خلاصه داستان قسمت ۲۱۱ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۱۱ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال ترکیه ای که یکی از پربیننده ترین و پربحث ترین سریال های شبکه تی آر تی محسوب می شود، بر اساس داستانی واقعی درباره بیماران یه روانپزشکی به نام گولسرن بوداییجی اغلو می باشد. پخش سریال ترکی آپارتمان بی گناهان در ژانر هیجان انگیز و درام در شبکه های ترکی از ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰ بود و از شبکه های جم تی وی از شهریور ۱۴۰۰ روی آنتن رفت.

قسمت ۲۱۱ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان
قسمت ۲۱۱ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

خلاصه داستان قسمت ۲۱۱ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

همانجوری که ناجی با لبخند به صفیه چشم دوخته متوجه تغییراتی توی صفیه میشه. صفیه یک دفعه به خودش میگه نکنه لبخندی که داره میزنه از روی ترحم و دلسوزی باشه! و پرده را می کشد. دکتر بهش میگه تو اون لبخندی که از ناجی دیدی ترحم و دلسوزی بود یا دلتنگی؟ تو متوجه کارهای بزرگی که تا حالا کردی نیستی که چقدر بزرگ بودن. اگه بتونی اون صدایی که در درونت هست و میشنوی را ساکت کنی بقیه چیزها هم درست میشه. صفیه بهش میگه اون صدا هیچ وقت ساکت نمیشه تا شما پاتو از این در میزارین بیرون دوباره شروع میشه و مدام تو گوشم می پیچد دکتر بهش  که قبلا مادرت تو رو سرزنش میکرد الان در نبود او خودت داری خودتو سرزنش میکنی و ازش میخواد تا هر وقت آن صداها را شنید به بیرون بره یا به آسمان و پرنده ها نگاه کنه. صفیه به دکتر میگه شما میدونین که نمیتونم از این خونه برم بیرون هیچ کدوم از این کارهارو نمیتونم انجام بدم اون صدا ساکیت نمیشه دکتر ازش میخواد تا رادیو را روشن کنه سپس ازش میخواد اونو خاموش کنه و بهش میگه ببین صفیه این صدا هم به همین راحتی قطع و وصل میشه همش دست خودته.

ناجی با یک دسته گل بابونه به پشت در خانه حکمت خان میره اما وقتی میخواد در بزنه یاد توصیه های دکتر می‌افتد که فعلاً نزدیکش نشه به خاطر همین گلهای بابونه را همان جا میذاره و برمیگرده. جیلان به دم در خانه حکمت میره تا حال صفیه را بپرسد صفیه با دیدن او بدون هیچ حرفی میگه خودشو توی موتورخانه حبس کرده سپس بهش میگه شما دیگه با هم نمیتونیم باشین کسی دیگه تو زندگیت اومده، او بهش میگه کسی تو زندگیم نیومده بهش دروغ گفتم. که بره دنبال زندگیش چون من و هان به درد هم نمیخوریم. صفیه بهش میگه تا زمانی که تو باشی نمیتونه به کسی دیگه فکر کنه و وارد رابطه با کسی بشه تو همین جوری تنها میمونی به نظرت با هان بودن خیلی سخت تر از اونه که تنهایی زندگی کنی؟ جیلان تایید میکنه. صفیه بهش میگه من به حال خوبه برادرم نیاز دارم جیلان میگه ببخشید صفیه ولی از دست من کاری بر نمیاد و میخواد بره که صفیه بهش میگه ماها نمیتونیم جدایی را تحمل کنیم و باهاش کنار بیایم منو الان نگاه کن میخوای هان هم مثل من بشه؟ هان در زیرزمین با مانکنی که گذاشته بود صحبت میکنه و بهش میگه تو خیلی سر کشی ما اصلا نمیتونستیم با همدیگه باشیم هیچ مردی نمیتونه با همچین زنی کنار بیاد هنوز حرفایش تمام نشده که یکدفعه صدای جیلان را میشنود.

او به سرعت مانکن را پنهان میکنه وقتی جیلان را میبینه جا میخوره و حالش را می پرسد. هان بهش میگه تو اینجا چیکار می کنی؟ تو الان باید پیش مرد زندگیت باشی چرا با همدیگه به نیویورک نمیرین؟ جیلان بهش میگه هیچ کسی تو زندگیم نیست اون مردی که کنارم دیدی دوستم بود و به زودی میخواد پدر بشه هان حسابی جا میخوره و بعد از کمی مکث کردن بهش میگه با این دروغت میخواستم یه پدر را با ماشین زیر بگیرم و بیارمش تو این موتور خونه من نمیتونم هیچکس دیگه ای را کنار تو ببینم. جیلان با ترس و وحشت به حرفاش گوش میده سپس گریه اش می گیرد. هان ازش میخواد تا هیچ کس دیگه ای را تو زندگیش نیاره او ناچارا قبول میکنه آنها همدیگر را در آغوش می گیرند که هان بهش میگه بعضی وقتا دلم واست میسوزه گناهت این بود که تو آسانسور با من بودی جیلان میگه نه گناه دیگه هم داشتم اینکه تو رو ترک کردم. صفیه شروع میکنه به تمیز کردن خانه اما خیال مادرش او را تنها نمیزاره و تمام تلاشش را میکند تا جلوی کارش را بگیره اما صفیه صدای رادیو را روشن میکنه و به حرف‌های او اعتنایی نمی کند. در خانه حکمت زده میشود صفیه با باز کردن در با گلبن روبرو میشه که گلبن یکدفعه او را بغل میکند.

صفیه ازش میخواد تا ازش جدا بشه و به خاطر موهایش خجالت می کشد گلبن برای اینکه حس خوبی به صفیه بده بهش میگه موهات خیلی باحال و خوب شده آبجی به سرم زد که منم برم موهامو کوتاه کنم صفیه یک دفعه یاد دوران گذشته می‌افتد که موهای گلبن را با عصبانیت کوتاه کرد و او را در اتاقش زندانی کرد. جیلان و هان برای صرف شام به رستوران رفتن. جیلان تمام تلاششو میکنه تا راهی پیدا کنه که رابطه شان خوب بشه اما هان بهش میگه اعتراف کن! به نظر من تو عاشق و شیفته همین حسادت و دیوونگی من شدی. جیلان حسابی عصبانی میشه و نمیدونه باید چی بگه و بهش میگه چیزی که تو ذهنت هست نمیتونی اینجوری ازم بگیری به نظر من یه راه دیگه پیدا کن که بدون نفرت دوستم داشته باشی هان یکدفعه بهش میگه سالهای پیش با یکی از همکاران بهت خیانت کردم. جیلان از کوره در میره و لیوانی که در دستش بود را تو سر هان می شکند. هان دستش را می بوسد و بهش میگه خیلی دلم واست تنگ شده بود دروغ گفتم لورن نبود.

در خانه گلبن، اوکشان و شنور با توجه به ویارهایی که گلبن داره و طرز رفتار و علایقش بهش میگن که بچه‌ات پسره اما گلبن که دوست داره بچه اش دختر باشه با زور و با اکراه سعیشو میکنه تا به جای شیرینی جات، ترشی جات بخوره. جیلان و هان وقتی از رستوران به سمت خانه برمیگردند هان به جیلان پیشنهاد میده که باهم ازدواج کنن اما جیلان میگه نمیشه خودت میدونی که طلاق میگیریم هان بهش میگه خوب دوباره ازدواج میکنه جیلان میگه من با تو ازدواج نمیکنم اینو خودت خوب میدونی….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا