش میگه اسم بچه های منو به زبونت نیار! آدم های قدرت خبرنگار را دور میکنن از اونجا. مته جلوی جم را میگیره و بهش میگه که کارو باید از فردا دوباره پرقدرت شروع کنیم ولی جم میگه من دیگه با آقا فاروق کار میکنم مته میگه یعنی اونو به من ترجیح دادی؟ جم میگه تو موضوع کار بله و بعد از کمی صحبت کردن از اونجا میره….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی نامادری + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا